بر این اساس، در پی عارفان بودن سودی ندارد. زیرا یافتن عارف واقعی گویا تقریبا ناممکن است!
از طرفی دیگر، با توجه به سخن خودتان، وجود یا عدم وجود عارفان، چندان اهمیتی هم در این جهان ندارد.
زیرا ناشناس هستند و زندگی عادی دارند و اگر هم به میدان میایند به خاطر توهم پیامبرگونه شان(ارشاد عمومی) می باشد.
حتی اگر هم عرفان براستی همچون فلسفه در انتها آدمی را به حقیقت برساند، جنبه ی شخصی و منحصر به فردی دارد. و چنانچه بیان داشتم، به شدت، خطر خودفریبی و گمراهی در آن وجود دارد.
در حالیکه فلاسفه ایده هایشان را به وسط میدان آورده و به دست تیغ نقادی خرد می سپرند. آنها در نوشته های خود و زیستن عملی شان در اجتماع مردم، با فهمیده نشدن، توهین و گاهی زندان و شکنجه رو به رو می شوند. و در نهایت هم در راه حقیقت جان می دهند.
با احترام
