گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
جوینده جان شما انقدر دیر پاسخ من رو دادید که پیداست رشته بحث رو گم کردید. من ناچارم گریز بزنم به پیک های گذشته در جاهایی
اتفاقاً، من دو صفحه‌ی قبلی در این جستار را یک‌بار مرور کردم. من
، به نظرم، کاملاً متوجّه منظور شما هستم. شاید، شما منظور من را درست درنیافته‌اید.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
مجرمانه نیست ولی خودش مغلطه است. من در اینجا و در پاراگراف نخست توضیح دادم که چطور منشاء اخلاق رو مرتب پیش می کشم. بنابر این نباید انقدر مغلطه مغلطه کنید. فکر کنم 4، 5 بار گفتید این رو!
پیش‌کشیدن سفسته‌یِ «مغلطه مغلطه» (اگر اشتباه نکنم) بیشتر از
امثال "آنتی‌محوس" انتظار می‌رفت. من هیچ‌کجا ندیده‌ام که جایی یک چنین مغلطه‌ای را به‌رسمیت دانسته باشند.

خُب، من خیلی تلاش داشتم تا واضح توضیح دهم که استدلال من برپایه‌ی اخلاق در کانتکست فعلی آن هست و به زیر سؤال بردن آن‌چه گفتم، صرفاً برپایه‌ی منشاء واقعی یا تخیّلی‌یی که برای آن قائل می‌شوید، مغلطه‌گری است.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
شما گویا متوجه نیستید که اونچه من میگم، در جاهایی متضاد نظر شماست. شما برخی مواقع دانسته یا نادانسته موضوع اخلاق رو ربط دادید به دین، یا خداوند یا چیزی شبیه به این مفاهیمی که مورد توافق نیستند. بنابر این موضع انفعالی از شما پذیرفته نیست.
من همان‌طور که گفتم، هدفی که در این جستار دنبال می‌کنم، این است: «متریالیسم برای یک انسانِ حقیقی دیدگاه معقولی نمی‌تواند باشد.» یک دیدگاه غیرمتریالیس
تی لزوماً دینی (یا حتّی، خداباوانه) که نیست — هست؟

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
تمام همت من در این جستار تابحال این بود که بگم اخلاق هم مثل رنگ پوست، یک مختصه ی ژنتیکی است. پس دیگه زحمت دست و پا کردن تئوری عقلانی برای اخلاق بیهوده است.
من، به نظرم، کاملاً متوجّه هستم که چه می‌گویید.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
تصور کنید افرادی رو که مادرزاد شیرین عقل هستند و بهره هوشی بسیار پایینی دارند. اونها با توجه به قوه مخیله خودشون، ازشون برمیاد که هر عمل غیر اخلاقی رو انجام بدند. ولی میبینید که اینطور نیست و اتفاقن افراد کم هوش خیلی هم کم آزار هستند. [... پس،] میشه نتیجه گرفت که داشتن یا نداشتن عقل یا قوه مخیله، لزومن تاثیری در اخلاق مدار بودن یک فرد نداره و این در تضاد با تئوری شما درباره متریالیست ها هست.
این سخن شما نشان می‌دهد که شما متوجّه سخن من نشده‌اید. من نگفتم که یک بی‌خدا (مثلاً یک
شیرین‌عقل بی‌خدا) نمی‌تواند اخلاق‌مدار باشد. بلکه،‌ گفتم، یک متریالیست، برای پای‌بندی‌ای حقیقی به اخلاقیاتی که به آن پای‌بند است، بنیان منطقی و عقلانی‌یِ مستحکمی نمی‌تواند دست‌وپا کند.

این‌که می‌فرمایید، "خیر چنین نیست، چون تمایلاتِ اخلاق‌مدارانه تنها ریشه‌ی ژنیتیکی دارند،" (بر فرض هم که چنین باشد) این تأثیری بر عقلانی بودن آن‌چه گفتم، ندارد. این در واقع، نوعی "مغلطه‌ی بی‌ربط
ی" (که در واقع، همان "مغلطه‌یِ genetic" می‌باشد) است.

تمایلاتِ اخلاق‌مدارانه هر ریشه‌ای هم که بر فرض داشته باشند، بازهم این واقعیت پابرجاست که «یک متریالیست، برای پای‌بندی‌ای حقیقی به اخلاقیاتی که به آن پای‌بند است، بنیان منطقی و عقلانی‌یِ مستحکمی نمی‌تواند دست‌وپا کند.»

مثلاً، تکسرگرایی مذهبی (religious pluralism) ممکن است غلط یا درست باشد (برپایه‌یِ دلایلی خاصّ). با این وجود، یک فرد نمی‌تواند
به یک موافق (یا: مخالف) این دیدگاه بگوید، "تو دیدگاهت معقول نیست. زیرا، در پاکستان (یا: فرانسه) متولد و تربیت شده‌ای، و منشاء دیدگاهت یعنی: مخالفت (یا: موافقت) با تکسرگرایی مذهبی این هست." منشاء این دیدگاه او هرچه که باشد، دیدگاه او ممکن است به دلایلی خاصّ غلط یا درست باشد. یا، مثلاً، یکی بگوید: "مخالفت تو با اسلام منشائش این است که مثلاً، پدرت را خلخالی اعدام کرده است." ممکن است منشائش واقعاً‌ همین هم باشد، امّا در عین حال، این فرد مورد خطاب، در کانتکست فعلی مخالفتش با اسلام، دلایلی مستقل از این منشاء را مطرح کرده باشد. برای نقد اسلام‌ستیزی‌یِ این فرد، باید به این دلایل خاصّ پرداخت، نه این‌که به منشاء آن متوسّل شد.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
دِه! پس تابحل گِل لگد می کردیم؟ اینهمه صحبت ژنتیک و طبیعت انسانی و اینها چی بود پس؟
مغلطه بود.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
همچنان مشکلی که در تعریفات داشتید پابرجاست. شما اخلاقی بودن رو به انسان واقعی بودن وابسته کردید و وقتی من ازتون تعریف انسان واقعی رو خواستم، اون رو اینطور تعریف کردید که کسی است که ارزش واقعی اخلاق رو میدونه!
خیر! ما گفتیم که در دیدِ ما، یک انسان واقعی برای اخلاقیاتی که به آن پایبند است، ارزش objective قائل است. این یعنی، اگر این فرد (مثلاً) به همسرش خیانت نمی‌کند، صرفاً برای این نیست که در آن ضرر مادّی (مثلاً، ضرر روانی یا مالی یا ریختن آب‌رویش و ...) می‌بیند؛ بلکه، چون این کار را — فی-نفسها — غیراخلاقی و ناپسند می‌شمارد.

یک متریالیست، برای یک انسان واقعی بودن، بنیان مستحکم عقلانی‌یی در دست ندارد.

این‌که مثلاً، "این کار برای ژنتیکِ نسل بشر بد است،" نزدِ یک فردِ متریالیستی که امکان یک کار ناپسند برایش فراهم شده، و در آن سودِ مادّی یافته، نمی‌تواند یک دلیل منطقی برای پرهیز از انجام آن عمل به‌شمار آید. (او کافیست تا با خود بگوید: "گور بابای ژنتیک بشر! مگر من خودم قرار است چقدر زنده بمانم، قبل از این‌که به‌کل، و برای همیشه، نیست شوم؟!")

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
بله [«برطبق این اخلاقیات به‌اصطلاح داورینی، تجاوز جنسی به یک انسان نابالغ — در هر حال —»] میتونه غلط باشه. به همین دلیل هم اکثر نزدیک به تمامِ مردم اون رو نمیپذیرند.
گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
بله از نظر من بطور عمومی این دست درازی و آزار جنسی غیر اخلاقی است. مشتاقم بدونم این «نظر من» چه تاثیری در بحث داشت.
البته، منظورتان از این «بطور عمومی» را متوجّه نشدم.

پس، به همان‌ اندازه که «[«برطبق این اخلاقیات به‌اصطلاح داورینی، تجاوز جنسی به یک انسان نابالغ — در هر حال —»] میتونه غلط باشه.»، به همان‌ اندازه، اخلاقیات بایستی دارای ارزش objective باشند. یعنی، نزدِ یک انسان واقعی، «تجاوز جنسی به یک انسان نابالغ» عملی به‌ش
مار می‌آید که — فی-نفسها — غلط است. چنین انسانی از ارتکابِ یک چنین کاری دوری می‌کند، نه چون در آن زیان‌مندی مادّی یا عدم سودمندی‌یِ مادّی دیده است؛ بلکه، این تصمیم‌گیری‌یِ او صرفاً برپایه‌ی غیراخلاقی به‌شمار آمدن این عمل می‌تواند باشد.

حال، سخن من این است که یک دیدگاهِ متریالیستی نمی‌تواند برای یک انسان معقول، بنیان عقلانی‌یِ واقعی‌یی برای یک "انسان واقعی" بودن دست‌وپا نماید.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
نخست اینکه پاسخ من به این پرسش ربطی به سخنم نداشت. من از شما خواستم نظام یا چارچوبی رو که ادعا می کنید، برامون شفاف سازی بکنید.
همان‌طور که گفتم من برای پیش‌برد هدفم، منطقاً تنها نیاز دارم تا یک عملی را که واضح است غیراخلاقی است را نشان کنم و ثابت کنم که از دیدگاهِ متریالیستی، غیراخلاقی بودن آن عمل دارای ارزش حقیقی نیست.

مجدداً: هدفی که در این جستار دنبال می‌کنم، این است: «متریالیسم برای یک انسانِ حقیقی دیدگاه معقولی نمی‌تواند باشد.» (من در این گفتُ‌وگو ادعایی بیش از این ندارم.)

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
تبیین ماده گرایی (به معنای وسیعتر، طبیعت گرایی) از اخلاق همونی هست که من درباره ژنتیک توضیح دادم. یعنی ماده به صورت ژنوم، اخلاق رو تبیین میکنه و اون رو مسیر میده. ژن و رفتارهای ژنتیکی به عنوان یک رفتار و اثر مادّی، بطور طبیعی و بی نیاز از آینده نگری و فلسفه بافی می تونند ضامن بقای نسل ها (بقای ژن) در طول سالیان دراز باشند. جز این باشه، ژن خودش رو نابود میکنه و قاتل خودش خواهد بود (بوسیله رفتارهای خطرناک و خاتمه دهنده‌ی نسل که انسان ها از اون به عنوان ضد اخلاق یاد می کنند).
همان‌طور که قبلاً نیز بارها گفتم، من الآن اصلاً کاری ندارم که واقعیت یا حقانیتِ این اخلاقیاتی که من و شما به آن پایبندیم (مثلاً، ظاهراً، هم من و هم شما، می‌دانیم که تجاوز جنسی به یک خردسال کاری است غیراخلاقی) به چه شکلی در ما ایجاد شده است. موضوع منشاء این تمایلات اخلاق‌مدارانه، در من و شما، موضوعی بی‌ربط به موضوع سخن من هست.

خُب، الان بپردازیم به همین دیدگاهِ مادّه‌گرایانه برای تبیین اخلاق.

خُب، فرض بگیریم، برای یک انسان متریالیستِ دارای شریک زندگی، این موقعیت پیش آمده که به همسرش خیانت کند. مثلاً، در جایی هست و یک جنس مخالف خیلی جذّاب به تورش افتاده است. سؤال من این است: برای یک چنین فردی چه توجیه عقلانی‌یی در دست هست که او را عقلاً قانع کند که از ارتکاب زنا پرهیز نماید؟

این‌که چون این کار به ژنتیکِ بشر صدمه می‌زند یا آن را نابود می‌کند؟ (زرشک! "این فرد قرارست حداکثر ۵۰ سال دیگر زنده بماند و بعد از آن (از دیدگاهِ متریالیستی) دیگر مطلقاً وجود ندارد تا آینده‌ی ژنتیکِ بشر به او ربطی داشته باشد. ... پس، گور بابای ژنتیک!" این
، به نظر من، یک پاسخ کاملاً عقلانی برای یک متریالیستِ واقعی خواهد بود.)

پس، تنها‌ چیزی که می‌ماند، همان برآورد نمودن میزان سودمندی‌یِ مادّی یا عدم زیان‌مندی‌یِ مادّی این عمل هست.

یک متریالیستِ واقعی یک کار را صرفاً برپایه‌یِ میزان سودمندی‌یِ مادّی‌یِ آن بایستی مرتکب شود/نشود. این یک کار می‌تواند، کمک به یک انسان دردمند باشد یا تجاوز جنسی به یک خردسال. به نظر من، یک چنین فردی حتّی از یک اسلام‌گرای متوحّش هم خطرناک‌تر می‌تواند باشد.