گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
بهتر است شما در ابتدا آن تعریفی که از عارف و عرفان را در نظر دارید بگویید تا بنده بیشتر با نگاه شما با عرفان و عرفا آگاه شوم. چرا که خوب تعریفی که در مورد عرفان و عارف از سوی فلاسفه و عرفایی چون ابن سینا و ابن عربی شده است بسیار کوتاه اما جامع است و نیاز به شرح و بسط دارد و چه بهتر است ابتدا شما نظر خودتان را بفرمایید تا از آن به تعریفی از عرفان و عارف برسیم .
من تقریبا همزمان با ایجاد این جستار، دست به پژوهشی در معناشناسی این واژگان زدم و در این راستا با تعاریف بسیار عجیب و بعضا متفاوت خصوصا در منابع شرقی
روبه‌رو شدم. اما بهترین تعریفی که در حال حاضر برای واژه‌ی عرفان می توانم بیان کنم: " شناخت حقیقت و کسب معرفت به طور مستقیم(شهودی) و بی واسطه، بر خلاف روش های تجربی و یا فلسفی".
در این راستا عارف هم فردی است که با این روش شناخت و در راستای یکسری مراقبه ها و اعمال خاص در هر مکتب عرفانی، شناخت عرفانی خود را گسترش می دهد.
همچنین تا آنجا که من بررسی کرده ام، بیشتر مکاتب عرفانی حتی در غرب، به صورت های مختلف هدف نهایی عرفان را وحدت و یکی شدن در وجود و تمام هستی بیان داشته بودند.
برای مثال، من موسیقی را یکی از بهترین نمونه های شناخت عرفانی می دانم...

این چکیده ای است از آنچه میان دیدگاه های عجیب، مرموز و بعضا افسانه وار و یا دینی، تاکنون توانسته ام از مفهوم عرفان دریابم.



گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
شما کدامیک از آثار ابن عربی را خوانده اید؟ چون کار بنده بر روی آثار ابن عربی بوده است . هر چند می توان در مورد خودِ هرمونتیک عرفانی هم بحث کرد اما باید نمونه داشت که بهترین و دلپذیرترین و البته آسانترین همانا اشعار حافظ است:)
در مورد ابن عربی، چند مطلب پیرامون عرفان او و زندگی اش خوانده ام و از اهالی عرفان شنیده ام. اما آن خوانده ها و شنیده ها در برابر دستگاه شناخت شناسی‌ام چندان امیدوار کننده و برانگیزاننده نبودند که در پی مطالعه آثار خود او هم بروم.




گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
خب معذرت می خواهم:(
این معذرت خواهی ریشه در زنانگی دارد؟ یا گفتگوی فلسفی؟!






گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
نخست آنکه من کل کل نکردم تنها از خودم دفاع کردم آیا این اشکالی دارد از دید شما؟ یعنی حق آن را هم نداشتم؟! و دیگر اینکه همین! یکی نیچه و یکی هایدگر خیلی خیلی نیاز به شرح و بسط دارند! می دانید زبان در آثارشان عجیب زنده است و از چارچوب فلسفه بیرون می زند و فلسفه ی صرف نیست. از اینرو برداشتها از آثارشان متنوع است . من دوست داشتم در مورد برداشتم از چنین گفت زرتشت را آنجا بیان کنم و در مورد بخش هایی از آن به گفتگو بنشینم که اینگونه رفتار کردید:(
بسیار خوب...
پس پیشنهاد می کنم به جای مظلوم نمایی و پرداختن به حاشیه، تلاش کنیم تا به طور شایسته و مناسب، گفتگویی فلسفی پیرامون نیچه و هایدگر داشته باشیم.