
نوشته اصلی از سوی
Jooyandeh
این سخن شما نشان میدهد که شما متوجّه سخن من نشدهاید. من نگفتم که یک بیخدا (مثلاً یک شیرینعقل بیخدا) نمیتواند اخلاقمدار باشد. بلکه، گفتم، یک متریالیست، برای پایبندیای حقیقی به اخلاقیاتی که به آن پایبند است، بنیان منطقی و عقلانییِ مستحکمی نمیتواند دستوپا کند.
اینکه میفرمایید، "خیر چنین نیست، چون تمایلاتِ اخلاقمدارانه تنها ریشهی ژنیتیکی دارند،" (بر فرض هم که چنین باشد) این تأثیری بر عقلانی بودن آنچه گفتم، ندارد. این در واقع، نوعی "مغلطهی بیربطی" (که در واقع، همان "مغلطهیِ genetic" میباشد) است.
تمایلاتِ اخلاقمدارانه هر ریشهای هم که بر فرض داشته باشند، بازهم این واقعیت پابرجاست که «یک متریالیست، برای پایبندیای حقیقی به اخلاقیاتی که به آن پایبند است، بنیان منطقی و عقلانییِ مستحکمی نمیتواند دستوپا کند.»
مثلاً، تکسرگرایی مذهبی (religious pluralism) ممکن است غلط یا درست باشد (برپایهیِ دلایلی خاصّ). با این وجود، یک فرد نمیتواند به یک موافق (یا: مخالف) این دیدگاه بگوید، "تو دیدگاهت معقول نیست. زیرا، در پاکستان (یا: فرانسه) متولد و تربیت شدهای، و منشاء دیدگاهت — یعنی: مخالفت (یا: موافقت) با تکسرگرایی مذهبی — این هست." منشاء این دیدگاه او هرچه که باشد، دیدگاه او ممکن است به دلایلی خاصّ غلط یا درست باشد. یا، مثلاً، یکی بگوید: "مخالفت تو با اسلام منشائش این است که مثلاً، پدرت را خلخالی اعدام کرده است." ممکن است منشائش واقعاً همین هم باشد، امّا در عین حال، این فرد مورد خطاب، در کانتکست فعلی مخالفتش با اسلام، دلایلی مستقل از این منشاء را مطرح کرده باشد. برای نقد اسلامستیزییِ این فرد، باید به این دلایل خاصّ پرداخت، نه اینکه به منشاء آن متوسّل شد.