سلام و درود خب زبانش که رمزگونه و عارفانه است مثل تمام داستان های عارفانه مثل حی بن یقظان ابن سینا. اینکه می گویید مختوایش را دوست نداشتید خب بدیهی است چون درکش نکردید. ما معمولا چیزی را که درک نکنیم دوست نمی داریم. همین که می گویید "محتوا" خب یعنی اینکه رمزها و اشارات آن را در نیافتید. در مورد این رساله بعد از شهاب الدین ، مولوی و ابن عربی و ملاصدرا و..... تا الان همینجور دارند تفسیر می نویسند و هیچ کدام هم شبیه دیگری نیست یعنی هزاران برداشت و رمز از همین چند صفحه نوشته شده است. بقول دکتر شاه خلیلی که او هم تفسیری بر این رساله نگاشته ، این مطالب عارفانه حالت رمزگونه دارند و هر بار که شما آن را می خوانید چیز جدیدی بر شما مکشوف می گردد. مثل شعر حافظ و مولانا و یا منطق الطیر عطار هر بار از یک شعر معنای جدیدی انگاشته می گردد. در حقیت تجربه های جدیدتر ار عالم معنا شکل می گیرد. خب با این حساب شما بر خلاف اعتقاد خودتان ظاهربین هستید پس هیچ شباهتی به ابن سینا ندارید:)) آنکه می توان شبیه ابن سینا دانست همین شهاب الدین است که همین رساله اش ادامه دهنده حی بن یقظان ابن سینا است. بنده بر خلاف شما اصلا اهل ادعا نیستم :))) فقط می توانم بگویم عقل کاسب را رد کرده ام و از آن گذشته ام . هر کسی درکی از خدا دارد پس با این حساب یعنی خدای من پیش خدای شما،خیلی خداست!!!:)))) می دانید جمله اتان چه از لحاظ منطقی چه از لحاظ دلی از بیخ غلط است:)) شما می گویید ایمان به خدا داری ولی معرفت نه! درست مثل اینست که پرنده را در حال پرواز ببینیم و بگوییم این پرنده پرواز می کند ولی پر ندارد!!! نسبت معرفت به ایمان مثل نسبت پر است به پرواز! معرفت سطوحی دارد همانطور که ایمان درجاتی دارد خب هر چه معرفت بیشتر گردد ایمان بیشتر می گردد. یعنی یک رابطه ی مستقیم با هم دارند و ایمان بعد از معرفت حاصل می شود هر کسی که در این عالم به هر چیزی ایمانی پیدا کند قبلش به یک معرفتی رسیده است. از سطح معرفت شما که نا امید شدم:)) چه سوال خوبی ! جوابتان را با یک سوال جواب می دهم که جوابش در عقل سرخ آمده است! اگر کوه قاف نباشد آیا سیمرغ وجود نخواهد داشت؟