خیر.
ببینید نگرش نویسنده این بود: کسی هست که فرهنگ باختر را دوست دارد، ولی نمیتواند خود را کوچک کند و بگوید بهتر است، پس میگردد دنبال سند (مانند یافتن
سودمندی برای الکل) و کروات را به فرهنگ ایران باستان پیوند میزند. سپس کروات را میزند بی آنکه کوچکترین حسی از پاس داشتن فرهنگ باستان داشته باشد.
اگر چنین کسی باشد، آری میتوان وی را دچار بیماری روانی (بسیار خفیف) دانست.
نگرش ایشان فکر میکنم همان روانشناسی داستان بود که نکته ارزندهای هم داشت. هر چند من را به هیچ روی متقاعد نکرد که کسان نامبرده مانند نیکآهنگ کوثر باخترزده باشند (و کسی دیگری را هم نباید بکند).
رویکرد بالا باخترزدگی در خود دارد.
جایی از نوشته را میتوانی کوت کنی آنارشی جان که فرهنگ کنونی را برتر دانسته باشد؟
و اینکه جدا از بحث، فرهنگ کنونی ما بد است و خودمان هم این را میدانیم، ولی از فرهنگ عرب بسیار بهتر است، این را نیز میدانیم.