Anarchy (11-17-2010)
اگر بگوییم ارزشهای حقیقییِ اخلاقی (objective moral values) وجود دارند، گفتهایم که چیزی درست یا غلط هست، بهطور مستقل از اینکه کسی آن را چنین بداند یا نداند. بهعنوان نمونه، نزدیکییِ جنسی با یک کودک کار غلطی است، هرچند که کسی (کسانی) آن را چنین نداند (ندانند).
دقیقاً.
یک بیخدا جز توسّل به احساساتش و/یا سودی که از دیدگاه مادّی نصیبش میشود، نمیتواند برای اخلاقیاتی که به آن پایبند است، توجیه عقلانی دستوپا کند. این دقیقاً ثابت میکند که از دیدگاهِ یک متریالیست، اخلاقیات عقلاً دارای ارزش حقیقی نیستند.
در واقع، دلیل اینکه یک بیخدا به یک پدوفیل متجاوز تبدیل میشود، و یک بیخدایِ دیگر به یک بیخدایی که چنین نیست، این است که آنها احساسات متفاوتی دارند، یا اینکه برآوردهای متفاوتی از سودِ مادّییِ حاصل از این عمل دارند، یا ترکیبی از ایندو.
مغلطهیِ "حمله به مرد پوشالین".
ما نه گفتیم که بیخدایان نمیتوانند بااخلاق باشند و نه گفتیم که باخدایان همه بااخلاقند. حتّی این را نیز مدعی نیستیم که در بین باخدایان بااخلاق بیشتر از تعداد آنان در بین بیخدایان است. اصولاً، یک چنین گزارههایی (در صورت صحت یا غیر آن) اساساً پیوندی با آنچه گفتیم ندارند.
ما گفتیم که از دیدگاه بیخدایی، اخلاقیات نسبی هستند که یعنی مثلاً تجاوز جنسی به یک بچه، برای یک بیخدا، در صورتی که عملی غلط بهشمار آید، این یا تنها تحت تأثیر احساساتی هست که بر وی مستولی میشوند (هنگامی که اقدام به این عمل برای متصور میشود)، و یا بر اساس سود و زیانی در قبال انجام این عمل است که وی آن را برآورد میکند. (حال، ممکن است وی تحت تأثیر دانش یا تربیتش چنین احساس کند یا چنان سود/زیانی را برآورد کند.)
آنچه در این میان پابرجا میماند، این است که برای چنین شخصی خود این عمل عقلاً نمیتواند غلط باشد؛ بلکه وی تنها تحتِ تأثیر احساساتش، و/یا بهدلیل سود و زیان، از آن اجتناب میکند.
امّا، از دیدگاه مسیحی، چنین عملی حتّی اگرهم احساس خوبی از آن به ما دست بدهد و/یا سود مادّی در بر داشته باشد، بازهم غلط است. این عمل فی-نفسها غلط است.
خیر؛ یک مسیحییِ حقیقی هرگز زنا را تأیید نخواهد کرد؛ حتّی اگر احساس خوبی از این کار به او دست دهد و هیچ زیان مادّییی از آن متوجّه وی نشود. کسی هم که تلاش دارد تا یک مسیحییِ حقیقی باشد، باید در مقابل وسوسه مقاومت کند.
اما یک بیخدا اگر چنین کاری نکند، یا مانندِ جنابِ sonixax، به این دلیل است که انجام این کار به وی احساس بدی میبخشد؛ و یا احتمال زیاندیدن را در آن عمل میبیند. اگر این موارد برطرف شوند، زنا و خیانت به شریک زندگی هیچ اشکالی نباید داشته باشد برای یک بیخدایی که سعی دارد معقول رفتار و عمل کند.
بینگو!
پس، برای یک بیخدا، حتّی در بهترین حالتش، چیزی تحتِ عنوان objective moral values، وجود ندارد.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
اخلاقیات کلا نسبی هستند! چه برای یک بیخدا چه برای یک مسیحی! یک چیزی ممکنه در یک جای دنیا خوب باشه و در جای دیگه بد باشه! ربطی به دین نداره!
همه ی آدم ها این چنین هستند بازهم ربطی به دین و مذهب نداردکه یعنی مثلاً تجاوز جنسی به یک بچه، برای یک بیخدا، در صورتی که عملی غلط بهشمار آید، این یا تنها تحت تأثیر احساساتی هست که بر وی مستولی میشوند (هنگامی که اقدام به این عمل برای متصور میشود)،و یا بر اساس سود و زیانی در قبال انجام این عمل است که وی آن را برآورد میکند. (حال، ممکن است وی تحت تأثیر دانش یا تربیتش چنین احساس کند یا چنان سود/زیانی را برآورد کند.)
آنچه در این میان پابرجا میماند، این است که برای چنین شخصی خود این عمل عقلاً نمیتواند غلط باشد؛ بلکه وی تنها تحتِ تأثیر احساساتش و/یا بهدلیل سود و زیان از آن اجتناب میکند.
از نظر اسلام هم فقر و جهالت غلط است! ولی مسلمان =جاهل! چیزی را ثابت نمیکند.امّا، از دیدگاه مسیحی، چنین عملی حتّی اگرهم احساس خوبی از آن به ما دست بدهد و/یا سود مادّی در بر داشته باشد، بازهم غلط است. این عمل فی-نفسها غلط است.
یک مسلمان واقعی هم هرگز بچه باز بودن پیغمبرش و تجاوز و قتل رو تایید نمیکند و استدلال می آورد! مسیحیت هم از این قاعده مستثنی نیست و حداقل در مورد بچه بازی آوازه ی کشیش هایش همه جا مشهور است! ادعای صرف چیزی را عوض نمیکند!خیر؛ یک مسیحییِ حقیقی هرگز زنا را تأیید نخواهد کرد؛ حتّی اگر احساس خوبی از این کار به او دست دهد و هیچ زیان مادّییی از آن متوجّه وی نشود. کسی هم که تلاش دارد تا یک مسیحییِ حقیقی باشد، باید در مقابل وسوسه مقاومت کند.
بچه بازی به همه ی آدم های نرمال احساس بدی میبخشد.. کسی هم که بچه بازی میکند خوب حتما از این کار خوشش می آید.. بازهم ربطی به اعتقادات ندارد! هرچند تو این موارد دینداران پیشتاز هستند!اما یک بیخدا اگر چنین کاری نکند، یا مانندِ جنابِ sonixax، به این دلیل است که انجام این کار به وی احساس بدی میبخشد؛ و یا احتمال زیاندیدن را در آن عمل میبیند. اگر این موارد برطرف شوند، زنا و خیانت به شریک زندگی هیچ اشکالی نباید داشته باشد برای یک بیخدایی که سعی دارد معقول رفتار و عمل کند.
عرض کردم بیخدا و باخدا نداره! یک انسان وقتی به این نتیجه برسد که خیانت کردن یا تجاوز به یک زن یا تجاوز به یک کودک یا حتی قتل برای او آرامش و سود به ارمغان می آورد آن کار رو انجام خواهد داد!پس، برای یک بیخدا، حتّی در بهترین حالتش، چیزی تحتِ عنوان objective moral values، وجود ندارد.
همونطوری که برای بقیه ی آدم های نرمال انجام دادن این کارها هیچ جذابیتی مثل رسیدن به آرامش و سود و منفعت ندارد! پس انجام نخواهد داد! باز هم میگم این بحث سود و منفعت یک موضوع فراگیر هست و جزو غرایز و فطرت انسان هاست و شامل کل انسان ها میشود نه یک عده خاص! باخدا یا بیخدا!
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
Anarchy (11-17-2010)
انسان حقیقی که از فضا نمی آید؟ مثلا شما به انسانی که خصوصیات خوبی مثل راستگویی صداقت پشتکار مدافع حقوق مظلوم و غیره داشته باشد میگوئید انسان حقیقی! خوب این انسان که از مریخ نمی آید!نوشته اصلی از سوی Jooyandeh
تحت تاثیر شرایط مناسبی چه در خانواده چه در اجتماع تربیت شده و حالا تبدیل به انسان حقیقی شده!
تنها چیزی که میتواند مانع از تجاوز یک مرد به آن زن شود اخلاقیات آن مرد است که آن هم با پارامترهایی مثل تربیت پدر و مادر و فرهنگ خانواده و جامعه ای که آن فرد در آن بزرگ شده رابطه ای مستقیم دارد!
اگر فرهنگ و تربیت خانواده و جامعه , تجاوز به یک زن را کار خوبی بشمارد آنوقت شک نکنید 100% بی برو برگرد به آن زن تجاوز میکند و از آن کار هم لذت میبرد! چون تمام وجود انسان از محیط تاثیر میگیرد!
این را خدمتتان در پست های قبلی عرض کرده بودم. در منطق شما ممکن است 2*2=4 جلوه کند! اما هر انسانی اگر خیلی تلاش کند 10 درصد وجودش با منطق هماهنگ میشود و 90 درصدش احساس است! همان احساس تحت تاثیر محیط پیرامون میتواند بنا بر خوب یا بد بودن تاثیر محیطی منطق انسان را هم خوب یا بد کند!
این تاثیر محیطی که در بیشتر از 90درصد تصمیم گیری های ما تاثیر گذار است نه باخدا میشناسد نه بیخدا!
مثلا من بیخدا شاید توانایی این را داشته باشم که راه بیوفتم در خیابان از مردم زورگیری کنم و گیر پلیس هم نیوفتم ولی این کار را نمیکنم! چون با تربیت خانوادگی من و اخلاقیاتی که از کودکی از طرف خانواده و اجتماع در من نهادینه شده سازگاری ندارد
برای من ماتریالیسم عقلانیت و واقعیت است! تنها چیزی هست که هر انسان حقیقی در دنیا دارد.. نمیدونم منظور شما از انسان حقیقی کیست و چیست و یا اساسا انسان حقیقی شما از نظر من وجود خارجی دارد یا نه!پس، برای یک انسان حقیقی، متریالیسم عقلانی به نظر نمیآید.
حال، در صورتیکه فرض را بر این بگیریم که هرچه عقلانی به نظر نیاید، را نباید از واقعیات دانست، پس، متریالیسم را نباید دیدگاهی بر مبنای واقعیات دانست.
ماتریالیسم همان 10% بٌعد منطقی انسان رو با طبیعت و جهان همراه میکنه و انسان رو از قید و بند های بیهوده آزاد میکنه و باعث میشه انسان از چٌرت دین بیدار بشه و وقت و انرژی و هدفش و زندگیش رو سر پشم گوسفند ابراهیم و لحاف ملا قمار نکنه و به فکر نون باشه که خربزه آبه!
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
Anarchy (11-22-2010)
درود,
همه بررسیهای دانشیک نشان میدهند که چیزی که ما اخلاقیات مینامیم ریشه خود را از ژن و زندگی همبودین میگیرد.
بسیاری از چیزهایی که اخلاقی مینامیم نگرههای خود که چگونه در گزینش طبیعی داروین به جای
ماندهاند را نیز دارند و تئوری بازی در انگارش (Game theory) تلاش در قانونمند و شمارشپذیر کردن آن میکند.
برای نمونه, ما میگوییم که کشتن بد است. در پاسخ به اینکه چرا بد است, در یک شبیهسازی بازی
گونه میتوان بررسی کرد که اگر همبودی (جامعهای) داشته باشیم که کشتن در آن بد شمرده نشده باشد,
آیا شانس بقای ما (در جایگاه یک کَس) و بازماندگان ما (بچههای ما) افزایش و یا کاهش مییابد.
اینگونه یا بررسی سود و آسیب یک رفتار یا هنجار میتوان دید که چه اندازه اخلاقی است.
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)