من فکر میکنم در مورد پستِ دچار کمفهمی شدهام و از این جهت سعی میکنم پس از شفافسازی بیشترتان به آن پاسخ گویم، اکنون اما تنها آنجاها که مستقل از مفهوم کلی پستتان، پیرامون تعابیر و گزارهها حرفی برای گفتن دارم، بیان خواهم نمود.
دستاورد مفهومیست بس شبههبرانگیز، چنانکه واژهی دستاورد در ذهنِ خواننده میتواند نوعی «لازمه» را متبادر سازد. دستاورد از منظر من نوعی غلبه است به جریانی مخالف در برابر اراده. اکنون که دیگر مثل گذشته نمیتوان اندیشیدن پیرامون خودِ ماهیت اراده را موکول کرد به بعد از تحققاش، همیشه و همهجا باید خود را در مورد اراده، در برابر پرسشهایی تجربهگرایانه و عمیقا ایدهآلگرایانه قرار دهیم.
درود.
نابودی تحکمِ خانوادهها و از هم پاشاندنِ بنیانِ آنها بیش از آنکه وابسته به خود زنان و دگردیسی فرهنگی آنها باشد، به نگر من به جریانِ فرهنگی-سیاسی-اجتماعی عصر نو مربوط است. سینما (به ویژه سینمای دههی 50 و 60 جهان)، ظهور جنبشهایی چون فمنیسم و ... که خود نتیجهی مستقیم اندیشههای سیاسی-اجتماعیای چون لیبرالیسم، چپِ مدرن (اعم از دولتمحور و نادولتمحور)، سرمایهداری و ... و از سویی فراوانی عظیم تکنولوژیهای ارتباط جمعی و اقسامِ دیگر ِ تکنولوژیهایی که هرچه بیشتر زن را در جوامع دسترسیپذیر کرده، موجب شده که مردِ خانه از یاد ببرد که یک فنجان چای که زن برایش تدارک میبیند براستی ارزش یک روز جانکندن را دارد و پسر خانواده از یاد ببرد که مادرش باید همچون فرشتهها پرستیده شود. آن سیستم پدرسالارانه، زمانی توانِ بازتولید را خواهد داشت که زن براستی به جایگاهِ سنتی خویش بازگردد. از این منظر من بیش از پیش با فمنیسم در تضاد هستم.