• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 188

    جُستار: نگر شما درباره‌یِ پارسیگویی چیست؟

    Hybrid View

    1. #1
      سرنویسنده دوم
      Points: 45,990, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      ضد و نقیض
       
      سر به زیر
       
      iranbanoo آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      1,545
      جُستارها
      25
      امتیازها
      45,990
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,572
      از ایشان 3,738 بار در 1,364 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      30 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nâxodâ_Mehrbod نمایش پست ها
      نه تنها با کاربرد «آک[1]» از سرازیر شدن واژگان بی سروتهی مانند معیوب, عیوب, اعیاب! عیوبات!! پیشگیری میکنیم, که میتوانیم بآسانی از آن کارواژه[2] نیز بسازیم.
      چرا باید پیشگیری کنیم؟
      البته من خیلی وقت پیش قصد داشتم کمی در مورد پارسی نویسی شما سوالاتی بپرسم.اینکه هدف اصلی از این کار چیست؟
      چرا اینقدر حساسیت؟میتوان به مرور و کم کم برخی واژگان را تغییر داد و به کل واژگان دیگر را از ریشه نزد!
      مثلا من میبینم که خیلی وقت است دیگر از ((تشکر)) به آن صورت استفاده نمیشود و معمولا ((سپاس)) جایگزینش شده.و فکر میکنم علتش این بوده که به مرور فراگیر شده.
      سوال بعدی اینکه چرا اصولا انقدر با واژگان عربی مخالف باید بود؟
      به هر سو ادبیات عرب هم به نوبه ی خود ویژگی های مثبتی هم دارد و حتما میتوان با آن تعامل کرد.
      اتفاقا از نظر من زبان عربی زبان فصیحیست.کمی زمخت میزند اما با این حال ناکار آمد نیست و میتوان رویش حساب کرد.
      اگر مخالفت شما از بایت مسائل فرهنگیست که کمی برایم جالب است؟آیا شما قصدتان این است که با ریشه کنی زبان عرب از هجوم بسیاری از موارد فرهنگی هم جلوگیری کنید؟که در این صورت باید ارتباط این دو را بررسی کرد!!

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از iranbanoo گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (04-26-2013)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بنده مقالهء «هفت خوان اسپندیاد» را مطالعه کردم.

      ایرادهایی به آن دارم:
      ١- زبان، زبان است دیگر چه این، چه آن ، آماج تنها پیوند میان مردم است:---

      پاسخ:---

      آماج یك حاجی، رفتن به مكه است. او هم میتواند از هواپیما و هم از شتر برای اینكار بهره بجوید، هر دوی این ابزار، او را به مكّه می رسانند. پس آیا آن دو ابزار یكسان و هم ارزش اند؟ پاسخ، نه می باشد. در باره ی زبان ها هم همین سخن رواست. كارآیی و توانایی رسانه ای و پرمایگی و آسانی و یا سختی ، زیبایی و .. هر زبانی برابر زبان دیگر نیست. پس این گزاره كه " زبان زبان است، چه این و چه آن" یك سفسته بیش نیست، چرا كه ویژگیهای مهند زبانها را به فراموشی میسپارد. مانند اینكه بگوییم كه موش و نهنگ (وال) یكسان هستند چون هر دو بچه میزایند.
      خود استدلال درسته، اما ثابت نشده که اختلاف میان پارسی خالص و همین پارسی معمولی که داریم در این حد زیاده یا حتی اصلا پارسی خالص بهتره. این خودش استدلال و اثبات جداگانه میخواد.
      واژه ای كه جای یك واژه همسان را گرفته باشد ( مانند تشكر كه جای سپاس را گرفته و این واژه را بیرون كرده) وام واژه نیست و از راه دادو ستد فرهنگی هم نیامده، بساكه زورواژه است كه با شمشیر آمده و با زبان و كلك چاپلوسان بیگانه پرست گسترش یافته.

      از این گذشته، ۷۰% زبان ما واژه های تازی اند، پس این دیگر داد و ستد فرهنگی نبوده، "یورش" بیابانی بوده است.
      ما کاری نداریم چطوری اومده. اصلا به گذشته کار نداریم. چون به خودی خودش اینا الان چیزی رو تغییر نمیده/تعیین نمیکنه.
      چیزی که باید بررسی کنیم اینه که آیا الان با اینها مشکل جدی داریم و چرا، و اینکه دردسر و هزینهء عوض کردن اینها میارزه و چرا.

      زبان انگلیسی یك زبان با ریشه ی میانه ای ژرمنیك و از ریشه ی بنیادین هندواروپایی است. وام واژه های زبان انگلیسی نیز كمابیش از هند و اروپایی ( لاتین) هستند. پس این وام از یك زبان همساز و هم ساختار و نزدیك و همریشه ی انگلیسی گرفته شده و نه از یك زبان سراسر بیگانه و ناهمریشه، مانند زبان سامی عربی كه ناهمساختار باشد و ناساز. اگر ما هم وام واژه از هندی و یا كوردی و سغدی كهن گرفته بودیم ( كه گرفتیم) هیچ باكی نبود چون خار در تن زبان ما نیستند ، بساكه برادران و خواهران زبان پارسی اند.
      بنظر منکه چندان با معنی نمیاد.
      یه مشکل عملی رو ذکر و ثابت کن، نه اینکه بگی اینا هم نژاد ما نبودن و خونشون با خون ما سازگاری نداره!
      اگر این بقول شما ناسازگاری مشکل جدی ای ایجاد میکنه الان، پس شما باید بتونی نمونش رو نشون بدی و ثابت کنی.
      آماج ما هم بیرون كردن این جامه ی ناجور و ناروا و بدرد نخور بیگانه است كه ما پس از پوشیدن آن، هیچ دستاورد اندیشه و دانش و فند و .. نداشته ایم كه شایان یادآوری باشد و جز آفتابه به جایی نرسیده ایم، چنان كه میبینید، و پوشانیدن دوباره ی جامه ی خودمان است كه با آن، برترین اندیشه ها از "منشور حقوق بشر" كوروش و خردگرایی زرتشت گرفته تا سوسیالیسم مزدك و اندیشه ی مانی و پند بزرگمهر و دانشگاه گـُندی شاپور و شاهنامه را پدید آورده و هزار سال، همواره یكی از دو كشور نیرومند جهان، در كنار یونان/روم بودیم.
      منکه فکر نمیکنم اینا ربط مهمی به زبان داشته باشه.
      شما هم دلیل و سند بقدر کافی روشن و محکمی بیار برای این ادعا، نه صرفا یک تقارن تاریخی. در اون تاریخ و حوادث خیلی چیزهای دیگر هم بوده که شاید دلیل اونا بودن، نه زبان، و الانش هم همینطور ممکنه دلایل متعدد دیگری داشته باشه.
      زبان آخرین چیزیه که من بهش فکر میکنم در این زمینه.


      آدمی و سازمانهای همبودین ( اجتماعی) نیز بخشی از "طبیعت" هستند. امروز ما ما با دستكاری ژن ها و .. گندم و گوجه فرنگی بهتری درست میكنیم و یا داروهای كارساز فرامی اوریم (تولید میكنیم) و با ساختن كانال ها، از تنداب های ویرانگر پیشگیری می كنیم و با ساختن آب بند ها، انرژی پدید می اوریم كه همه ی اینها، كاریار بهزیستی ما و در راستای خوشبختی هرچه بیشتر مردمانند. اگر می خواستیم كه در هر جایی به روند "طبیعی" میدان بدهیم، بایستی پزشكان را از كار برداریم كه هر كودكی كه بیمار شد و خودش بهبود نیافت، به گونه ی "طبیعی" بمیرد و هر كه از پس سرماخوردگی اش برنیامد، بگونه ی "طبیعی" بمیرد و دیگر بایستی دست از پنی سیلین ، كه دستبرد در كار "طبیعت" است، بر میداشتیم. زبان پارسی هم یك پدیده ی پویا و جاندار مانند یك كودك است و بر ماست كه از آگاهی ها و ابزار خود سود ببریم كه این زبان "دیمی" نشود و از بیماری ها و كژی ها بركنار بماند. در پی همین اندیشه های خردمندانه بود كه در ایران ( و در بسیاری از كشورهای جهان) فرهنگستان زبان پدید آمد كه پزشك و راهنمایی برای زبان باشد ( اگر بز را باغبان نكنیم !).
      درسته ولی زیاد هم نباید افراط و انگولک کرد هرچیزی رو.
      بنظر من باید بذاریم چیزها تاجاییکه ممکنه بصورت طبیعی پیش برن، و فقط در جاهایی که مشکل جدی (داره) بوجود میاد دخالت و دستکاری کنیم.
      چون روش طبیعی هم کم هزینه تره و هم خیلی کارها رو میتونه خودش به درستی و بصورت متعادل انجام بده.

      همونطور که انسان با دستکاری بیش از حد طبیعت و ساده و قابل کنترل فرض کردن اون افراط کرده و از این جز صدمه و مشکلات بزرگتر چیزی حاصل نشده.

      شاید گفته شود كه ما در زبان كنونی، هر دوی این " برتری ها" ! را داریم، نه چنین نیست. چون ایندو دو روند در راستاهای ستیزنده هستند، كار كودك ایرانی از عرب هم سخت تر است و میان دو راه گیر كرده: نشسته ام به میان دو دلبر و دو دلم
      والا منکه اینقدر مشکل نمیبینم. چون ما یکسری چیزها رو از قبل یاد گرفتیم و حفظ شدیم. مثلا واژه های عربی و بعضی از قواعد و ترکیبات اونا رو که در زبان فارسی کم و بیش نفوذ کردن. ولی در عین حال تاحالا مشکل خاصی در یادگیری و درک واژه های نو و بر اساس قواعد فارسی مثل «بالگرد» احساس نکردم.
      حرف منم عمدتا اینه که حداقل این واژه های عادی که الان هست اونقدری هم مشکلی نداره که حالا بخوایم به زور اونا رو عوض کنیم.
      با اینکه از حالا بهتر کار بشه و واژه های جدیدی که برحسب نیاز ساخته میشن زیاد مشکلی ندارم. هرچند با اینکه مثلا همون هلی کوپتر رو بجای بالگرد بکار ببریم هم بنده شخصا مشکلی ندارم و درک نمیکنم چرا حتما باید یک واژهء فارسی بجاش بذاریم! خب هلی کوپتر یک اختراع خارجیهاست و ما میتونیم این رو بعنوان اسم قبول کنیم. مثل اسم اشخاص و کشورها. آیا میایم برای اسم اشخاص و کشورها هم معادل سازی کنیم؟ چرا؟
      كودك ایرانی كه تازه پای در كلاس هندسه مینهد، با واژه های چون "مثلث متساوی الاضلاع" ! رودرو میشود و گریزان از هندسه و دستور زبان (ماضی التزامی !) و ادبسار یا همان "ادبیات" ( تجزیه و تحلیل ، نكره، معرفه، شبه جمله ! ) و مزداهیك یا همان "ریاضیات" ( مشتق ثانی منحنی هذلولی مماس بر ..) و فلسفه و منطق ( علة العلل، واجب الوجود! قیاس مع الفارق!..) و من پیمان میبندم كه بیشتر خوانندگان هتا دانش آموخته هم هنوز نمیدانند كه "سفسطه ی قیاس مع الفارق " به چه چمی است و از بیخ به چی میگویند!.
      بنظر بنده یادگیری و درک اینا راحته و مشکل جدی ای ایجاد نمیکنه.
      و این بیشتر نقص سیستم آموزشی و کار دبیر هست که اینها رو اول برای شاگران روشن کنه و جا بندازه.
      درمورد «قیاس مع الفارق» هم حق با شماست و اتفاقا خود بنده چند بار دنبال معنیش بودم که یادم رفت و الان گفتید یادم اومد؛ ولی همچنان درش مشکل خاصی نمیبینم، چون با یک بار فهمیدنش مشکل حل میشه و از اون به بعد اصطلاح مناسبی رو در اختیار دارم.
      بنظر بنده واژه ها حتی اگر فارسی باشن، بخصوص اصطلاحات تخصصی، اغلب نیاز به تحقیق و یادگیری دارن (یا اینکه معلم آموزش بده). چون حتی اگر بتونی چیزی از معنیش حدس بزنی، نمیتونی دقیق و مطمئن باشی از نظر تخصصی و Context فنیش، و کار اصولی اینه که بری و معنی و توضیحش رو در منابع تخصصی نگاه کنی.

      این گرفتاری اندیشه در كالبد ها و ریخت ها چنان میان ما بیداد می كرده و می كند كه در گذشته، كسانی بنام "عریضه نویس" ها باید یك نامه ی دیوانی و درخواست ساده را در كالبد های پیش ساخته میریختند كه دیوانیان دستكم یك نگاهی به ان بیندازند.
      خب این درسته. اما زبان قانونی از زبان مردم چرا اینقدر متفاوته؟
      این مسئله البته تاجاییکه میدونم حتی در کشورهای دیگر و انگلیسی زبانها هم هست. فقط بحث واژه نیست؛ بلکه حقوق بخاطر نیازی که به دقت و عدم ابهام داره، یک دستور زبان خاصی داره برای خودش. خارجیها هم مثلا اصطلاحات یونانی یا حتی ریشه های دیگه دارن در متون قانونی.

      از سوی دیگر، همانگونه كه گفتیم، فرنودسار ( منطق) و ساختار درونی زبان هم یك كارگزار ( فاكتور، عامل) دیگر است كه با پیشرفت و نوآوری و اندیشه پروری سروكار دارد. برای نمونه، ما در پارسی كارواژه ی "پرسیدن" را داریم، همچنین كارواژه ی "بازپرسیدن" و درمغز خود میدانیم كه" بازپرسیدن"، یك جوری از "پرسیدن" است و اگر هم تا كنون واژه ی "بازپرسی" و یا "همه پرسی" را ندانسته باشیم، بازهم مغز ما به آسانی "همه" را با "پرسیدن" می آماید ( تركیب می كند) و كمابیش در می یابیم كه این یك جور پرسیدن است از همه، یا اینكه همه چیزی را میپرسند و سرانجام به آن چم میرسیم، ولی زبان تازی برای هركدام از اینها، یك ریشه نیاز دارد كه هیچگونه پیوند واژگانی هم باهم ندارند ، یكی هست سؤال، یا استسفار ! یكی هست اِسْتَقْصَى و دیگری میشود ااِسْتَطْلَعَ رَأْیَ الجُمْهُورِ!!(= همه پرسی).( القوامیس)

      پس در اینجا یك مغز كه با زبان هندواروپای پرورش یافته، میان واژگان كه چم های نزدیك دارند، از بخش های خود همان واژه، پیوند میان واژگان را برپا میسازد و همواره یك شبكه ی واژگانی كه به هم پیوسته اند( لینك شده اند) در ویر او آماده است. او می تواند در گاه نیاز به تندی یك سازه ی دیگر را پدید بیاورد و یا دگرگون كند. برای نمونه، كارواژه ی "هرزپـُـرسی" را بسازد. شما هم تا كنون این واژه را نشنیده اید چون من همین اكنون ساختم!! ، ولی بیدرنگ میدانید كه این به چم پرسش بیهوده و پوچ است !!

      ولی آلودگی با روش اندیشه و زبان عرب، بسیاری از مارا هم از اینكار بازداشته و مغزمان را كند كرده است و اینكه اكنون اینجور نوآوری ها افزایش یافته، بیشتر در پی كوشش های سره گویان و پارسی دوستان است و گرنه هنوز بیشترینه ی مردم گرفتار این زندانند .
      تاجاییکه میدونم زبان چینی ها خیلی سنگین و عجیب و غریبه.
      بنظرم درمقایسه با زبانهای هند و اروپایی از این نظرها که شما ذکر کردید بدوی بحساب بیاد.
      ولی میبینیم که اینا کارهای پیشرفت و صنعت و اقتصادشون واقعا بد نیست.
      راستی زبان ژاپنی و کره ای و اینا چطوریه؟

      در پی آلودگی هرچه بیشتر به واژه های و اندیشار تازی، اكنون ما بیشتر كارواژه ها را در دو یا چند بخش، با "كردن " بكار می بریم: تخریب كردن ! (آنهم در جاییكه تخریب خودش همان "خراب كردن" است) !، تشویق كردن، تقاضا كردن، توزیع كردن، تاسیس كردن، .. كار بجایی رسیده كه بجای "گریستن" پارسی هم میگوییم "گریه كردن" ! نوشته ها و گفته های ما پر از "كردن" و "به عمل آوردن" است! كارواژه ای را كه همچون زبان های نیالوده ی هندواروپایی دیگر، یكپارچه میتوانستیم بگوییم، مانند پرسیدن ( اسك در انگلیسی) میگوییم پرسش كردن، سؤال كردن ! اینگونه بازهم، بار و رنج شمارگری رایانه ی مغزی خودمان را افزایش داده و كارآیی انرا میكاهیم.
      اینطور که شما میگید هم بله بعضا استفاده میشه، اما بنظرم تخریب و تشویق و گریستن اینها به تنهایی هم بقدر کافی درک و استفاده شدن و میشن.

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (04-26-2013),sonixax (04-26-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی iranbanoo نمایش پست ها
      چرا باید پیشگیری کنیم؟
      البته من خیلی وقت پیش قصد داشتم کمی در مورد پارسی نویسی شما سوالاتی بپرسم.اینکه هدف اصلی از این کار چیست؟
      چرا اینقدر حساسیت؟میتوان به مرور و کم کم برخی واژگان را تغییر داد و به کل واژگان دیگر را از ریشه نزد!
      مثلا من میبینم که خیلی وقت است دیگر از ((تشکر)) به آن صورت استفاده نمیشود و معمولا ((سپاس)) جایگزینش شده.و فکر میکنم علتش این بوده که به مرور فراگیر شده.
      سوال بعدی اینکه چرا اصولا انقدر با واژگان عربی مخالف باید بود؟
      به هر سو ادبیات عرب هم به نوبه ی خود ویژگی های مثبتی هم دارد و حتما میتوان با آن تعامل کرد.
      اتفاقا از نظر من زبان عربی زبان فصیحیست.کمی زمخت میزند اما با این حال ناکار آمد نیست و میتوان رویش حساب کرد.
      اگر مخالفت شما از بایت مسائل فرهنگیست که کمی برایم جالب است؟آیا شما قصدتان این است که با ریشه کنی زبان عرب از هجوم بسیاری از موارد فرهنگی هم جلوگیری کنید؟که در این صورت باید ارتباط این دو را بررسی کرد!!
      بانو برای من ملّیت! ریشه‌یِ واژگان ارزشی نزدیک به ٠ دارد, آنچه مهندی[1] دارد ساختار و گویایی زبان خودمان است.

      زبان پارسیک و تازیک[2] از دو ساختار بسیار دگرسان[3] درست شده‌اند, یکی ساختاری وندوند و گسسته دارد, دیگری ساختاری کالبدین و آهنگین (قالبی و وزنی).

      برای همین دو واژه‌یِ «سپاس» و "تشکر" که میگویید, این دو هنودِ[4] بسیار ژرف‌تر از آنی که بیاندیشید در اندیشه‌یِ شما میدهند.
      در پارسیک و در ساختار وندوندین آن ما یک ریشه‌یِ «سپاس» داریم و میتوانیم با چسباندن وند‌هایِ دیگر به آن واژگان نو برسازیم[5]:

      سپاس
      سپاسگزار
      سپاسمند
      سپاسدار[6] = قدردان
      سپاسگو
      ...

      و از آن بآسانی کارواژه[7] برسازیم:

      سپاس+یدن = سپاسیدن = سپاسگزاری کردن

      آنچهم به دو چهره‌یِ گذرا[8] و ناگذرا[9]:

      سپاساندن = به تشکر واداشتن[10]!


      هنگامیکه با آوردن "شکر" ما این واژگان را بر پایه‌یِ «دستور زبانِ» تازیک نیز می‌درونآوریم:

      شکر = سپاس
      تشکر = سپاس!
      متشکر = سپاسگزار!

      زبان تازیک چندینه بستن خود را هم زور میکند:

      تشکرات = سپاسها!


      چیزیکه ما در پارسیِ امروزین داریم همان پارسیک نیست, یک زبان آمیخته[11] از پارسیک و تازیک است که هر دو دستور زبان را در خود دارد و کارایی آن را بیاندازه پایین کشیده (بخوان: به زبان ریده).

      با داشتن دستور زبان چندگانه, هر واژه به چهره‌هایِ گوناگون نیز کاربرده میشود, یکی میگوید "متشکر ام" (شُکر بر آهنگِ مُتفَعّل + ام), یکی میگوید «سپاسگزار ام (سپاس+ گزاردن {بجا آوردن} + آم)».

      پس رویهمرفته ما میتوانیم از تازیک یا هر زمان دیگری به گاهِ نیاز[12] وامواژه[13] بگیریم, ولی هر وامواژه‌ای باید در دستور زبان پارسیک گواشته[14] شود,
      نه اینکه دستور زبانِ وامواژه را هم به زبان بدرونآوریم. نمونه‌یِ امروزین, ما وامواژه‌یِ troll را داریم و با ریشه‌یِ آن میتوانیم در دستور زبان خودمان اینها را برسازیم:

      ترولیدن[15] = to troll
      ترول+گر = Urban Dictionary: troller
      ترولگرایی = Urban Dictionary: trollism
      ترول+ها = trolls
      ترول-پذیر, ترولیدنی = Urban Dictionary: trollable
      ترولنده = trolling
      ...





      ----
      1. ^ meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
      2. ^ tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
      3. ^ digar+sân::Digarsân <— Degarsân || دیگرسان: متفاوت Ϣiki-En different
      4. ^ Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
      5. ^ bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
      6. ^ sepâs+dâštan::Sepâsdâštan || سپاسداشتن: قدرشناسی کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to appreciate
      7. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
      8. ^ gozar+â::Gozarâ || گذرا: متعدی; موقتی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ transitive
      9. ^ nâ+gozar+â::Nâgozarâ || ناگذرا: لازم; ردنشدنی Ϣiki-En intransitive
      10. ^ vâ+dâštan::Vâdâštan || واداشتن: مجبور کردن; ناگزیر کردن کسی را بر کاری Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En induce; persuade; force into
      11. ^ Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن to mix mischen || آمیختن: یکی کردن to merge
      12. ^ yâz+idan::Yâzidan || یازیدن: قصد کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to intend
      13. ^ vâm+vâže::Vâmvâže || وامواژه: Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ loanword
      14. ^ Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to digest
      15. ^ troll+idan::Trollidan || ترولیدن: ترول کردن Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ to troll

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (04-26-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 6
      واپسین پیک: 02-01-2015, 08:55 AM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. درباره‌یِ شر
      از سوی Russell در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 3
      واپسین پیک: 02-08-2014, 11:44 PM
    4. دانسته‌هایِ پراکنده‌یِ دانشیک
      از سوی Mehrbod در تالار دانش و فندآوری
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 06-12-2013, 12:06 AM
    5. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-08-2010, 05:17 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •