• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 231

    جُستار: مهاجرت

    Threaded View

    1. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      خب در راستای طرح بیرون کشیدن جستارهای مفید از زیر خاک،امروز این جستار رو انتخاب کردم..دوستان غربت نشین اگر ممکن هست در مورد مسائل و مشکلاتی که ابتدای حضور در خارج از ایران داشتید صبحت کنید...جزییات رو به طور خاص بگید...چقدر تفاوت داشت با ذهنیتتون؟چه چیزهایی بیشتر از همه براتون جالب و دوست داشتنی بود و چه چیزهایی به مذاقتون خوش نیومد؟کلا ما رو در جریان بذارید ببینیم دنیا دست کیه
      هیچ دگرسانی آنچنانی نداشت، همان چیزی بود که پیشتر فکر میکردم. راستش روز یکم که از ایران آمدم بیرون تازه احساس کردم برگشتم خانه!


      زبان هم جای دیگر گفته بودم چون انگلیسی بود هیچ دشواری‌ای نداشتم. اگر بخواهم از روی آروین (تجربه) بگویم
      از دید فرهنگی هم دگرش چندانی با فرهنگ خودمان ندارند - در همسنجی با جاهایی از تهران مانند بام تهران و .. که آزاد است.


      بهترین چیز برایم آشکار کردن بی‌دینی بود. مانند بچه‌ها ذوق کرده بودم زمانیکه برچسب بی‌دین رویم خورد.

      چیز دیگری که زیاد در ایران درباره انیرانی‌ها میگویند خونگرم نبودن آنهاست که سراسر نادرست بود، من گمان میکنم ایرانی‌ها فزونکاوی
      (فضولی) و اینها در زندگی دیگران را خونگرمی میدانند اگر نه مردم کمابیش همه جای جهان یک اندازه خونگرم هستند تا آنجاییکه من دیده‌ام.

      شاید ایرانی‌ها بیشتر مهمان‌نواز باشند، ولی خونگرم‌تر نه!

      برخی چیزهای ریز فرهنگی هم در کشورها میدگرند. برای نمونه چراغ قرمز رهگذر و اینها در ایران نبود آن زمان من که رفتم.

      برخی قانون‌های نانوشته هست (در راستای سخنان ژیژک) که باید اینها را آروینیک بیاموزید. برخی را میشود شکاند،
      برخی را اگر نشکنید یک خورد‌ه‌ای شما را نادان نشان میدهد، برخی را هم نباید بشکنید اگرنه بی‌فرهنگ به شمار میروید.

      نمونه دم دست آن، همین چراغ‌های رهگذر را اگر در روزهای کاری رد شوید، مانند یک قانونشکن
      بچشم میایید، ولی اگر روزهای تعطیل شنبه یکشنبه پشتشان بایستید مانند یک آدم ساده بچشم میایید.



      از دید پوشش و اینها هم برای یک پسر گمان نمیکنم کوچکترین دگرسانی‌ای داشته باشد، دخترها
      در اینجا یک خورده‌ای روزهای یکم سخت‌اشان است ولی تنها همان چند روز آغازینه، سپس زود خو میگیرند.



      چیزهایی که دوست نداشتم؟
      راستش نمیدانم، همه چیز بدید من خوبه. روشنه که همه چیز میتواند همیشه بهتر هم شود، ولی به اندازه بسنده هم خوبه.

      یکی از کارهای بسیار دوست‌داشتنی دیگر برای من ولی بوسیدن و make out و اینها در public بود. من از بس با گشت ارشاد
      و بازداشت یکسره خودرو و .. در ایران درگیری داشتم که براستی روی این یکی عقده‌ای شده بودم. از همینرو نخستین دوست
      دختری که گرفته بودم اینجور بود که در خیابان و پارک و کافی شاپ و هر جایی که میشد به سر و پای هم میپیچیدیم ... و آزادی کار مزه خوبی داشت

      جدای اینها، خوشبختانه اکنون در شهری زندگی میکنم که سرریز از هنر و همچنین شهر بسیار شب زنده‌داری است. هنر که براستی به زندگی شور
      ویژه‌ای میدهد. تنها پیاده راه رفتن در گوشه و کنار شهر مایه شنیدن ساز و آواز و کارهای هنری آن اندازه زیبایی است که روان آدم را برمیانگیزد!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      باز کردن حساب روی دموکراتیک بودن سیستم‌های غربی، پلیس همه جا به یک اندازه وحشی‌ست.
      کمابیش تایید میشود. پلیس در بیشتر کشورهای غربی بسیار بسیار بهتر از ایران است، همسنج‌پذیر نیست!
      ولی همچنان میتوان دید که باز نیروی سرکوبگری بیش نیستند و هر از گاهی این سرشتشان را رو میکنند.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 09-29-2012 در ساعت 08:56 PM
      Anarchy, Russell and Nocturne like this.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-29-2012),Nocturne (09-30-2012),Reactor (09-30-2012),Russell (09-29-2012),sonixax (09-29-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •