خیر به هیچ وجه بیانصافی نیست! یک حقیقت است که هر روز با آن از خانه خارج میشویم ولی شهامت پذیرفتناش را نداریم. نه؟ فردا که رفتید بیرون، داخل مترو و اتوبوس یا هرجای پرازدحام که شدید، اصلا به جیب و کیف و دیگر وسایل همراهتان فکر نکنید. یا بینگرانی سوئیچ ماشین خود را درون ماشین پارک شده کنار خیابانِ آزادی جابگذارید. میتوانید؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
سفر به تهران زیاد داشته ام ولی آنجا زندگی نکردم،پس نمیتوانم راحت تائید کنم یا رد...
چند سال پیش عموی بزرگم تهران را ترک کرد ولی هر موقع حرف می شود پشیمان ست از این جدایی
او تهران را بیشتر دوست داشت و دارد و همچنین چند نفر دگر که نقل مکان کردند و بعد از چند ماه ناراضی از این تصمیم...
پس عمومیت ندارد این کلی گویی شما...
البته به نگر من تهران و قم فرقی نمیکند، هر شهری غباری غم و مردگی بر چهره دارد حال کمتر و بیشتر ...
+
مختص به تهران و آزادی اش نیست ،شما کجا می توانید بینگرانی سوئیچ ماشین خود را درون ماشین پارک شده جابگذارید؟ میتوانید؟
ویرایش از سوی mosafer : 12-15-2013 در ساعت 08:56 PM
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
Anarchy (12-15-2013)
خب همین هم هست، شما نباید انتظار داشته باشید کسی که همهی عمرش (مثلا بیش از 20 سال) را در تهران گذرانده باشد، دلتنگش نشود. مولانا حکایتی دارد که میگوید روزی شخصی چاه بازکن گذرش به بازار عطرفروشها افتاد و ناگهان از هوش رفت. کسان در پی چاره بودند که شخصی آشنا مشتی فضله گرفت زیر دماغش و و او ناگهان جان گرفت. گفتند حکمتش چه بود، گفت که این چاه باز کن آنقدر که در ته چاهِ مستراح بوده، بوی گوه به مشامش بسیار دلنشین است اما رایحهی گل و گیاه به او هیچ نمیسازد!
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
از من میتوانید داشته باشید داریوش جان!
چیزی که در مورد مترو نوشتید کوچکترین بخش از فاجعه ای به نام تهران است.
البته خود تهران به خودی خود چیز بدی نیست مردمانش هستند که بدش کرده اند.
خود تهران یک شهر مدرن است با مردمانی غیر مدرن و به شدت عقب مانده از نظر فرهنگی و نمایش دادن هر چه بیشتر این عقب ماندگی نه تنها ایرادی ندارد بلکه ارزش هم هست.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
هیچ جا به اندازهی تهران با نگرانی اینکار را نمیکنم. شما باید بدانید که در اینجا در روز روشن از شما زورگیری میکنند و همگان هم تماشا میکنند. من یکبار از روی پله برقی متروی تجریش افتادم و تمام بدنم خورد و خونآلود شد. کسی مرا پشم خود هم حساب نکرد! اصلا انگار هیچ اتفاقی نیافتاده. درون قطار هم با اینکه از درد به خود میپیچیدم، کسی صندلیاش را به من تعارف نکرد.
من چند سالی در تهران بودهام. همه جایش هم بودهام. از بالا تا پائینش جملگی گند و گوه است.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Anarchy (12-15-2013)
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
هیچ جایی وطن نمیشود حتی اگر فرنگ باشد! تهران با همه ی آلودگی هایش و جمعیت وحشتناکش بازهم محبوبترین شهر است برای کسی که اهلش هست!
یادم می آید در همان متروهای شلوغ تهران در حالیکه صبح زود بود (بدترین و شلوغترین زمان در مترو ) و جمعیت از پله ها سرازیر بودند بانویی را دیدم که بر روی پلکان به گوشه ی دیوار تکیه کرده بود و گویا نفسش بالا نمی آمد و جمعیت هم با شتاب از پله ها پایین می آمدند و کسی وی را نمی دید من خودم را به او رساندم و حالش را پرسیدم و پاسخی داد که هیچوقت فراموش نمی کنم: الان که تو حالم را پرسیدی حالم خوب شد!! چند بار هم این جمله را گفت! ولی من خب به اقتضای آنموقع و سن و سالم نگرفتم ولی با خواندن این خاطره ی شما یه یاد حرف آن بانو افتادم...... چرا واقعا؟!!
ویرایش از سوی سارا : 08-08-2016 در ساعت 05:03 AM
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)