آری، این یکی از بهترین فکرهاییست که این چند ساله دیده بودم!
نارجگینی برابر پارسی برای non-linearity یا "غیر خطی" است. بیشتر فرایندهای طبیعی
نارجگینی هستند، برای نمونه آسیب دیدن تَنیک (جسمی) خود یک فرایند نارجگین است.
برای نمونه اگر یک آدم بگوییم از 10 متر بیافتد کمابیش آسیبی نمیبیند، ولی از 15 متر بیافتد یک پایش میشکند، از 16 متر هر دو پایش میشکند، از 17 متر میمیرد!
این فرایند در کار کردن، یادگیری و بسیاری جاهای دیگر بچشم میخورد. در فراگیری دانش برای نمونه به آن Learning Curve یا «خم یادگیری» میگویند، چراکه
در آغاز یادگیری چیز زیادی دریافت و فهمیده نمیشود، ولی پس از گذراندن یک گیر آغازین، همه چیز
ناگهان روشن و دریافتنی شده و فراگیری شتاب میگیرد.
دانستن فرآیند کمک میکند که اینگونه نشود. زمانیکه شما بدانید یک پروژه چگونه کار
میکند، چشمداشتهای نامنطقی از آن نکرده و میگذارید روند طبیعی خودش را بپیماید.
این اندکی پادشهودین (counter-intuitive) است. برای نمونه هنگام کار کردن بیشتر ما میخواهیم که هر روز یک گام
پیش برویم، هنگامیکه در واقعیت کار شاید دو هفته یک گام هم پیش نرفته، ولی روز 15 ام به اندازه همه دو هفته و بیشتر پیشرفت کند!
با نگرش و فراگیری چگونگی کارکرد سیستمهای نارجگینی میتوان این "شهود" یا intuition را در خود درست کرد.