• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 5 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 41 به 50 از 69

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور دوم
      Points: 14,262, Level: 77
      Level completed: 53%, Points required for next Level: 188
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      MEHDI آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      521
      جُستارها
      4
      امتیازها
      14,262
      رنک
      77
      Post Thanks / Like
      سپاس
      24
      از ایشان 894 بار در 441 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      9 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      First of all: Unbili[evable! You are saying and proving my thoughts and my words better than me! Keep writing, please!

      من هر بار در گفتگو با شما بیش از پیش مطمئن می‌شوم که «تو نفهمیده‌ای» مرضِ همه‌گیر ِ خردگرایان است؛ گویا هرگز تصور اینکه کسی که به موضع شما انتقاد دارد، دقیقا با آگاهی از موضوعِ موردِ بحث در حال بیان نظر خویش است هتا به اندازه‌ی یک نانوثانیه هم در ذهن‌تان حضور نیافته، وجود چنین احتمالی کاملا رد شده‌ است! به هر حال باید تاکید کنم که این آخرین باری‌ست که به پستی که مواضع مرا به «نفهمی» ِ من، آن هم پیرامونِ خردگرایی ارتباط می‌دهد پاسخ می‌دهم؛ نه از این جهت که از این ناراحت می‌شوم، بلکه به این خاطر که از مرز ملال گذشته و چندش‌آور شده!
      دوست گرامی از این حرفها و جنگ های روانی در پست های قبلی خود هم زیاد داشتید. اصولا می خواهید توضیحی ندهم تا شما احساس نکنید به شعورتان توهین شده.
      گویا حماسه سرایی و رمانتیک بازی دیگر جواب نمی دهد و حالا روی به حمله شخصی آوردید. احساسات خود را کنترل کنید و به خود بحث بپردازید. در ضمن شما فقط در پست های قبلی خود دوبار با گفتن اینکه متوجه نیستید چه می گویید عملا من را به نفهمی متهم کردید و حالا همین را به من نسبت می دهید.

      اینکه هیچکدام از اینها هیچ خدمتی در جهتِ آگاهی بشر نبوده؟ اینکه در هر دو یک نفر بخشی از یا تمامی سرمایه‌ی برگشت‌ناپذیرِ خود را برای چیزی گذاشته که تقریبا هیچ سودی از آن نمی‌برد؟ اینکه در موردِ هر دو بعدها کودن‌هایی پیدا می‌0شوند که کارِ آنها را بی ارزش می‌خوانند، چونکه از نظر آنها هیچ خدمتی به بشریت نکرده‌اند؟ این تشابهات کافی نیستند؟
      متوجه نمی شوید که نقاشی و همه اعمال ما بخشی از زندگی ما هستند؟ آنها به معنای آری گفتن به زندگی و بخشی از فرآیند زندگی کردن هستند؟ ولی تصمیم به خودکشی داوطلبانه یک نه بزرگ به زندگی یعنی همه چیزی است که ما داریم؟
      آیا این سود نیست که شما کاری را بکنید که از آن لذت می برید؟ مگر همه کارهای ما باید برای خوشایند و به سود سایرین باشد؟
      مگر یک نقاشی نمی تواند هزاران بار از کلمات تاثیرش بیشتر باشد و در جهت آگاهی بشر قدم بردارد؟ شما هم لطفی به خود بکنید و روی این قیاس اصرار نکنید.

      پیش‌شرطِ بخشیدن و «بزرگی» گناهکار بودن نیست!
      کسی که از سرنوشت دردناک و مرگ سختِ خود مطلع است هرگز چنین کاری را برای بزرگنمایی خودش نمی‌کند! اینهم چیز دیگری که شما هرگز نمی‌توانید با «خرد» خود درکش بکنید: آیا هرگز ممکن است که کسی چنین کاری را براستی بی‌نظرانه و واقعا از روی خیرخواهی و انسانیتِ خویش کرده باشد؟!

      ما که نگفتیم همچین پیش شرطی هست. شما اصرار داشتید که جان خود را برای یک "بیگناه" داده و با آن حماسه سرایی در حال القای یک جور احساسات سطحی بودید که می گوید باید به خود "نه" بگویبد و اگر جان خود را فدا نکنید یک آدم خودخواه بی احساس هستید. من زندگی خودم را کم ارزش تر از زندگی شخص دیگر نمی بینم اگر او حق حیات دارد پس من هم دارم.
      شما تا حالا به ذهنتان رسیده که به این پیش فرض های ذهنی خود بپردازید؟ منظورم این مصادره به مطلوب هایی است که با این صفاتی که به کار می برید انجام می دهید؟
      یا کلا پرسیدن "چرا" از دید شما یک گناه بزرگ در این مباحث است؟ هیچ حد و مرزی برای این فداکاری انسانی وجود ندارد؟
      شوربختانه بسیاری از ما بنده عواطف و احساسات خود هستیم و تحت تاثیر باور های دینی یا احساسات آنی ممکن است تصمیماتی بگیریم که برپایه و اساسی سست بنا شده. نکته اینجاست که چنین تصمیماتی بر هیچ اصول محکمی استوار نیست.


      تمدنِ بشری ماشین‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته‌اش نیست، آنچه به آن رنگ و معنا می‌بخشد، فرهنگ و شعور عاطفی-انسانی‌ست که بخشی از آن نیز برساخته‌ایست از همین اسطوره‌های «احمقانه». راست‌اش اصلا میدانید من چرا از این خردگرایی فاسد بیزارم؟ برای آنکه او هرگز نمی‌تواند چنان شکوهی را بیافریند و وقتی نمی‌تواند آن را بیافریند، به لجن‌پراکنی علیه‌اش می‌پردازد. او می‌تواند خیلی ساده به فلسفه‌ورزی‌هایش برسد و کاری به اینکه من چرا رشادتِ کسی چون ماکسیمیلیان را می ستایم نداشته باشد، اما وقتی او شروع می‌کند سرش را درون هر سوراخی فرو کند، ناگهان کسی چون من آن طرف یکی از این سوراخ‌ها با چکشی در دست منتظرش خواهد بود.
      من ترجیح می دادم چکش را می گذاشتید کنار و یک درصد به گفته هایتان عمل می کردید. به نظر من عمل شما نشان دهنده ناکارآیی تفکری است که از آن دفاع می کنید.
      مردم با اعمال شما تغییر می کنند نه اینکه شما بخواهید آن ها را با چکش ادب کنید.

      من هرگز مخالف اینکه انسان ها جان خود را برای معانی بزرگ به خطر بیندازند نیستم چون شما برای چیزی والاتر از خود نبرد می کنید. این یک چالش بزرگ است و به زندگی شما هیجان می بخشد و موجب رشد شما می شود. در شما ایجاد تنش می کند و به شما حس تنوع و درگیری در فعالیت های تازه را می دهد و در ضمن از اینکه می توانید در زندگی دیگران تفاوت ایجاد کنید شادمان می شوید. شاید شما بخواهید جان خود را برای حرفه خود به خطر بیندازید این تصمیم شخصی شماست و از حس وظیفه شناسی شما ناشی می شود. شاید سود خاصی هم به کسی نمی رساند ولی به زندگی شما معنا می بخشد و تفاوت ایجاد می کند. ولی خودکشی محض و صرفا مبادله زندگی با زندگی و "نه" گفتن به خود را نمی پذیرم.
      بعضی وقتها زندگی بیرحم است و کاری هم در موردش نمی توان کرد. بدون تردید برای مردن انسان ها جلوی چشم ما بسیار دردناک است و احساسات ما را آزرده می کند ولی نباید افسار خود را دست احساسات بدهید که هرجایی دوست دارند ما را ببرند. من مخالف کار این کشیش هستم ولی زندگی خودش بود و هرکسی حق دارد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد.
      ببینید داریوش جان از من نخواهید برای شما یک خط و محدوده مشخص تعیین کنم که چه زمانی چه کاری از لحاظ اخلاقی درست است چون من نمی توانم آنهم وقتی که خود قدمی برای انجامش برنداشتید و فقط داستان سرایی می کنید.
      این شرایط مثل این می ماند که به من گفته شود جان فردی تا 1 دقیقه دیگر گرفته می شود مگر اینکه تو خودکشی کنی آنوقت بمبی که به او چسبیده از کار می افتد. من خودکشی نمی کنم. به همین سادگی.
      وقت‌اش به کار نمی‌اندازم. موضوع این است که چرا من به کسی چون ماکسیمیلیان می‌بالم. من او را می‌ستایم به این خاطر که او موجودی‌ست چون من که چنان شکوهی را آفریده؛ او به روح بشر عظمت بخشیده؛ او به من این امید را می‌دهد که من هم علارغم چیزهایی که اینجا و در آرامش خاطر گفتم، در بزنگاه، به دلیری او باشم؛ او به من نشان می‌دهد که هنوز بشر را امید هست. هتا یکی از هزاران معانیِ ِ یکی از این هزاران را یک لحظه با خرد نمی‌توان سنجید و اساسا چه کسی شایستگی داوری در این موارد را به خرد سپرده؟

      شما در حال rationalization و مصادره به مطلوب هستید. منشاء سنجش شما با چیست؟ درستی سنجش شما را ما باید دربست بپذیریم؟

      من نمی‌دانم این روزها مردم را چه می‌شود، به فرض که من از بنیان یک شخص احساسی هستم؟ so what? دقیقا اصالت‌ورزیِ شما نسبت به خرد چه برتری‌ای نسبت به ارجحیتی که من به عواطفِ بشری می‌دهم دارند؟؟
      فرق من با شما اینه که من حاضرم جان خود را برای یک میلیون نفر بدهم ولی شما حاضر نیستید. شرایطش پیش نیامده ولی من الان با خردورزی خود با اطمینان می گویم که حاضرم اینکار را بکنم ولی شما با احساسات خروشان خود می گویید اینکار را نمی کنید.

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از MEHDI گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      shirin (08-28-2014),sonixax (08-29-2014),undead_knight (08-28-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      دوست گرامی از این حرفها و جنگ های روانی در پست های قبلی خود هم زیاد داشتید. اصولا می خواهید توضیحی ندهم تا شما احساس نکنید به شعورتان توهین شده.
      گویا حماسه سرایی و رمانتیک بازی دیگر جواب نمی دهد و حالا روی به حمله شخصی آوردید. احساسات خود را کنترل کنید و به خود بحث بپردازید. در ضمن شما فقط در پست های قبلی خود دوبار با گفتن اینکه متوجه نیستید چه می گویید عملا من را به نفهمی متهم کردید و حالا همین را به من نسبت می دهید.
      ببینید، من ابدا قصد جنگ روانی یا کل‌کل با شما ندارم، تندی من در مواجهه با «تو نفهمیده‌ای» به این خاطر است که تقریبا در همه‌ی پست‌هایی که در پاسخ من برای انتقاد از خردباوری داده شده، همیشه حرفهایم به آن مربوط شده «تو آن را درست نفهمیده‌ای». اینکه شما به من پاسخ میدهید خب تلویحا به این معنی‌ست که من هنوز به درستی از موضع شما آگاهی ندارم و شما احساس میکنید باید بیشتر در موردش توضیح بدهید و خب این اصلا جای ناراحتی ندارد، موضوع این است که تکرار مداومِ آن ملال‌آور است.
      وانگهی شما نباید انتظار داشته باشید وقتی مرا متهم به دورویی مشمئز کننده و امثالهم می‌کنید، من با شما دیپلماتیک سخن بگویم که! ضمن اینکه من در زندگی شخصی خودم همچنان یک خردگرا هستم چنانکه بسیاری از دستاوردهایی که داشته‌ام را مدیون خردگرایی می‌دانم. من اما مدتها پیش پی بردم که خردگرایی باید دامنه داشته باشد و نمی‌توان هرچیز را با ان مورد داوری قرار داد. این را در ادامه شرح خواهم داد فقط خواستم بدانید که من در این جستار همیشه از زبان خودم سخن نمی‌گویم و خیلی اوقات از زبان جامعه‌ای سخن می‌گویم که در پیچ و تاب مدرنیسم دچار وارفتگی فرهنگی شده و هیچ معنایی در این جهان پوچ نمی‌یابد. بنابراین صراحت و تندی سخن مرا شما به خود نگیرید.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      متوجه نمی شوید که نقاشی و همه اعمال ما بخشی از زندگی ما هستند؟ آنها به معنای آری گفتن به زندگی و بخشی از فرآیند زندگی کردن هستند؟ ولی تصمیم به خودکشی داوطلبانه یک نه بزرگ به زندگی یعنی همه چیزی است که ما داریم؟
      آیا این سود نیست که شما کاری را بکنید که از آن لذت می برید؟ مگر همه کارهای ما باید برای خوشایند و به سود سایرین باشد؟
      مگر یک نقاشی نمی تواند هزاران بار از کلمات تاثیرش بیشتر باشد و در جهت آگاهی بشر قدم بردارد؟ شما هم لطفی به خود بکنید و روی این قیاس اصرار نکنید.
      ببینید، نقاشی بیش و پیش از هر چیز دیگر یک اثر هنری و فرهنگی‌ست و بساکه خیلی از مواقع هیچ حرفی هم برای گفتن نداشته باشد جز آن حسی که در مخاطب پدید می‌آورد (مثل انواع هنرهای سوررئالیسم).
      کاری که شما در این عبارات میکنید این است :
      1-گسترش آگاهی و خرد را ارزش می‌شمارید.
      2-انکار میکنید اثر هنری‌ای چون نقاشی الزاما ربطی به گسترش آگاهی بشر ندارد.
      3-انکار می‌کنید که کسی چون ونگوگ نه در پی گسترش آگاهی بشری بوده و نه هرگز سودی از نفاشی‌هایی که اکنون هرکدام چندصد میلیون دلار ارزش دارند سودی برده. اما اینکه من از دیدن نقاشی او لذت می‌برم و خلاقیت و هنر او را میستایم بی‌آنکه بخواهم مثل او گوشم را بکنم، معنایی از دورویی و تزویر نیست.
      4- بار دیگر تشابهاتی که میانِ اثری که کلبی خلق کرده و آثار ونگوگ را انکار می‌کنید و فکر میکنید ونگوگ کاری بیش از آنچه که کلبی برای بشریت کرده، کرده!
      5- و در نهایت اینکه اگر کلبی یک احمق است، بی‌شک ونگوگ نیز یک احمق است!
      این اثر ونگوگ را ببینید :
      فایل پیوست 4416

      یا به اثر گلهای آفتابگردان بنگرید، کدامیک از اینها اثری‌ست در راستای گسترش آگاهی؟ جز احساس بی‌نظیری که از این تابلوها به آدم منتقل می‌شود، چیز دیگری در آن یافت می‌شود؟
      تاثیری که هر دوی اینها برجا گذاشتند (ونگوگ و کلبی) تماما حسی‌ و عاطفی‌ست. من همانطور که گفتم، تمدنِ بشری تنها ابرشهرها، ساختمان‌ها و ماشین‌ها نیستند. آنچه انسان‌ها را به هم مربوط می‌کند و به روالِ زندگی آنها معنا و سنس می‌دهد، چیزی‌ست ورای اینها که قابل تولید توسط تکنولوژی نیست. سالها پیش مردمانی گمان می‌کردند که یک راهکار عقلانی و خردمحور می‌تواند همه‌ی انسانها را خوشبخت کرده و رستگاری را به آنها بازگرداند. من بر خلافِ دیگر دوستان مدرنیسم را نتیجه‌ی تامِ آن اندیشه نمی‌دانم، اما آن را بسیار تاثیرگذار می‌دانم. موضوع این است که ما وقتی به واسطه‌ی خرد خود نمی‌توانیم یک کنش انسانی و شکل و ماهیت تاثیرگذاری آن را بر ابنای بشر را دریابیم، آن را بیهوده یافته و بعدتر مورد ریشخند قرار می‌دهیم.

      این بر خلافِ آنچه شما پنداشته‌اید ابدا موضوع احساسی نیست. من به همان شکلی که شما با نگاه به تاثیر مثبتی که خردگرایی بر بشر می‌گذارد آن را مفید می‌شمارید، من از نگاهی دیگر نگرانی خیرخواهی دارم و از همین جهت می‌گویم که طبیعتِ بشر را با خرد و مدرنیسم و تکنولوژی نمی‌توان ارضا کرد.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      ما که نگفتیم همچین پیش شرطی هست. شما اصرار داشتید که جان خود را برای یک "بیگناه" داده و با آن حماسه سرایی در حال القای یک جور احساسات سطحی بودید که می گوید باید به خود "نه" بگویبد و اگر جان خود را فدا نکنید یک آدم خودخواه بی احساس هستید. من زندگی خودم را کم ارزش تر از زندگی شخص دیگر نمی بینم اگر او حق حیات دارد پس من هم دارم.
      شما تا حالا به ذهنتان رسیده که به این پیش فرض های ذهنی خود بپردازید؟ منظورم این مصادره به مطلوب هایی است که با این صفاتی که به کار می برید انجام می دهید؟
      یا کلا پرسیدن "چرا" از دید شما یک گناه بزرگ در این مباحث است؟ هیچ حد و مرزی برای این فداکاری انسانی وجود ندارد؟
      شوربختانه بسیاری از ما بنده عواطف و احساسات خود هستیم و تحت تاثیر باور های دینی یا احساسات آنی ممکن است تصمیماتی بگیریم که برپایه و اساسی سست بنا شده. نکته اینجاست که چنین تصمیماتی بر هیچ اصول محکمی استوار نیست.
      اینها اصلا ربطی به حرفهای من ندارند. من کجا گفتم که هر کس در آن شرایط ملزم به انجامِ همان کاری‌ست که کلبی کرده؟ هیچ کس جانِ خویش را به کسی بدهکار نیست.
      من «چرا» گفتن را هرگز ممنوع نکرده‌ام و البته گاها چرا گفتن به چراها را نیز بر خود حرام نکرده‌ام. «چرا» یک پرسش عقلی‌ست و گاهی هیچ پاسخ عقلانی‌ای برای کاری که می‌کنیم نیست.
      بنابراین بی‌جهت موضوع احساساتِ مرا پیش نکشید. من خواستار به رسمیت شناختنِ آن وجوهی از اصالت طبع انسانی هستم که به انسان توان همزیستی جمعی و تشکیلِ جامعه‌ای همبسته را می‌دهد. چرا که من می‌دانم هر راهِ حلِ عقلانی و خردگرایانه که آن وجوه را به رسمیت نشناسند، جز به نابودی تمدن بشر نخواهند انجامید.
      آنچه من می‌گویم البته چندان هم قدیم نیست. 200 سال پیش، همزمان که خردگرایان در پی انقلاب فرانسه همه‌ی جنبه‌های فرهنگی بشر را به ریشخند می‌گرفتند، امثالِ هردر و ویکو، اندیشه‌ای را بنیان نهادند که بعدها به نام «تکثر فرهنگی» شناخته شد. هر زمان که خرد توانست دریابد که «انسان انسان نیست چونکه فکر می‌کند، بلکه فکر می‌کند چون انسان است» آنگاه شاید بیش از حال بتوانیم به او اعتماد داشته باشیم.

      خنده‌دار است که ما از اساس خود خرد را در این داوری نالایق می‌دانیم و بعد شما دوباره از ما از موضع خرد در این مورد پرسش می‌کنید!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      من هرگز مخالف اینکه انسان ها جان خود را برای معانی بزرگ به خطر بیندازند نیستم چون شما برای چیزی والاتر از خود نبرد می کنید. این یک چالش بزرگ است و به زندگی شما هیجان می بخشد و موجب رشد شما می شود. در شما ایجاد تنش می کند و به شما حس تنوع و درگیری در فعالیت های تازه را می دهد و در ضمن از اینکه می توانید در زندگی دیگران تفاوت ایجاد کنید شادمان می شوید. شاید شما بخواهید جان خود را برای حرفه خود به خطر بیندازید این تصمیم شخصی شماست و از حس وظیفه شناسی شما ناشی می شود. شاید سود خاصی هم به کسی نمی رساند ولی به زندگی شما معنا می بخشد و تفاوت ایجاد می کند. ولی خودکشی محض و صرفا مبادله زندگی با زندگی و "نه" گفتن به خود را نمی پذیرم.
      بعضی وقتها زندگی بیرحم است و کاری هم در موردش نمی توان کرد. بدون تردید برای مردن انسان ها جلوی چشم ما بسیار دردناک است و احساسات ما را آزرده می کند ولی نباید افسار خود را دست احساسات بدهید که هرجایی دوست دارند ما را ببرند. من مخالف کار این کشیش هستم ولی زندگی خودش بود و هرکسی حق دارد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد.
      ببینید داریوش جان از من نخواهید برای شما یک خط و محدوده مشخص تعیین کنم که چه زمانی چه کاری از لحاظ اخلاقی درست است چون من نمی توانم آنهم وقتی که خود قدمی برای انجامش برنداشتید و فقط داستان سرایی می کنید.
      این شرایط مثل این می ماند که به من گفته شود جان فردی تا 1 دقیقه دیگر گرفته می شود مگر اینکه تو خودکشی کنی آنوقت بمبی که به او چسبیده از کار می افتد. من خودکشی نمی کنم. به همین سادگی.
      1- فداکاری معنای بسیار بزرگی‌ست، اینکه برای شما بی‌معنی‌ست، دلیل نمی‌شود برای همه بی‌معنی باشد. و از سوی دیگر، همانقدر که شما برای آگاهیدنِ انسانها عظمت قائلید، ممکن است چنین چیزی برای کسانِ دیگر معنایی نداشته باشد.
      2-تاکید: ما کلبی را نمی‌ستاییم از این جهت که کارِ او را تبدیل به قاعده یا حکم اخلاقی بکنیم.
      3-از آن دیدگاهی که شما در حال تخطئه‌ی کلبی هستید، من به سادگی و با چند پرسش پی‌درپی می‌توانم به جایی برسم که به شما نشان بدهم که سخن‌تان موضع خودتان را هم زیر سوال خواهد برد. پس از این راه که گسترش آگاهی و خرد چیز بزرگی‌ست و فدا شدن در آن راه شایسته ستایش، راه به جایی نخواهد برد، چرا که بی‌معنی بودنِ آن را به سادگی می‌توان نمایاند!
      4- چالشی که شما از آن نام می‌برید یک جور است، کلبی هم جور دیگری خود را به چالش می‌کشاند. راستش برای من به شخصه خیلی هیجان‌انگیز و زیباست که در شرایط کلبی قرار بگیرم و شهامتِ خودم را بسنجم و ببینم که ایا در آن سن و آن وضع می‌توانم به اختیار یک مرگ زیبا و باشکوه را برگزینم و علاوه بر این یک زندگی دیگر را نجات بدهم؟ هیچ بعید نیست که چنین کنم!

      پ.ن: دوستان سایت امشب به فنا رفته بود یا من چنین بودم؟ من هرچه فیلترشکن داشتم روی سایت امتحان کردم اما باز نمی‌شد، بماند که این پست چند بار در میانه راه از بین رفت!
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-29-2014)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      داریوش عزیز در نظام اخلاقی مورد نظرت اینکه "انگیزه" شخص از کاری چی بوده مهم نیست؟
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (10-03-2014)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      داریوش عزیز در نظام اخلاقی مورد نظرت اینکه "انگیزه" شخص از کاری چی بوده مهم نیست؟
      موضوع اصلا داوری اخلاقی نیست گرامی. یکبار دیگر پست‌ها را مطالعه بفرمائید، در صورتی که آن شاهرگ بحث را پیدا نکردید، کمی اجازه بدهید تا گفتگو کمی بیشتر پیش برود، من مطمئنم جلوتر قضایا روشن‌تر خواهند بود.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-27-2014),sonixax (08-27-2014)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اکنون خردگرایی در حالِ به زیر کشیدن آخرین قلعه‌ی فتح‌نشده‌ی تمدن است : زن.
      زن تنها عنصری‌ست که انسان به سبب آن خود را به چالش می‌افکند، می‌گرید، می‌جنگد، شعر می‌گوید، فیلم می‌سازد، مجنون می‌شود و خلاصه آنکه تمامِ آنچه که می‌تواند از سوی ما «ارمغانِ کنش فرهنگی» خوانده شود و به تمدنِ بشری روح ببخشد جایی از یک عنصر زنانه تحریک شده است. انسانِ رها شده از «اسارتِ زن» آخرین دستاورد دهشتناکِ خردگرایی و مدرنیسم خواهد بود؛ نگاهی به مطالبِ همین فروم پیرامون «پدآفند از حقوق مردان» و امثالهم که جملگی نتیجه‌ی خردورزی‌های مضحک و ابلهانه‌ی امثالِ من بود نشان می‌دهد که انسانِ خردگرا علارغم تمامِ هارت و پورت‌هایش هنوز چقدر نابالغ می‌تواند باشد: ما به بهترین شکل ممکن توانستیم از زن اسطوره‌زدایی کرده و او را به جایگاهِ مرد تقلیل دهیم! ما دانایان آنقد در ابتذال خردگرایانه‌ی خویش گنگ و چت شده بودیم که از یاد برده بودیم که 99.99 درصد همه‌ی آنچه که ما به عنوانِ «گنجینه‌ی فرهنگی بشریت» داریم نتیجه‌ی مستقیم و غیرمستقیمِ حسرت‌ها، خیال‌پردازی‌ها، کینه‌جویی‌ها، شورها و اشتیاق‌ها، آرزوها و ... انسانها پیرامونِ جنس زن بوده. آنچه انسان را به تحرک واداشته و به او شوق زندگی می‌داده چیزی نبوده جز زن.

      انسانِ خردگرا اینجا نیز باز سر خواهد برآوردن که «بی‌انگیزش جنسی زن، همه‌ی دستاوردهایش را مدیون خرد خویش است»! وانمایی این مضحکه را به بیوشیمی و دیگر شاخه‌های بیولوژی خواهیم سپرد، اما اینجا او شاید به یاد نیاورد که چقدر تنهاست، اما ما خوب می‌دانیم که موجود خردگرا همیشه آنقدر در اقلیت است که به سادگی می‌توان او را از تمامِ آمارها حذف نمود. انسانِ پسامدرن به شکلی غریزی از خردگرایی و خردگرایان بیزار شده و از آنها فرار می‌کند! اما این موضوع تداخلی با بندِ نخستِ این پست ندارد، چرا که اگر چه انسانهای مدرن چندان تمایلی به خردگرایی ندارند، اما عمیقا تحتِ تاثیر آن هستند. در واقع از آنجا که خردگرایان توانسته‌اند به نوعی جدی‌تر و کارآتر از دیگران، هوش و درایت خویش را به کار گیرند، دستاوردهایی چون نفوذ منفی در جوامع کوچک و بزرگ داشته‌اند (کسانی که اگرچه اطرافیان به آنها کج‌کج می‌نگرند و هرگز از نفوذ آنان راضی نیستند، اما راه فراری هم نیست) و از این جهت توانسته‌اند جوامع را از جنبه‌های گوناگون سیاسی، تکنولوژیکی، اقتصادی و ... تحت تاثیر خویش نگاه دارند. بنابراین اهمیتی ندارد که آنها چرا و چطور خردگرا شده‌اند، مهم این است که سبک زندگی آنها آنقدر در نامحبوب و در اقلیت است که اصلا جایگاه شایسته‌ای برای تاثیرگزار قلمداد شدن ندارد. آنچنانکه خودِ من تحتِ عقلانیتِ خویش عشق را چون سم از خویش دور نگاه می‌دارم، اما هرگز عاشقی و یک عاشق را دیگر به سخره نخواهم گرفت و یا اگرچه خودم ازدواج را احمقانه می‌شمارم و از آن می‌پرهیزم، مردان زندگی و خانواده را می‌ستایم.

      باید عمیقا این هشدار را جدی گرفت: گرفتن آخرین علت شیفتگی و پرستش و ستایش انسانها، عواقب بسیار جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. زن باید در جایگاهِ والا و دست‌نیافتنی خویش باقی بماند تا نبض حیاتِ بشری قادر به ادامه باشد. مدرنیسم، خردگرایی و عقل‌گرایی نه تنها آنچه که برای زندگی ما حیاتی هستند را نمی‌توانند تولید بکنند، بلکه توانِ تولید ِ آن را از ما با بی‌رحمی خواهند ستاند. بر خلاف آنچه تحتِ تاثیر خردِ ساده‌باورانه تاکنون باور کرده‌ایم، آنچه ما حقیقتا برای زنده بودن به آن نیازمندیم این است:

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: beautiful-oil-painting-by-andrei-belichenko (2).jpg
دیدن: 73
حجم: 69.3 کیلو بایت

      و این :

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 9128f75ad8b697c3928e724188425f26.jpg
دیدن: 84
حجم: 16.4 کیلو بایت

      و نه هرگز اینها:
      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: cern_start6.jpg
دیدن: 53
حجم: 67.1 کیلو بایت

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: iphone6_screen-5.jpg
دیدن: 55
حجم: 84.5 کیلو بایت

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: tokyo-tower.jpg
دیدن: 57
حجم: 1.99 مگابایت

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: neuroscience.png
دیدن: 56
حجم: 428.4 کیلو بایت

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: heao1.gif
دیدن: 54
حجم: 46.9 کیلو بایت


      باید به خاطر داشت که ما هرگز زندگی خویش را مدیون تکنولوژی نبوده و نیستیم. او تنها توانسته شکل زندگی ما را تغییر دهد. در بهبود شرایط زندگی، تکنولوژی و مدرنیسم بی‌شک نقشی به غایت ضدتمدن داشته‌اند. هرچه بیشتر ما از طریق پیشرفت در تکنولوژی می‌کوشیم احتمالِ زنده ماندنِ خویش را تضمین بکنیم، از طرف دیگر احتمالِ نابودی خویش توسط تکنولوژی را نیز بالاتر خواهیم برد، تا آنکه که به قطعی بودن نزدیک می‌شود. پس به عنوانِ کسی که هنوز نوشته‌های زن‌ستیزانه‌اش در این سایت موجود است، معتقدم که انسان باید به هرآنچه که برایش باقی مانده دست یازد ادامه‌ی حیاتِ تمدنِ خویش و زن آخرین انتخابی‌ست که به نظرم همچنان برایش باقی مانده؛ از این جهت من خواستار بازگرداندنِ تقدس به سنگر زنان هستم. این بخشی از آن عقایدی هستند که پیشتر گفته بودم اخیرا عمیقا دستخوش تغییر شده‌اند. از این جهت من هم‌اکنون براستی معتقدم که یک کشیده درِ گوش یک زن باید مجازاتی به مراتب بیش از بریدن سر یک مرد داشته باشد. زن باید خدایگان عصر نو باشد و باقی بماند.
      ویرایش از سوی Dariush : 09-26-2014 در ساعت 03:48 AM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (09-26-2014),sonixax (09-26-2014)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اکنون خردگرایی در حالِ به زیر کشیدن آخرین قلعه‌ی فتح‌نشده‌ی تمدن است : زن.
      ...
      تا حدی با نوشته‌ات موافقم داریوش جان، مخصوصا آنجا که از احترام و ستایشت برای مرد خانواده گفتی. ولی من گمان می‌کنیم عناصر زیادی در «پدرسالاری» بوده که با هم کار ‌می‌کرده‌اند و نتیجه‌اش آنچه می‌گویی بوده.بله، زن در هاله‌ای از تقدس بوده، اما همچنین بوده‌اند بسیاری دیگر از ارزش‌ها، برای نمونه یکی همان ارزش پدر که امروزه از آن اسطوره زدایی شده. این‌ مجموعه به هم وابسته است و باید توسط یکدیگر در کنترل درآیند. من گمان می‌کنم اگر هم دنیا بگونه‌یِ افسارگسیخته‌ای به سمت زنپرستی برود، در نبود عناصر دیگر چنین دنیایی بهتر از آنچه توصیفش کردی و ترست را از آن ابراز کردی نخواهد داشت. من گمان می‌کنم اگر برگشت به تعادلی هم باشد (که بسیار بعید می‌دانم) راهش از همان سقوط تقدس زن خواهد گذشت.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (09-26-2014),sonixax (09-26-2014)

    13. #7
      سرنویسنده دوم
      Points: 45,990, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      ضد و نقیض
       
      سر به زیر
       
      iranbanoo آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      1,545
      جُستارها
      25
      امتیازها
      45,990
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,572
      از ایشان 3,738 بار در 1,364 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      30 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      زن تنها عنصری‌ست که انسان به سبب آن خود را به چالش می‌افکند، می‌گرید، می‌جنگد، شعر می‌گوید، فیلم می‌سازد، مجنون می‌شود و خلاصه آنکه تمامِ آنچه که می‌تواند از سوی ما «ارمغانِ کنش فرهنگی» خوانده شود و به تمدنِ بشری روح ببخشد جایی از یک عنصر زنانه تحریک شده است. انسانِ رها شده از «اسارتِ زن» آخرین دستاورد دهشتناکِ خردگرایی و مدرنیسم خواهد بود؛ نگاهی به مطالبِ همین فروم پیرامون «پدآفند از حقوق مردان» و امثالهم که جملگی نتیجه‌ی خردورزی‌های مضحک و ابلهانه‌ی امثالِ من بود نشان می‌دهد که انسانِ خردگرا علارغم تمامِ هارت و پورت‌هایش هنوز چقدر نابالغ می‌تواند باشد: ما به بهترین شکل ممکن توانستیم از زن اسطوره‌زدایی کرده و او را به جایگاهِ مرد تقلیل دهیم! ما دانایان آنقد در ابتذال خردگرایانه‌ی خویش گنگ و چت شده بودیم که از یاد برده بودیم که 99.99 درصد همه‌ی آنچه که ما به عنوانِ «گنجینه‌ی فرهنگی بشریت» داریم نتیجه‌ی مستقیم و غیرمستقیمِ حسرت‌ها، خیال‌پردازی‌ها، کینه‌جویی‌ها، شورها و اشتیاق‌ها، آرزوها و ... انسانها پیرامونِ جنس زن بوده. آنچه انسان را به تحرک واداشته و به او شوق زندگی می‌داده چیزی نبوده جز زن.
      ببخشید من همین پاراگراف را خواندم و ادامه ندادم.فکر میکنم داریوش انقدر تحت تاثیر خردورزیهای ابلهانه ی زن ستیزی و مردستیزی! قرار گرفته که همه چیز را به فورا به این مسئله تعمیم میدهد.مثل من که آنقدر تحت تاثیر مباحث سرمایه داری قرار گرفته بودم که برای خرید کوچکترین چیز ممکن کل سیستم و پروسه ی سرمایه داری جلوی چشمانم رژه میرفتند :)
      بابا این زنان را ول کنید و همان تکثیر ژنها و جاودانگیتان را به این خردورزی ها بچسبانید
      شراب اولی تر ...

    14. یک کاربر برای این پست سودمند از iranbanoo گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (09-26-2014)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      دوستان من درست فهمیدم که اینجا "کارکرد"(فرضی) دلیلی برا درست بودن داره تلقی میشه؟
      همین است، درستی و نادرستی در اینجا بی‌معناست، یکبار دیگر نوشته‌های مرا در این تاپیک بخوانید، یک محور پنهان در انتقادِ من به خردگرایی همین است. ریشنالیست مساله را به شکلی شخصی برای خودش حل کرده، اما ما که اینجا به طور عام به خردگرایی به عنوانِ سیستمی برای شناختِ سره از ناسره بر اساس واقعیتِ بیرونی و قرار دادنِ هر چیز در جایگاهِ شایسته خودش است، انتقاد می‌کنیم، موضوع درستی و نادرستی ابدا محلی از اعراب نخواهد داشت.
      در واقع باور من این است که باید جایی برای تببین ِ واقع‌گرایانه و البته نه الزاما خردگرایانه‌ی مفاهیم و ایده‌ها وجود داشته باشد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی iranbanoo نمایش پست ها
      بابا این زنان را ول کنید و همان تکثیر ژنها و جاودانگیتان را به این خردورزی ها بچسبانید
      اینجا مکانِ مناسبی برای ترول‌بازی نیست، اما باشد.
      ویرایش از سوی Dariush : 09-26-2014 در ساعت 11:42 PM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    16. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (09-26-2014),sonixax (09-26-2014)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      همین است، درستی و نادرستی در اینجا بی‌معناست، یکبار دیگر نوشته‌های مرا در این تاپیک بخوانید، یک محور پنهان در انتقادِ من به خردگرایی همین است. ریشنالیست مساله را به شکلی شخصی برای خودش حل کرده، اما ما که اینجا به طور عام به خردگرایی به عنوانِ سیستمی برای شناختِ سره از ناسره بر اساس واقعیتِ بیرونی و قرار دادنِ هر چیز در جایگاهِ شایسته خودش است، انتقاد می‌کنیم، موضوع درستی و نادرستی ابدا محلی از اعراب نخواهد داشت.
      در واقع باور من این است که باید جایی برای تببین ِ واقع‌گرایانه و البته نه الزاما خردگرایانه‌ی مفاهیم و ایده‌ها وجود داشته باشد.
      خب حالا بزار انتقاد اصلیم رو مطرح کنم که تا حدی نامرتبط با خردگراییه.
      زن تنها عنصری‌ست که انسان به سبب آن خود را به چالش می‌افکند، می‌گرید، می‌جنگد، شعر می‌گوید، فیلم می‌سازد، مجنون می‌شود و خلاصه آنکه تمامِ آنچه که می‌تواند از سوی ما «ارمغانِ کنش فرهنگی» خوانده شود و به تمدنِ بشری روح ببخشد جایی از یک عنصر زنانه تحریک شده است.
      این یک جور استدلال از راه سنگ نیست!؟آیا نباید در ابتدا این رو ثابت میکردی؟

      +بزرگترین اشتباه ایدولوژی ها این هست که یک چیز رو مهمتر از اون چیزی میبینند که در واقعیت هست،مارکسیم و اقتصاد،ناسسیونالیم و ملیت و در اینجا جنسیت یا درست تر بگم زن.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      یکموقعی خود من هم در همینجا با دیده‌یِ تعجب همین رو میگفتم. اما الان دارم میپرسم که اصلا میشود به سیستمی که کارکرد نصفه و نیمه‌ای هم دارد پیدا کرد و بهش چنگ زد یا نه !!
      بنظر من میرسه که ارزش‌ها و درست و غلط‌ها با کارکرد خیلی نزدیک هستند. بطوری که یکی تنظیم باشد دیگری هم بعنوان محصول جانبی‌اش میزان خواهد بود. البته منظور من اینجا از کارکرد، کارگرد اجتماع (از جمله برای نسل آینده‌یِ آن) به معنی اصیل خودش حرف میزنیم نه کارکرد برای سرمایه‌یِ فلان سرمایه‌دار یا کارکرد در یک سیستم استالینیستی و...
      راسل جان مشکل بزرگ و عمده ای که من با کارکردگرایی دارم (و قبلا هم گفتم)همین هست که جواب بدیم"چه اشکالی داره وقتی کار میکنه؟!" چون جدای از معنای شخصی و مبهم"کار کردن" هیچ تضمینی وجود نداره که دلیل موفقیت یک چیز شناخت درست ما باشه،مواردی هم که این شناخت نادرست باعث "زیان" شده به اندازه ای هست که از زاویه سودگرایانه هم مخالفت باهاش داشته باشم.
      مثلا در جامعه که راه شیوع ایدز در اون شناخته نشده با ممنوع کردن همجنس گرایی،بی بند و باری جنسی و... گسترشش محدود میشه و به راحتی افراد در اون جامعه به این باور ممکنه برسند که اینها "عامل" بودند و نه یک "ویروس".
      ایراد ماجرا هم که مشهوده،علامه بر شناخت نادرست و اقدامات زیان بار و "خرافی"، راه حل ساده تر و موثرتر و "درست تر"که استفاده از کاندوم بوده با تاخیر قابل توجهی مواجه میشه.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (10-04-2014),Russell (10-02-2014),sonixax (10-02-2014)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      راسل جان مشکل بزرگ و عمده ای که من با کارکردگرایی دارم (و قبلا هم گفتم)همین هست که جواب بدیم"چه اشکالی داره وقتی کار میکنه؟!" چون جدای از معنای شخصی و مبهم"کار کردن" هیچ تضمینی وجود نداره که دلیل موفقیت یک چیز شناخت درست ما باشه،مواردی هم که این شناخت نادرست باعث "زیان" شده به اندازه ای هست که از زاویه سودگرایانه هم مخالفت باهاش داشته باشم.
      این چیزی که من گفتم با آن کارکردگرایایی معرفتشانسانه تفاوت دارد، این بیشتر میشه اسمش رو گذاشت، محافظه‌کاری یا سنت‌گرایی یا حتی شکاکیت عملی هست و اتفاقا در مقابل مفاهیمی مثل حقیقت، برابری یا حتی پیشرفت کارکرد از همه ملموس‌تر هست. اینکه مردم بوتان از خوشبخت‌ترین مردم روی زمین هستند نشون دادنش کار سختی نیست.
      چیزی که من درباره‌یِ کارکرد می‌گویم این هست که کارکرد پیش شرط اولیه هر راهکاری هست، بنظر من وقتی یک سیستم تنها آلتارناتیو (کارا) هست بحثی باقی نمیمونه. استدلالی که اگر اشتباه نکنم خودت در دفاع از کاپیتالیسم مطرح می‌کردی.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      مثلا در جامعه که راه شیوع ایدز در اون شناخته نشده با ممنوع کردن همجنس گرایی،بی بند و باری جنسی و... گسترشش محدود میشه و به راحتی افراد در اون جامعه به این باور ممکنه برسند که اینها "عامل" بودند و نه یک "ویروس".
      ایراد ماجرا هم که مشهوده،علامه بر شناخت نادرست و اقدامات زیان بار و "خرافی"، راه حل ساده تر و موثرتر و "درست تر"که استفاده از کاندوم بوده با تاخیر قابل توجهی مواجه میشه.
      اول این مطلب رو بگم که اینکه عامل ایدز چی هست یک مساله‌یِ پزشکی هست و با اینکه پزشکی اتفاقا یک شاخصه بسیار عملی هست ولی با توجه با موضوع فعالیتش خیلی علمی‌تر هست از علومی مثل اقتصاد و علوم سیاسی و اجتماعی و...
      در مورد ایدز اتفاقا راهکار سیستم سنتی یعنی محدود کردن سکس در زناشویی و ممنوعیت همجنسگرایی اتفاقا راهکار خیلی موثری هست در مقابله با بیماری جدیدی که چند دهه ازش بیشتر نمی‌گذره. حالا ادعای اینکه گسترش ایدز تقصیر به عقب انداختن راهکار جدید هست خیلی راحت هست ولی همون سیستم سنتی تا قبل از «آزادسازی جنسی» اتفاقا کار می‌کرد و این اتفاقا فاصله گرفتن از سنت و کارکرد یا هرچی اسمش رو میخواهیم بگذاریم در دهه‌یِ 60 و 70 بود که شروع کننده این معضل بنظر میرسه.

      حالا بگذار یک مثال هم من بزنم، در همان پزشکی یک زمانی نظر بر این شد که شیر خشک به همان خوبی شیر مادر هست و فیبر در مواد غذایی کالری و خاصیت قابل مشاهده‌ای ندارد، در نتیجه از تصمیم بر این شد که میشه جایگزین بشوند، ولی بعدا مشخص شد که این‌ها کارکردهای مهمی داشتند که مشاهده نشده بودند و نبود شواهد با شواهد نبود برای اون‌ها یکی گرفته شده بود و براش راهکار مدرن (و اتفاقا بر خلاف ظاهرش شدیدا ایدئولوژیک) ارائه شده بود.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-02-2014),undead_knight (10-03-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
      از سوی Mehrbod در تالار داستا‌ن‌هایِ اروتیک
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 08-23-2013, 05:30 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM
    5. پاسخ: 4
      واپسین پیک: 02-27-2013, 08:21 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •