اگر بگوییم ارزشهای حقیقییِ اخلاقی (objective moral values) وجود دارند، گفتهایم که چیزی درست یا غلط هست، بهطور مستقل از اینکه کسی آن را چنین بداند یا نداند. بهعنوان نمونه، نزدیکییِ جنسی با یک کودک کار غلطی است، هرچند که کسی (کسانی) آن را چنین نداند (ندانند).
دقیقاً.
یک بیخدا جز توسّل به احساساتش و/یا سودی که از دیدگاه مادّی نصیبش میشود، نمیتواند برای اخلاقیاتی که به آن پایبند است، توجیه عقلانی دستوپا کند. این دقیقاً ثابت میکند که از دیدگاهِ یک متریالیست، اخلاقیات عقلاً دارای ارزش حقیقی نیستند.
در واقع، دلیل اینکه یک بیخدا به یک پدوفیل متجاوز تبدیل میشود، و یک بیخدایِ دیگر به یک بیخدایی که چنین نیست، این است که آنها احساسات متفاوتی دارند، یا اینکه برآوردهای متفاوتی از سودِ مادّییِ حاصل از این عمل دارند، یا ترکیبی از ایندو.
مغلطهیِ "حمله به مرد پوشالین".
ما نه گفتیم که بیخدایان نمیتوانند بااخلاق باشند و نه گفتیم که باخدایان همه بااخلاقند. حتّی این را نیز مدعی نیستیم که در بین باخدایان بااخلاق بیشتر از تعداد آنان در بین بیخدایان است. اصولاً، یک چنین گزارههایی (در صورت صحت یا غیر آن) اساساً پیوندی با آنچه گفتیم ندارند.
ما گفتیم که از دیدگاه بیخدایی، اخلاقیات نسبی هستند که یعنی مثلاً تجاوز جنسی به یک بچه، برای یک بیخدا، در صورتی که عملی غلط بهشمار آید، این یا تنها تحت تأثیر احساساتی هست که بر وی مستولی میشوند (هنگامی که اقدام به این عمل برای متصور میشود)، و یا بر اساس سود و زیانی در قبال انجام این عمل است که وی آن را برآورد میکند. (حال، ممکن است وی تحت تأثیر دانش یا تربیتش چنین احساس کند یا چنان سود/زیانی را برآورد کند.)
آنچه در این میان پابرجا میماند، این است که برای چنین شخصی خود این عمل عقلاً نمیتواند غلط باشد؛ بلکه وی تنها تحتِ تأثیر احساساتش، و/یا بهدلیل سود و زیان، از آن اجتناب میکند.
امّا، از دیدگاه مسیحی، چنین عملی حتّی اگرهم احساس خوبی از آن به ما دست بدهد و/یا سود مادّی در بر داشته باشد، بازهم غلط است. این عمل فی-نفسها غلط است.
خیر؛ یک مسیحییِ حقیقی هرگز زنا را تأیید نخواهد کرد؛ حتّی اگر احساس خوبی از این کار به او دست دهد و هیچ زیان مادّییی از آن متوجّه وی نشود. کسی هم که تلاش دارد تا یک مسیحییِ حقیقی باشد، باید در مقابل وسوسه مقاومت کند.
اما یک بیخدا اگر چنین کاری نکند، یا مانندِ جنابِ sonixax، به این دلیل است که انجام این کار به وی احساس بدی میبخشد؛ و یا احتمال زیاندیدن را در آن عمل میبیند. اگر این موارد برطرف شوند، زنا و خیانت به شریک زندگی هیچ اشکالی نباید داشته باشد برای یک بیخدایی که سعی دارد معقول رفتار و عمل کند.
بینگو!
پس، برای یک بیخدا، حتّی در بهترین حالتش، چیزی تحتِ عنوان objective moral values، وجود ندارد.