(لنگر اندازی)Anchoring
لنگراندازی پدیده دیگری است که مغز در زمان اندیشیدن با آن روبرو است. به زبان ساده، مغز در برابر دادههای نوین به گونههایی برخورد میکند که با الگوهای از پیش یادگیری شده
سازگار باشد.
برای نمونه، اگر یک آدم در واکاوی نخستین خود به این فرجام رسد که «موسوی» سرگرم نقشبازی کردن بوده و خود از عوامل دولتی است، هر داده نوینی که این آدم با آن روبرو
شود، اگر در سازگاری و همسویی با این نگرش لنگرانداخته شده باشد، همراه با دادههای کنونی آمیخته شده و ذخیره میگردد. اگر در بر پاد این نگره باشد، بسادگی دور انداخته میشود.
چرایی این پدیده شاید بیشتر ریشه در سخت و زمانبر بودن فرآیندن بازسازی و دور انداختن نگرشها دارد. دور انداختن یک نگرش (که مانند یک گره (node) از نورونهای
بسیار است) نیاز به هزینه کردن انرژی فیزیکی زیادی دارد و مقدار انرژی که برای آسازی نورونهای پیشین و ساختن گرههای نورونی نوین نیاز میباشد، با گذر زمان روند رو به افزایش دارد.
ما این را به گونهی آروینیک و درونی به این ریخت میبینیم که یک آدمی که برای 70 سال مسلمان خداباور مومن بوده ، بسیار شگفتانگیز و ناباورانه خواهد بود اگر ببینیم که ناگهان خدا ناباور شود.
باورها و نگرشها مانند خشتهای یک ساختمان هستند که با گذر زمان، باورها و نگرشهای بیشتری روی آنها ساخته شده و از یک نقطه زمانی به پیش، جابهجایی و دگرگونی یکی از این خشتهای زیرین میتواند به فروریزی همه آن باورهای آدمی بیانجامد.
مغز تنها زمانی دست از نگرش لنگر انداخته شده برمیدارد که دادههای نوین بر پاد آن، آن اندازه زیاد شده باشند که پاکسازی نگره و جایگزینی آن، ارزشش را داشته باشد.