بهتر است شما در ابتدا آن تعریفی که از عارف و عرفان را در نظر دارید بگویید تا بنده بیشتر با نگاه شما با عرفان و عرفا آگاه شوم. چرا که خوب تعریفی که در مورد عرفان و عارف از سوی فلاسفه و عرفایی چون ابن سینا و ابن عربی شده است بسیار کوتاه اما جامع است و نیاز به شرح و بسط دارد و چه بهتر است ابتدا شما نظر خودتان را بفرمایید تا از آن به تعریفی از عرفان و عارف برسیم .
شما کدامیک از آثار ابن عربی را خوانده اید؟ چون کار بنده بر روی آثار ابن عربی بوده است . هر چند می توان در مورد خودِ هرمونتیک عرفانی هم بحث کرد اما باید نمونه داشت که بهترین و دلپذیرترین و البته آسانترین همانا اشعار حافظ است:)
خب معذرت می خواهم:(
ولی آخر ایشان هم همین سخن شما را می گفتند که !
ای بابا:)
نخست آنکه من کل کل نکردم تنها از خودم دفاع کردم آیا این اشکالی دارد از دید شما؟ یعنی حق آن را هم نداشتم؟! و دیگر اینکه همین! یکی نیچه و یکی هایدگر خیلی خیلی نیاز به شرح و بسط دارند! می دانید زبان در آثارشان عجیب زنده است و از چارچوب فلسفه بیرون می زند و فلسفه ی صرف نیست. از اینرو برداشتها از آثارشان متنوع است . من دوست داشتم در مورد برداشتم از چنین گفت زرتشت را آنجا بیان کنم و در مورد بخش هایی از آن به گفتگو بنشینم که اینگونه رفتار کردید:(