به گاه عاشقی هم من دوست دارم همینکار را بکنم, ولی رشک درونیام دست برتر را دارد و به این آسانیها نمیتوانم از معشوقه بگذرم.
چرا که نه, ولی ستیز با چیزیکه از توان امان بیرونه (دستکم امروز) آنچنان پیشبردین[1] نمیزند!
من آری, هتا بیشتر از دختری که همسر ندارد هم به نگرم خوشی میدهد (تاکنون با همسردار نبوده ام), همین پنهاندن کار خودش سرگرمکننده است.
راستش را بخواهید من هماکنون اش هم چندین دختر در زندگیام هستند که دوستْ پسرهایِ خودشان را دارند ولی آنجا بیش از
اندازه با من میلاسند, یک سدای درونی آنجا هست که به شما خوشباورانه میگوید که این از روی "ویژگیِ" بیش از اندازه اتان است, ولی
یک سدای فرنودینتر[2] نیز میگوید که این خبرها نیست و دخترِ نامبرده - یا هر دخترِ دیگری - فردا هم اگر با شما بود با یکی دیگر پشت سرتان خواهد لاسید.
----
1. ^ Pišbordin || پیشبردین: کاربردی, کاربستی, عملی Pragmatic
2. ^ Farnudin (far+nudin) || فرنودین: منطقی Logical