نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
بطور کلی نه سبک تغذیه مشکل اصلیست و نه حجم آن، بلکه روش تولید آنست که مایهی دردسر است. و هرچند اصراف پدیدهای بسیار جدی و مخرب است، در نهایت تفاوتی در اصل ماجرا بوجود نمیآورد. ازدیاد جمعیت با روش تغذیهی همهچیزی خواری مشکلی به حساب نمیآید، هماکنون با اضافهی گوشت مورد استفادهی ایالات متحدهی آمریکا در سال، میتوان یک ماه کُل قارهی آفریقا (منهای بخش عرب آن) را غذا داد. این حجم بالای استفاده که گیاهخوار و غیرگیاهخوار به آن دچارند یک ویژگی ِ فرگشتیک در انسان است، که برپایهی آن برنامه ریزی شدهایم تا با حداکثر سرعت ممکن بیشترین غذای ممکن را مصرف بکنیم، زیرا برخورداری از چنین ویژگیای میلیونها سال تنها راه برای زنده ماندن بوده. اما اکنون بایستگی ندارد و به زیادهخوری میانجامد..
بله دامپروری صنعتی به مراتب بهتر از کشاورزی صنعتیست، از هر جهت که بنگرید(فرسایش خاک، گرمایش زمین، هزینهی تولید، آب مورد استفاده، زمان تولید و ... در تناسب به انرژی که از گوشت میگیریم و انرژی که از گیاه میگیریم). اگر معیار شما به راستی اکوسیستم باشد که کشاورزی بازی را شروع نشده میبازد.. اساسا گوشت زمانی به رژیم غذایی ما اضافه شده که حجم مغزمان افزایش یافته و نیاز به پروتئین بالاتری پیدا کردهایم که گیاهان قادر به فراهم آوردن آن نبودهاند، یعنی از دوران استرالوپیتکوس آفریکانوس. بجز انسان چندتایی که به ذهنم میرسند: خوک، بز، صاریغ، مرغ، پیرانا، کوآتی، خرس و اکثر نخستیها از جمله شامپانزه بونوبو و ...
بطور کلی چیزی که باید بدانیم این حقیقت ساده اما بسیار خشن است که بیکُشتن نمیتوان زنده ماند. شاید زمانی روشهایی جدید برای تولید گوشت پدید بیایند(پیشتر در جستار آزار حیوانات در اینباره گفتهام)که ما را از کشتار حیوانات برای غذا بینیاز بکنند، یا شاید پیشرفتهایی در کُل صنعت تولید غذا رخ بدهد که آسیبزایی برای محیط زیست را به حداقل برساند و ... اما در وضع فعلی، گیاهخوار یا گوشتخوار یا هرچه که باشد، با هر گازی که میزنید جانها گرفته و میگیرید و خواهید گرفت.