نوشته اصلی از سوی
Nikzad Mehrazmanesh
این داستان مرد شریف کارآمدت من را گیج کرد. اگر مثالی دولتی می زدی راحتتر می فهمیدم ولی در سیستم سرمایه داری خصوصی که هدفش بیشینه کردن سود است هیچ کجا "کارآمدی " توهمی فرد نرمال با کارامدی بنگاه اقتصادی یعنی سود همسو نمی شود؟ وقتی می شود با وابسته کردن دستمزد و منزلت کارمند لایق به افزایش سود یا شریک کردن او در درصدی از سود او را به بازدهی و درستکاری بیشتر ترغیب کرد وقتی می توان ضمن زدن توی سر تنبل ها او را نوازش کرد تا دیگران بر اساس اقتصاد رنج ولذت تلاش کنند مانند او بهره ور باشند چه نیازی به جنون پیشه در سیستم هست ؟ یعنی مرد کاردان داستان اینقدر در کار فرو رفته وتک بعدی است که نمی توان وظیفه زدن توی سر تنبل ها را به او سپرد و لازم است یکی تخصصی برای این کار بیاید در سیستم؟