Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
درخودماندگی
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 57

    جُستار: درخودماندگی

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      « مسیحیت نه به دلیل معجزات و فلسفه و برنامه‌های خود، که به رغم آنها ظفرمند شد».
      خوزه دونوسو کورتز

      نوبت به جنون‌پیشه‌ها می‌رسد، افرادی که به چیزی بجز منفعت شخصی بلافاصله اهمیتی نمی‌دهند و در این مسیر از نابودی هیچ چیز و هیچ کس فروگذار نیستند. جنون‌پیشه نیز همچون درخودمانده به تخیلی بودن قوانین رسمی سیستم پی برده، اما برخلاف او یک گام پیشتر رفته و قانون‌مداری را نیز دور انداخته.

      می‌داند که کارآمدی سیستم در گرو تداوم غلبه‌ی شاخص همکاری گوسفندان به شاخص رقابت آنهاست. او می‌داند که ارزش، نظم یا معنای بیرونی وجود ندارد و این باور را درونی کرده، یعنی آن را با همه‌ی هیبت خود پذیرفته و در زندگی روزمره نیز جاری می‌کند. جنون پیشه می‌داند:



      > که «دلیل وجودی» سیستم سرگرم کردن درخودماندگان و فریب نرمال‌هاست نه «کارکرد».

      > که ناکارآمدی هر جمع انسانی بزرگ‌تر از سه نفر اجتناب‌ناپذیر است و شاخص آشوب با افزایش شمار افراد نیز بیشتر می‌شود.

      > که سیستم به رغم قوانین خود کار می‌کند نه به خاطر آنها.

      > که قانون‌گریزی قاعده است و به فراوانی قانون‌مداری دیده می‌شود. اهمیت آن نیز از جهاتی بیشتر و از جهاتی برابر با قانون‌مداری‌ست.

      > که سیستم در «پائین‌ترین سطح ممکن از کارآمدی» باقی می‌ماند فارغ از چینش. چینش خوب آنی‌ست که پائین‌تر رفتن کارآمدی جلوگیری بکند.


      نقش جنون‌پیشه در سیستم بسیار حیاتی‌ست. او نیز مشابه درخودمانده به منظم کردن جهان پُر-آشوب می‌پردازد، اما برخلاف او نوک پیکان فریبکاری او نه شخص خود، که دیگران هستند. او با معنی دادن به جهان بی‌معنی، با کاستن پرسمان‌های وجودی به پرسمان‌های غیروجودی(«چرا باید زنده باشم» به «چرا باید دکتر بشوم»)و با نظارت مداوم به شاخص رقابت/همکاری میان نرمال‌ها، آن‌ها را به سیستم مؤمن نگاه می‌دارد. او همچنین نقشی را می‌پذیرد که هیچ نرمال یا درخودمانده‌ای حاضر به پذیرفتن آن نیست: قربانی کردن در پیشگاه خداوند طبیعت.


      جنون‌پیشه تجسد «قانون حاکم» و «قانون رسمی» سیستم برای نرمال است و از این طریق او را می‌فریبد که نظمی وجود دارد که به چیزها حکومت می‌کند، اگر می‌خواهید شغلتان را حفظ بکنید «باید» سر ساعت ۹ اینجا باشید، اگر می‌خواهید در زندگی موفق باشید «باید» به دانشگاه بروید، اگر می‌خواهید خانواده تشکیل بدهید «باید» ازدواج بکنید، اگر می‌خواهید …. باید ….! در همان حال که خود او به هیچکدام از این بایدها پیابند نیست. این قوانین را درخودمانده وضع می‌کند(یا به قول خودشان، «کشف» می‌کند)، نرمال اجرا می‌کند و جنون‌پیشه مورد بهره‌برداری شخصی قرار می‌دهد.


      نقش منفی این افراد تغذیه انگلی از سیستم است. توضیح این نقش، و به طور کلی «به نظم درآوردن» موجودیت نظم‌گریز این رهیافت به جهان بسیار دشوار و چه بسی ناممکن باشد، من برای توضیح آن می‌کوشم در قالب چند مثال و خاطره و ... آنرا درک‌پذیرتر بکنم اما به احتمال قوی موفق نخواهم شد. تنها دیدن جهان از چشمان یک جنون‌پیشه است که می‌تواند آنرا فهمیدنی بکند، با اینحال من تلاشم را خواهم کرد.

      ماجرای اول:

      چندی پیش به من یک پست مدیریتی میان‌پایه در شرکتی مربوط به واردات کالایی به خصوص محول شد. من البته که از این شغل چیزی نمی‌دانستم و کوچکترین ایده‌ای راجع به قوانین حاکم بر آن نداشتم. نه از کالای وارداتی سر در می‌آوردم، نه از چند و چون بازار آن کالا در ایران و جهان، نه از جزئیات و کیفیات حاکم بر آن بازار و … رئیس شرکت رفیق قدیمی من است و اینجا می‌خواست به من کمکی کرده باشد! در آن بخشی که من مشغول به کار شدم، مرد میانسال محترمی بود که یازده سال در آن شرکت سابقه‌ی کار داشت، یعنی حتی بیشتر از رفیق من که شرکت را از پدرش به ارث برده بود در آنجا خدمت کرده بود. این مرد همه‌ی فنون کار را می‌دانست و به راستی با هر معیاری هزاران بار شایسته‌تر از من برای آن پُست بود، چنانکه تمام کارهای مرا نیز این مرد انجام می‌داد و تنها برای گرفتن امضای نهایی به سراغ من می‌آمد. منهم کم نمی‌گذاشتم و هر فرصتی که دست می‌داد، او را جلوی جمع تحقیر، و به خاطر نالایقی شدیدی که دارد سرزنش می‌کردم! با آنکه ساعت کار من ۸ صبح تا پنج بعد از ظهر بود، ساعت یازده می‌رفتم و ساعت دو نیم، سه می‌زدم بیرون(معمولا شانه به شانه‌ی «آقای رئیس»). هرگاه مشتری از دست می‌دادیم، جنسی دیر می‌رسید، خللی در ترخیص کالا رخ می‌داد یا اتفاق مشابهی می‌افتاد، من یک جلسه فریادکشی بر سر کارمندان و تهدید آن‌ها، به خصوص مرد شریف ِ کاردان به اخراج، برگذار می‌کردم. من مدتی در این شرکت کار کردم و بعد که حوصله‌ام سر رفت تلفنی به دوستم گفتم که دیگر سر آن کار نخواهم رفت، او هم کار مذکور را به دوست دیگری دارد، و نه آن مرد متعهد ِ کاردان ِ موظف.




      در ماجرای بالا مرد متعهد نماد یک انسان نرمال است و من در نقش جنون‌پیشه قرار گرفته‌ام، و در اینجا چیزی برای آموختن هست. چرا نقش من در این نهاد ضروری بود؟! یک درخودمانده به این ماجرا با بیزاری می‌نگرد و مرا نماد بدترین مدل از زوال اخلاقی و ناکارآمدی و «همه‌ی آنچه در سرمایه‌داری مشکل‌زاست» تلقی می‌کند، اما در کمال شگفتی می‌بیند که همه‌ی تلاشها برای برداشتن من از محیط کار به شکستی مفتضحانه ختم می‌شود. من در این شرکت نقش مترسکی را ایفا می‌کنم که «تقلب» سخیف مرد نرمال را محدود می‌کند و با تهدید به «اعمال قانون» او را در شرایط «حداقل کارآمدی» نگاه می‌دارد.


      رهبر وظیفه دارد مشکل را شناسایی بکند - و همواره مشکلی وجود دارد، ولو زمانی که مشکلی وجود ندارد -، راه حل برای آن مشکل پیدا بکند - آنرا به گردن بازنده‌ی گروه، که محبوبیت چندانی ندارد بیاندازد، معمولا این بازنده مفیدترین عضو گروه نیز هست و حسادت دیگران را برمی‌انگیزد -، و آنرا حل بکند - بازنده را معدوم بکند -. با تماشای این پروسه بدنه‌ی سیستم، یا نرمال‌ها احساس می‌کنند که اولا «پیشرفتی» حاصل شده - ناکارآمدی از طریق حذف عناصر ناکارآمد در حال برطرف شدن است -، و ثانیاً اگر تقلب از کار جلو بزند یا سیستم ر به نحوی مرئی تهدید بکند عاقبتی مشابه در انتظار او خواهد بود - ولو آنکه بازنده‌ی اخراجی کم‌کاری نکرده باشد، بازنده‌ها به دلیل نخاله‌ی جمع بودن همیشه «بار اضافی» و «انگل اجتماع» به نظر می‌آیند -. این مکانیزم اطمینان/اضطراب نقش بسیار مهمی در جهت‌دهی به سیستم ایفا می‌کند. این نقش حیاتی‌ست، و همان «به کار انداختن سیستم به رغم ناکارآمدی ذاتی آن – جمع شدن بیش از سه نفر انسان کنار هم – از طریق فریب مردان معمولی با ایده‌ی مدیریت» است.



      آدم‌های معمولی هرگز پی نمی‌برند که بازی مشکل بنیادی دارد، آن‌ها تنها از «مدیر» بیزار می‌شوند، ایمانشان به «مدیریت» سرجای خود استوار است. درخودماندگان نیز طبق معمول هرچند پی می‌برند که مدیریت نمایشی سرکاری بیش نیست، کارکرد تلویحی آنرا نادیده می‌گیرند و آنرا دورانداختنی اعلام می‌کنند. هر دو به نوعی در اشتباه هستند.
      ویرایش از سوی Ouroboros : 09-20-2015 در ساعت 01:26 PM
      زنده باد زندگی!

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (10-03-2015)

    3. #2
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام امیر عزیز خوش برگشتی دیدم در تاپیک هنر والا بحث را به معماری هم کشاندی و کلی کیف کردم

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من در این شرکت نقش مترسکی را ایفا می‌کنم که «تقلب» سخیف مرد نرمال را محدود می‌کند و با تهدید به «اعمال قانون» او را در شرایط «حداقل کارآمدی» نگاه می‌دارد.
      این داستان مرد شریف کارآمدت من را گیج کرد. اگر مثالی دولتی می زدی راحتتر می فهمیدم ولی در سیستم سرمایه داری خصوصی که هدفش بیشینه کردن سود است هیچ کجا "کارآمدی " توهمی فرد نرمال با کارامدی بنگاه اقتصادی یعنی سود همسو نمی شود؟ وقتی می شود با وابسته کردن دستمزد و منزلت کارمند لایق به افزایش سود یا شریک کردن او در درصدی از سود او را به بازدهی و درستکاری بیشتر ترغیب کرد وقتی می توان ضمن زدن توی سر تنبل ها او را نوازش کرد تا دیگران بر اساس اقتصاد رنج ولذت تلاش کنند مانند او بهره ور باشند چه نیازی به جنون پیشه در سیستم هست ؟ یعنی مرد کاردان داستان اینقدر در کار فرو رفته وتک بعدی است که نمی توان وظیفه زدن توی سر تنبل ها را به او سپرد و لازم است یکی تخصصی برای این کار بیاید در سیستم؟

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Nikzad Mehrazmanesh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (09-21-2015)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nikzad Mehrazmanesh نمایش پست ها
      سلام امیر عزیز خوش برگشتی دیدم در تاپیک هنر والا بحث را به معماری هم کشاندی و کلی کیف کردم
      سلام، ممنونم گرامی.
      اگر خواستید نظرتان را در آنجا بنویسید تا ما استفاده بکنیم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nikzad Mehrazmanesh نمایش پست ها
      این داستان مرد شریف کارآمدت من را گیج کرد. اگر مثالی دولتی می زدی راحتتر می فهمیدم ولی در سیستم سرمایه داری خصوصی که هدفش بیشینه کردن سود است هیچ کجا "کارآمدی " توهمی فرد نرمال با کارامدی بنگاه اقتصادی یعنی سود همسو نمی شود؟ وقتی می شود با وابسته کردن دستمزد و منزلت کارمند لایق به افزایش سود یا شریک کردن او در درصدی از سود او را به بازدهی و درستکاری بیشتر ترغیب کرد وقتی می توان ضمن زدن توی سر تنبل ها او را نوازش کرد تا دیگران بر اساس اقتصاد رنج ولذت تلاش کنند مانند او بهره ور باشند چه نیازی به جنون پیشه در سیستم هست ؟ یعنی مرد کاردان داستان اینقدر در کار فرو رفته وتک بعدی است که نمی توان وظیفه زدن توی سر تنبل ها را به او سپرد و لازم است یکی تخصصی برای این کار بیاید در سیستم؟
      «در کار فرو نرفته»، نگرش او به جهان چنین می‌طلبد که همکاران خود را همچون دوستان خود ببیند و قادر به دور انداختن آن‌ها در مواقع لزوم نباشد. کاپیتالیسم به طور خاص و به شدت نیازمند جنون‌پیشه است که می‌تواند با یکسری آدم‌ها نشست و برخاست داشته باشد، گپ و گفت بکند، ماه‌ها و سالها رفت و آمد داشته باشد و سپس در یک لحظه بدون ذره‌ای تردید یا دشواری روانی آن‌ها را دور بیاندازد. اگر شما اینرا عجیب می‌بینید به خاطر آنست که احتمالا درخودمانده یا جنون‌پیشه هستید و رفتار آدمهای نرمال - این رفتار که حاضرند بهای «ناکارآمد شدن» را بپردازند اما کسی را از خودشان ناراحت نکنند – برایتان بی‌معنی است.



      این‌ها مقالات جالبی هستند در اینباره :



      https://en.wikipedia.org/wiki/Psycho..._the_workplace

      Are CEOs and Entrepreneurs psychopaths? Multiple studies say “Yes”

      Which Professions Have the Most Psychopaths? The Fewest? - TIME



      البته تعریف کلینیکی از جنون‌پیشگی بسیار متفاوت است با تعریف من، و تعریف من بیشتر یک «مقدمه» و «بستری»ست که آن ویژگی‌های دیگر برای وجود به آن نیاز دارند.



      ضمنا لازم است یادآوری بکنم که توسری زدن به «تنبل‌ها» نباید باشد، باید به «گوسپند سیاه» یا «امگای جمع» باشد که بیشتر مواقع تنبل هم نیست، چه بسی بالعکس، از همه بیشتر تلاش می‌کند تا شاید مقبولیت خود را افزایش بدهد(overcompensation)، که البته وضع را بدتر می‌کند و گوسپندان او را «چاپلوس» و «ریاکار» و ...می‌بینند و از وجودش احساس خطر می‌کند زیرا «مثل ما» نیست و به جای استفاده از هر فرصتی برای تقلب بیشتر جان می‌کند! آن‌ها که باید گوشت قربانی بشوند صرفا بازنده‌هایی هستند که آرامش گله را برهم می‌زنند و بار اضافی «به نظر می‌آیند». تنبلهای حقیقی اغلب در میان محبوب‌ترین کارمندان یک شرکت هستند، آن‌ها که برای همه شیرینی می‌خرند، دلقک‌ جمع محسوب می‌شوند و همه را دست می‌اندازند، همیشه آخرین اخبار را با صدای بلند تعریف می‌کنند و … این‌ها به نظر باقی گله «ناکارآمد» نمی‌آیند، کار آن‌ها خریدن شیرینی و جوک گفتن و دلقک‌بازی‌ست.


      مجازات کردن تنبل‌های واقعی(رجوع به اعداد و ارقام خام و نادیده گرفتن عنصر انسانی) به نوعی بدترین الگوی «بهینه‌سازی» عمل‌کرد شرکتهاست زیرا جنون‌پیشگان استاد تمارض به وظیفه‌شناسی و پرتلاشی هستند و ربودن ثمره‌ی دسترنج دیگران را تا سرحد یک هنر برکشیده‌اند. آنچه امروز مشهور به «آزمایش انرون» شده نشان داد که اخراج کردن ۱۰٪ پایین شرکت هر شش ماه باعث می‌شود جنون‌پیشه‌ترین افراد پیشرفت بکنند نه مولدترین‌ها و نهاد پس از مدتی به فساد و نابودی کشیده بشود.


      شریک کردن نرمال‌ها در سود و … هم بی‌اثر است زیرا این افراد بلندپروازی چندانی ندارند و خوش بودن را ترجیح می‌دهند به موفق بودن. علاوه بر این عنایت بفرمایید که «کارآمدی» برابر با «سود-دهی» نیست و در بعدی غیراقتصادی اتفاق می‌افتد و من آنرا به معنی «برآوردن هدف وجودی سیستم» تعریف کرده‌ام. پس شریک کردن نرمال در سود حتی اگرهم سود-دهی شرکتی را بالا ببرد باز این به نقشی که جنون‌پیشه برای ایفا دارد لطمه‌ای نمی‌زند، چون وظیفه‌ی او بسیار فراتر از اخراج کردن گوسپند سیاه است، نقش او پدید آوردن تناسب میان آرامش و اضطراب در گله است تا همه راحت و آرام به مسلخ بروند.


      این تست جنون‌پیشگی کلینیکی کوتاه و جالبی‌ست و من پیشبینی می‌کنم بیشتر اعضای اینجا بالای ۷۰٪ و نمره‌ی ۴ در آن بگیرند، زیرا میان درخودماندگی و جنون‌پیشگی تنها یک تار مو فاصله است و اینها در همه چیز یکسان هستند بجز برخوردشان با حقیقت/دیگران.


      Levenson Self-Report Psychopathy Scale


      تصاویر کوچک فایل پیوست تصاویر کوچک فایل پیوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: test.jpg
دیدن: 329
حجم: 248.5 کیلو بایت  
      زنده باد زندگی!

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nikzad Mehrazmanesh (09-21-2015)

    7. #4
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      Levenson Self-Report Psychopathy Scale
      You score for primary psychopathy was higher than 69.77% of people who have taken this test.

      You score for secondary psychopathy was higher than 83.97% of people who have taken this test.

    8. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      این تست جنون‌پیشگی کلینیکی کوتاه و جالبی‌ست و من پیشبینی می‌کنم بیشتر اعضای اینجا بالای ۷۰٪ و نمره‌ی ۴ در آن بگیرند، زیرا میان درخودماندگی و جنون‌پیشگی تنها یک تار مو فاصله است و اینها در همه چیز یکسان هستند بجز برخوردشان با حقیقت/دیگران.
      این آزمون را من همان چند هفته پیش داده بودم و اینبار نیز دوباره دادم, برآیند در هر کمابیش یکسان و بهنجار بود:

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: exp_Levenson.jpg
دیدن: 81
حجم: 103.2 کیلو بایت


      بار یکم برآیند در آزمون یکم ٨٠% (٣.٩) و آزمون دوم ٢٠% (٢.١) بود.

      بار پیشین در آزمون دوم یک شمار کارهای هنری نشان داده شده بود, اینبار پرسشی درباره‌یِ دوست همدم (close friend).



      جدا از اینکه این آزمون چند درست و نادرست است, من چیز ویژه‌ای ندیدم و
      بوارونه‌یِ پیشبینی شما, احساس درونی من نیز مرا در همان میانه میگنجانید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •