گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
فرض کنید عده ای هستند که ذاتن آدم کش هستند (این مساله دور از ذهن نیست با توجه به اینکه بسیاری از گرایش های قانون شکنان ریشه در سرشت و طبیعت و ساختار مغزی اونها داره) و این مساله رو بشه اثبات کرد.
دسته‌ای از کسانی که آدم‌کش هستند و مثلاً به دام می‌افتند، این‌ها مغز یا روان‌شان مشکل دارد. با این افراد آن رفتاری نمی‌شود که با یک قاتلی که در سلامت مغزی و روانی بوده، رفتار می‌شود. منظورم این است که حکمی که صادر می‌شود، ‌در هر مورد، بایستی متفاوت باشد.

کسی هم
که مغزش چنین مشکلی دارد، تا موقعی که آدم نکشته است،‌ قاتل نیست؛ و نباید به‌چشم یک قاتل به او نگریست.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
مثلن عده ای که نازیسم جدید رو در آینده پدید می آورند و دنیا رو به خاک و خون می کشند. آیا اگر کسی قدرت از بین بردن اونها رو داشته باشه و این کار رو نکنه مرتکب کار خلاف اخلاق شده یا برعکسش؟
نازی بودن فی-نفسها یک وضعیت مجرمانه است. این که کسی معتقد باشد افرادی را برپایه مذهب یا نژادشان باید کشت یا مورد تبعیض قرار داد، اگر این مرام را در حوزه‌ی عمومی مطرح کند، مرتکب جرم شده و باید مجازات شود.

پس، مبارزه با چنین فرد/افرادی/احزاب/دولت/دولت‌هایی طبیعتاً اخلاق‌مدارانه است.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
البته حکم مطلق یا دستور مطلق لزومن بر گرفته از متون الهی (یا خدایی) نیست. استنباط و برداشت دینیون هم میتونه در همین زمینه قرار بگیره.
مخالفتی ندارم.