خوب دین هم دقیقا همینگونه است و شاید موثرتر،مساله آنچنان جهان آرمانی و اینها نیست،وقتی ما میگوییم دین فرگشتیک بوده و چه بسا باعث همبستگی در جنگ و... اما امروز باید حذف شود همینطور است برای کشور و میهنپرستی و میهندوستی.
همینطور این نتیجه اش نمیشود نتیجه اش کومونیست و اشتراک و اینها،لزومی ندارد چنین چیزی.فقط خرد را جایگزین احساس میکنیم،مثل همان سیستم مثلا خدمات اجتماعی و مالیات بجای کمک یک عده از روی ترحم.
اخلاق که من و تو ندارد مهربد جان،وقتی میگویم باید و اخلاق منظور درست و نادرست است،وگره دوست داشتن زوری که نداریم(البته داریم ولی مزخرف و دروغ است).آنچه من میگویم اینست که بر اساس آنچه میگویی (بر اساس empathy) مشکلی در کمک به سگ و گربه نزدیک بما و مردن میلیونها نفر انسان در دور دست نیست.
"باید" من "باید" چگونگی عمل است نه چگونگی حس ما نسبت به دوست یا یک نفر غریبه.ما ممکن است حسمان چی دیگری باشد اما چیز دیگری را اخلاقی بدانیم و عمل کنیم.
چطور متناقض میشود؟
دوستی متفاوت است با میهن و دولت و اینها که قرار دادهای اجتماعی هستند.دوستی چیزی عینیست،میهن مفهومی انتزاعیست که با سیستم حکومت و اینها باید تقویتش کرد که بر نیافتد.
من البته در امروز ایران بنظرم میهن و میهن دوستی اخلاقی و خوب است،ولی مشکلات آنرا جدی میدانم مخصوصا در طولانی مدت،این سیستم
"خویش
خویشاوندان
نزدیکان
دوستان
همسایگان
همشهریان
هماستانان
هممیهنان
همگونگان (=بشریت)
همزیستان (=جانوران)
"
را برای اخلاقی بودن یا نبودن میهنپرستی (یا میهندوستی) ناکافی و بعضا بی ربط میدانم.کلا سخن من بیشتر همان کارایی و توجیه سیستم بالاست تا بطور خاص خود میهن و ایراندوستی و اینها