http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/9.png
ترازِ دینگرایی
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/10.png
ترازِ پیشرفت و گسترش
نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/9.png
ترازِ دینگرایی
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/10.png
ترازِ پیشرفت و گسترش
میگم در اینباره تحقیق علمی درست حسابی شده؟
و این فقط همبستگیه یا وابستگی؟
نمیدانیم, همبستگی اشان که آشکاره, به نگر شخصی من وابستگی هم دارند بر این پایه
که دینداری و خداباوری مهندترین غریزهیِ آدمی که همان کنجکاوی باشد را میخاموشانند.
نمونهوار برای همین امُردادگی, اگر دین نبود آیا ما دانشمندان و پژوهشگران بسیار بسیار بیشتری نداشتیم که زمانشان را روی ستیز با پیرِش بنهند؟
ولی نه, نمیکنند چون یک جورهایی ترسِ درست از مرگشان را دینداری و خداباوری بدروغ سرپوشانیده,
همین را کمابیش در همهیِ زمینههایِ دانشیک و پژوهشیک دیگر نیز میتوانیم ببینیم و پس وابسته میشود.
به قول عَمام خمینی مسجد باید مسجد باشد! مسجدی که مسجد نباشد مسجد نیست!!!!!
دانشمند هم باید دانشمند باشد، دانشمندی که دانشمند نباشد دانشمند نیست!! یعنی چی ؟! یعنی اولین و مهم ترین شرط دانشمند بودن اعتراف به نادانسته هاست که این با روح دینداری در تضاد است. به عبارت ساده تر دانشمندی که به اسلام اعتقاد دارد یعنی باور دارد خدا رفته نشسته گفته بشو و شد و دنیا ساخته شد! پس خواه نا خواه نمیتواند پی پیدا کردن پاسخ برود پس دانشمند نیست!!!! دانشمند نماست.
چرا ؟ چون دین بر خلاف برای هر چیزی یک پاسخی در آستین دارد! از این دست مثالها بسیار هستند من اصلی ترینش رو برای مثال آوردم.
اینهمه دانشمند اسلامی هستند که اگه به اونا نگیم دانشمند باید به کی بگیم؟ مثه پروفسور عبدالسلام که از اون مسلمونای دو آتیشه ی پاکستانی هم بوده ! نوبل فیزیک گرفته و در ضمن کاری رو که انیشتین آروزش رو داشت و نتونست به پایان برسونه انجام داد. دانشمندان ایرانی نظیر خواجه نصیر و بیرونی و خوارزمی و ابن سینا و غیاث الدین جمشید کاشانی و....... تا این اواخر هم پروفسور جوان مخترع لیزر و و کلی استاد مسلمان که شما میتونی در دانشگاه های تاپی نظیر برکلی و استنفورد و ام آی تی و.. اینا ببینی!
میدونین دلیل عقب ماندگی کشورای اسلامی بخاطر دین و اسلام نیس هرچند اونم تاثیر گذاره ها ولی خب اگه قبول کنیم که دین یه مسئله شخصیه واقعا دین نمی تونه مانع عقب ماندگی بشه چون دیگه یه مسئله شخصی هس نه عمومی اما در کشورای اسلامی مث ایران وقتی دین را عمومیش می کنن و اصل و مبنا قرار میدن خب باید هم انتظار عقب ماندگی رو داشت . وقتی که در ایران مبنای استخدام در ادارات بر مبنای تدین به دین مبین اسلام و ارداتمندی به مقام معظم رهبری :e411: هس و تخصص و دانش در الویت های بعدی قرار می گیرن خب معلوم است که وقتی بخواهند مثلا یک برنامه نویس استخدام کنن اونی که به مبانی اسلامی و انقلابی آشنایی داره رو استخدام کنند حتی اگه بلد نباشه کامپیوتر رو روشن بکنه :-) اینا باعث عقب ماندگیه وگرنه زمان شاه تازه مردم ایران متدینترم بودن خود شاه هم به هر حال یجورایی مذهبی هم بوده ولی خب ایران داشت به سمت پیشرفت میرف چون دین یک چیز شخصی بود .
نه, همین نوشتهیِ شما خود زمختنگرانه است و کاربر @سارا نیز به خاطر مسلمانی زمخت خوانده نشد.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Secular
اگر دربارهیِ "همبستگی" میگویید, که سخنی نمیرود, اگر دربارهیِ آن نوشتهیِ من که نگرش شخصی بوده و از "وابستگی" میگوید, چندان تغییری رخ نداده است و من همچنان وابستگی میبینم.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Secular
شما میگویید مثال نقض یا پادنمونه داریم, خب میتوان این را کمابیش دربارهیِ هرچیزی گفت. برای نمونه وابستگی میان سیگار و سرطان
هم هست, ولی بیشمار کسانی یافت میشوند که سیگاری زنجیری بودهاند و از سرطان هم نمردهاند. اکنون چه, سیگار با سرطان وابستگی ندارد؟ نه.
بهمانند, دیندار هم مغزش یک گیری دارد که یک چیز نامنطقی را پذیرفته و بمانند بگوییم خودرویی میماند که یک جای موتورش درست کار نمیکند. اکنون این "یکجایی" که درست کار نمیکند میتواند خودش
را نشان بدهد, برای نمونه در بیابان از کار بیافتد و شما را راهی نیستی کند, یا اینکه میتواند بوارونه یکجایی باشد که با خوشبیاری هرگز خودش را نشان ندهد و تا پایان چرخهیِ زیستش هم کار کند.
بر پایهیِ قانونهایِ آنتروپیک ولی, احتمال اینکه این گیر یکجایی خودش را نشان بدهد بسیار بالاست و تنها دیر یا زود دارد, ولی سوخت و سوز ندارد.
ازینرو, میتوان با دلاستواری داوید (ادعا نمود) کسیکه دیندار است مغزش بسنده منطقی نیست و نادرستی دارد.
پ.ن.
این جُستار ارزش تاریخی خوبی هم دارد, بویژه نخستین پیک آن که من از پیوند میان "تراز دینگرایی" و "تراز پیشرفت و گسترش" نوشتهام. گیرایی این
پیک اینجاست که من این را آنزمان ناخودآگاهانه نوشته بودهام و ناخواسته به این حقیقت اعتراف کرده ام که پیشرفت همانا با "گسترش" میاید و اینکه, دین با تکنولوژی سازگار نیست: تکنولوژی با دینگرایی میستیزد.
من پستاشو بیشترش رو خوندم و واقعن توشون بارقه های نبوغ رو دیدم . شما حتمن قبول داری که دختر+هوش و نبوغ+ مطالعه در یکجا با هم جمع نمیشن واقعا پیدا کردن یه دختر با بهره هوشی بالا خیلی سخته:-) اینو از من قبول کن چون دوس دختری داشتم که دانشجوی فلسفه ی دانشگاه برکلی بود ولی اندازه ی جلبک نمی فهمید وقتی در مورد مباحث فلسفی که رشته اش هم بود حرف می زدیم از رو حافظه اش حرف میزد نه از روی فهمش! اما این سارا در همین موسیقی و معماری حرفای جالبی زد رابطه بین هایدگر و اشراق و اینکه نیچه رو نیهیلیست خوند و..... در چند سطر بیشتر ننوشت اما معلوم بود که درک فلسفی بالایی داره.
+
شما همش این دختر رو دعوا می کنی و هی میگی تازیگرا و بیسواد و این حرفا حالا بطور مستقیم نه غیر مستقیم و حتی به طور مستقیم بهش میگی عمله ی جهل و یا هر چی بگی من قبول نمی کنم و این حرفا. بابا اینجا فارومه میدان جنگ که نیس عزیز من اونم آدمه هرچند عقایدش کهنه و پوسیده باشن. الان خوب شد اون دختر رو از اینجا دکش کردی رفت؟ بابا من به کی بگم از این تاپیک موسیقی و معماریش خوشم اومده بود بخدای سارا قسم خیلی تو ذوقم خورد وقتی دیدم نوشته دیگه نمیخوام ادامه بدم:e413:
عزیز من شما گفتی دینداری و کنجکاوی با هم یه جا جمع نمیشه چون دینداری مانع کنجکاویه. منم گفتم نه خیر کلی مثال نقض هس نمونش همین کاربر محبوب شما:-) همش مشغول سوال کردن و کنجکاوی کردنه!! تو هر فارومی حتی وسط فاروم بسیجیا!!!!!!
این کاربر اکنون در روند است و دیر یا زود کنجکاوی اش به یکسو خواهد گرایید.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Secular
شاهد از غیب رسید ! نظرتون چیه؟ ایشون اگه در هر روندی هم باشه همچنان خداباوره اونم از نوع مسلمانش تازه درویش!
+
کاش اینقدر دعواش نمی کردی و بهش گیر نمی دادی تا میموند :e408: من بعد از چهار سال برگشتم ایران و همین هفته پیش یه سر رفتم مدرسمون یاد دوستام و همون رفیق خل و چلم تا الان یک لحظه ام ولم نمی کنه این فاروم که اومدم این کاربر منو عجیب یاد دوستم انداخت رفیق ما هم از این حرفا میزد از عالم معنا و نمی دونم ربط داشتن همه چیز به هم و عشق به خدا!! من اونموقع ها خب بچه بودم همش مسخرش می کردم ولی الان خیلی دلم می خواد که سر در بیارم از این حرفا و از این عالم معنا چی هس که اینا رو اینقده مشتاق خودش کرده این درویش بودن و اینا مگه چه نفعی توش هس که اینا فحش و تحقیر رو به جون میخرن. تازه از خود تاپیکش هم خوشم اومده حرفاش جالبن حتی یه جا میگه ریاضی و شعر با هم ارتباط دارند!!
+
چرا هی ازش ایراد نگارشی و غلط املایی می گرفتین؟ نوشته هاش قشنگن هرچند سراسر احساسی اند:e01a: ولی توش نبوغ و تیزهوشی و باریک بینی هم هس
. در کل حس خوبی از خوندنشون میکنم بیاد رفیقم میوفتم.
پ.ن بعد 4 سال اومدم ایران که بیام فاروم ایرانی !!!!
"عالم معنا" همان جهان اندیشه است, برای نمونه «میز» یک چیز است, ولی «پندارهیِ میز» یک چیزی که تنها در ذهن هستی دارد.
عالم معنا میتواند بسیار پیچیده باشد و قانونهایِ خودش را دارد و چون پرسمان گنگ و دشواریست, دانش امروز آنرا کمابیش نادیده
گرفته و از کنارش میگذرد. برای نمونه به این بیاندیشید که دانش امروز میتواند بگوید درد کجا پیدا میشود, چه
کارکردی دارد و ... ولی نمیتواند بگوید «چیست», یا نمیتواند بگوید «آگاهی» چیست و چه جنسی دارد و "چگونه پدید میاید":
این پرسمان «آگاهی» ازینرو از دیرباز بازیچهیِ عرفانگرایان و صوفیان بوده و چون تهمایههایی در حقیقت هم دارد,
بخوبی کار میکند. مانند ریاضی به آن بنگرید که میتوان چیزهایی را اثبات یا رد نمود که هیچ بازنمودی در واقعیت
ندارند و در حقیقت, در میان دانشمندان بیشترین همبستگی / correlationship میان ریاضیدانان و دینداری هم دیده میشود.
قرص دارونُما placebo هم کار میکند ولی چرایی آن چیزی دیگر است, "عالم معنا" هم هستی دارد ولیگفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Secular
پیوندی به خدا و 'پیغنبر' ندارد; در هر دو ولی خب شارلاتانهایی پُرگاه خودفریب یافت میشوند که پیوندش میدهند.
شما که خودت اینقده خوب میدونی عالم معنا رو پ چرا از سارا در موردش سوال کردی؟ می خواستی بیشتر اذیتش کنی؟ نگفتی ازش خوشت اومده بود؟ نه؟ teasing رو پسرا معمولا وقتی از یه دختری خوششون میاد انجام میدن!! هرچن مال شما دیگه از teasing گذشته بود رسمن داشتی کتکش می زدی:e412: بابا این دختر درویشه اهل دوستی و این حرفا نیس! پ عزیز من اینقدر نترس و نام کاربریش رو بگو :e409:
ابن سینا که مسلمان نبوده! برای اینکه گردنش را نزنند میگفته مسلمانم! آخر سر هم با همان کتابش به خاطر کفرش به اسلام به قدری به سرش کوبیدند تا کور شد!!!
همچنین هر کسی که چیزی اختراع میکند لزومن دانشمند نیست! یک مهندس هم میتواند چیزی اختراع کند و دانشمند هم نباشد ولو اینکه بیشتر اختراعات هم به دست مهندسین و یا اصلن افراد معمولی شده که هیچ کدام دانشمند نبوده اند!
خوارزمی رو هم اساسن نمیشه اسم دانشمند روش گذاشت!
توضیح بیشتر در مورد یکایک این افراد کار بیهوده ایست بهتر است به تعریف دانشمند نگاهی بیندازیم :
دانشمند - WiKi
یعنی کافیست شخصی از روشی غیر علمی پژوهشی بکند تا ما به خود این اجازه را بدهیم که دانشمند خطابش نکنیم!!!گفتآورد:
به عبارتی کسی که میگوید جهان را خدا آفریده خواه نا خواه دانشمند نیست ولو اینکه کارهایی هم کرده باشد یا چیزی ساخته باشد یا کشفی کرده باشد.
اتفاقن دقیقن دلیل عقب ماندگی کشورهای اسلامی اسلامه! چون محض رضای همان الله مدینه ما یک کشور مسلمان پیشرفته آدم حسابی هم نداریم!! خفن ترینشان ترکیه و مالزی و همین ایران خودمان هستند که هر سه در دنیای تکنولوژیک و در میان کشورهای توسعه یافته جایی برای حرف زدن ندارند و عقب مانده محسوب میشوند.
تمام افتخار مسلمین بر میگردد به دوره ای موسوم به دوران طلایی اسلام که شانس بدشان همه شان را مدیون محققین و مهندسین و ... ایرانی هستند که آن هم زمانی بود که هنوز اسلام نتوانسته بود ایران به شکل کنونی اش بگنداند!! از اسلام فراتر از داعش و طالبان نمیتواند بلند شود.
خوارزمی, پورسینا و دیگران دانشمند به شمار میروند و سخن شما بیراههروی است, چه
که روشن است در میان هزاران و اندی مسلمان, یکی دو تا دانشمند هم پیدا خواهند شد:
همبستگی ≠ وابستگی
یک پیوند قاطعی که اینجا میتوان ولی گرفت و گرفته شد این بود که مغز مسلمان
به اندازهیِ بسنده منطقی نیست, زیرا اگر بود باوری این اندازه نامنطقی نمیداشت; اکنون این گیر و نامنطقی
بودن مغز جاهای دیگر نیز خودش را به احتمال بسیار بالا نشان خواهد داد, نمونهوار مسلمان یا دیندار دانشمند هم باشد,
بگوییم همچون پاسکال, مایهیِ این میشود که پیش پا افتادهترین چیزها را نبیند, چنانکه بنمونه در جُستار «قُمار پاسکال» Pascal's Wager بدان پرداخته بودیم.
خوارزمی و ابن سینا و باقی دانشمندان اسلامی واقعن دانشمند هستند اونم دانشمند درست و حسابی که کشفیات و یافته ها و تالیفاتشون دنیای علم رو متحول کرده. شما خودت هم این قضیه رو تایید کردین (قسمت بولد شده). در ضمن پروفسور جوان یکی از برجسته ترین فیزیکدانهای معاصره که فک کنم استاد برکلی هم بوده و حتی کاندید جایزه نوبل هم شده و بله مخترع لیزر هس و البته این درسته که حتی یه تکنسین ساده هم میتونه اختراع کنه ولی اختراع داریم تا اختراع. برای اختراع لیزر باید یه فیزیکدان بود:-)
شما فرض کن تمام مردم امریکا یهو مسلمان بشن ولی سیستم آموزشی و حکومتیش همینجوری باقی بمونه. خب چی میشه ؟ امریکا همچنان به پیشرفت ادامه میده. ولی حالا بیایید فرض کنید مردم امریکا همه غیر مسلمون باشن ولی دولت امریکا بیفته دست اسلامیستها و بخوان حکومت اسلامی بپا کنن اونوقت چی میشه؟ امریکا میشه یه کشوری مثل افغانستان. ببین کلن دین و خرافات وقتی شخصین یعنی فقط برای خود شخصن چه می دونم مثل نماز و روزه و این حرفا آسیب به جامعه نمی زنن ولی همینکه بشن اصل و اساس جامعه و حکومت چرا! بخاطر همین منم با شما هم عقیدم که علت عقب موندگی کشورای اسلامی همین اسلامه چرا ؟ چون شده اصل و اساس جامعشون و در پست قبلیم هم گفتم و حتی براتون مثال آوردم .
پاسخ اینجا: بی خدا بودن چه حسی دارد؟
چُنانکه اندیشمند «تئودور کازینسکی» گفته است, این یک پیشآمد نیست که در کشورهای پیشرفته تراز دینگرایی از چند سدهیِ
گذشته پیوسته رو به کاهش بوده است و انگیختار (علّت) آن همین است که «پیشرفت تکنولوژیک» و «دینداری» با یکدیگر سازگاری ندارند.
در نمونهیِ شما هم روشنه اگر سیستم آموزشیک آمریکا ناگهان مسلمان بشود پیشرفت تکنولوژیک آن بوارونهیِ آنچه
پنداشتهاید, بسیار کُند خواهد شد, زیرا شیوهیِ کشورداری اسلامی با آموزههایِ تکنولوژیک همخوانی ندارد. همین چند دهه
پیش در ایران نمونهوار خمینی فتوا در داده بود که "مرغ یخزده" حرام است, و گرچه در روند پیشرفت و گسترش تکنولوژی شدنی نیست این
همه آدم را با گوشت تازه سیر نمود فتوای وی نیز خود به خود پوچید, ولی این همچنان نمونهای است گویا از ستیز دین (سنّت) و تکنولوژی.
==> زمخت نگری
ببینید من چی گفتم :
خب منم گفتم اگر سیستم آموزشی بیفته دست اسلامیستها امریکا میشه افغانستان اما اگه سیستم همین باشه و مردم خودشون مسلمون بشن تغییری در روند پیشرفت نمی کنه چون در این شرایط هم دین یه امر شخصیه. روشنه که نوشته ها مرا نا خوانده اید:-)
یه سوال دارم از محضرت چرا اینطوری می نویسی ؟ یعنی سره. بعد یه سوال دیگم دارم شما بزرگ اینجایی از همه لحاظ منظورمه که یکیش سنی هس:-) شما که بهتر میدونی من پستای کی رو اینجا بیشتر خوندم ! همش می دیدم تو راحت طرف رو دعوا می کنی و مسخرش می کنی اما اون بیچاره نه تنها چیزی نمی گه هیچ معذرت خواهی هم میکنه:-)
پ.ن. همون کازینسکی خودمون رو میگی که تروریسته و محکوم به حبس ابد شده؟:-)
تعریف دانشمند را آوردیم! نسبت دادن آن به کسی که در آن تعریف نگنجد دریوری و حرف مفت است!
این که ما (در اینجا منظور شما) عادت کرده ایم مدام خودمان را باد کنیم بحث دیگری دارد! به مزدک هم دانشمند میگویند(میگویید) :))
بسیار روشن است که وقتی از روش دینی به پاسخ برسی هر چه قدر هم که مُخ باشی و دانش داشته باشی دیگر دانشمند نیستی. ما بقی حرف مفت و کشک است.
هر کسی که کشفی کرده باشه که دانشمند نیست!!!! در ضمن ابن سینا هم همان طوری که گفتیم در دنیای اسلام میزیسته! ولی مسلمان نبوده پس بیخود به نام اسلام مصادره اش نفرمایید!!!
نه نابغه که باز رفتی آیدی فله ای ساختی ولی هنوز شیوه نگارشت رو نتونستی عوض کنی!
خیلی از مخترعین که اختراعهایی خیلی خفن تر از لیزر داشتند ممکنه مهندس بودخ باشند ولی فیزیکدان نبودند! تازه خیلیهاشون همون مهندس هم نبودند!!
Wright brothers - WiKi
فرض نمیکنم چون فرضتون اشتباهه! نمیشه جامعه ای مسلمان باشه ولی با قوانین غرب تدریس بکنند! به خصوص مسلمانانی که معتقدند همه چیز در قرآن هست!!!!
شما فرض کن که عموت خالت باشه اون وقت شوهر خالت میشه شوهر عموت :)))
باز هم سفسطه اسلامیستها مسلمان نیستند!!!
من پیشتر این مطالب رو بارها و بارها گفتم! نمیشه شما به چیزی اعتقاد داشته باشی و بهش عمل نکنی! اسلام دینی نیست که بخوای شخصی برای خودت نگهش داری! چون خیلی واضح دستور داده که به کار بقیه باید کار داشته باشی و بقیه رو مجبور کنی مسلمان بشند!!! پس اگر به دستوراتش عمل نکنی مسلمان نیستی!!
عزیز من شما بهتره بری تعریف science , scientist رو ببینی بعدش بری یه سر لیست دانشمندان جهان از ابتدا تا حالا رو هم یه نیگا بش بندازی ببینی چقدر اسمی مسلمون توش هس مثلن بین ریاضیدان های برجسته خواجه نصیرالدین طوسی و غیاث الدین و خوارزمی هس که حالا شما میخوای بگی اینا دانشمند نیستن نظر شخصی خودته که قابل احترامه ولی درس نیس:-)
در ضمن این ابن سینا که تا آخر عمرش سر و مر و گنده بوده و از قلنج مرده ! کتاباش هم که منبع درسی اهل حوزه هس.
:e412::e411:
کلن پ سیستم اینجا اینجوریاس که با هرکی دو کلام حرف میزنی سریع بهت انگ میچسبونه میگه تو این هستی یا اون هستی :-) حالا این نابغه کی هس که منو باهاش اشتب گرفتی عمو؟ کلن فاروم با حالی دارین ولی از بس سوت و کوره هرکی عضو میشه خودتون هم باورتون نمیشه که یه کاربر جدید باشه فک می کنین یکی از کاربرای قدیمی اینجاس دوباره عضو شده:e415:
بعدشم یکم برو راجب به این پروفسور جوان و لیزر و اینا بخون بعد خودت خواهی فهمید دانشمند:-) خوبه دارم میگم "پروفسور" و "فیزیکدان" بعد میگه نه دانشمند نیس. مهم نیس شما چی فکر می کنی مهم اینه که همه دنیای علم بعنوان یه دانشمند برجسته قبولش دارن. بعدش تو این فارومتون که گشت می زدم دیدم که حسابی براتون یه دانمشند نابغه است:e412: پ اگه حسابی دانشمند باشه راس میگی شما پروفسور جوان که چه عرض کنم انیشتین هم دانشمند نخواهد بود!
عمو اول یه لیوان آب یخ بخور بعد یه بار دیگه نوشتمو بخون بعد برو یه سری به سایت دانشگاه های تاپ بزن . ببین چقد استاد مسلمون می بینی پره تو همین امریکا و کانادا همشون هم نابغن. از اون مسلمونای خفن ولی خب سیستم امریکا و کاناد سکولاره هرکی با هر دینی میتونه توش پیشرفت و کار کنه .
اسلام هم یه چیزیه مثل یهودیت و مسیحیت. اون مسیحیت هم تو اون قرون وسطا سد راه پیشرفت علم بود و پدر دانشمندا رو در می اورد بعد که از صحنه بدرش کردن و گوشه گیرش کردن و تبدیل به یه چیز شخصی شد خب پیشرفت غرب شروع شد. اسلام هم برادر همیناست دیگه میشه گوشه گیرش کرد . شما اگه یکم تاریخ رو خونده باشی می بین همه دینا از اول هم مدعی این بودن که باس بر جامعه حاکم باشن و بعد که پدر جامعه رو دراوردند و نشون دادن که مال این حرفا نیستن خب گوشه گیر شدن و تبدیل به یه دین خوب و دوس داشتنی شدن. از اون زرتشت بگیر تا اسلام. هیچ فرقی نداره همشون برادر همن چون تو همشون یه خدا یه بهشت یه جهنم و.. این قصه ها رو داریم .
پ.ن. اسلامیست ها مسلمون نیستن:e411: داری جدی میگی یا جکه؟ اگه اونا مسلمون نیستن پ حتمی من هستم :e412:
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی sonixax
دانشمند ≠ روش دانشیک
scientist ≠ scientific method
دانشمند کسیست که در یک یا چند زمینه دانش بسیار داشته باشد, پسوند -مند اینجا همین دارایی افزون را میرساند,
برای نمونه هنرمند کسیست که هنر بسیار دارد, یا آزمند کسی.که حریص و طمعکار است, یا فَرَهْمند (charismatic) و تاپا.
ازینرو, دانشمند بباید نباید همهیِ دانشها را بداند و کسیکه همهیِ دانشها را بداند خود میشود هَروَسپدانا (همهدانا), به انگلیسی omniscient ≠ دانشمند.
ازهمینرو, یک مسلمان میتواند دانشمند باشد, ولی به موضوع دینداری و باورمندی که میرسد از
روش دانشیک بهره نگیرد, ولی نمونهوار همچنان پزشکی دانشمند باشد و در زمینهیِ پزشکی از روش دانشیک بهرهگیر.
چکیدهیِ سخن:
دانشمندی با مسلمانی در ستیز یکراست نیست, ولی روش دانشیک با روش شهود دینی در ستیز است.
از آنجایی که شما عادت نداری پست هارو بخونی و فقط دهن باز میکنی که جواب کیلویی بدی باید یادآور بشم پیشتر تعریف دانشمند را برایتان آورده بودیم!!! پس این شمایید که تعریف دانشمند رو نمیدونید! از اونجایی که نمیدونید و گویا تنبل تر از اونی هستید که بخونید :
خیلی ساده و قابل فهم دانشمند کسیست که برای دست یافتن به پاسخ پرسشهای دانشیک از روشهای دانشیک هم استفاده میکنه!
یعنی اگر کسی از روشهای دانشیک برای رسیدن به یک پرسش دانشیک استفاده نکنه اسمش هر چیزی میتونه باشه به غیر از دانشمند! ممکنه ریاضی دان باشه، ممکنه فیزیک دان باشه، ممکنه پزشک باشه! ممکنه مهندس باشه ولی دانشمند نیست!!!
در مورد ابن سینا هم تاریخ بخونید جانم!
به جای به در و دیوار کوبیدن آیدی فله ای نساز جانم!
پروفسور حسابی هم شاید برای خیلیها دانشمند باشه! که چه ؟!
آلبرت آینشتاین هم اگر بگه خدا گفته پوف جهان ساخته شده بله دانشمند نیست فقط فیزیکدان است و بس!!!!
خوب گویا IQ لازم برای اینکه فرق بین مهندس، استاد، فیزیکدان، ریاضی دان و ... را با دانشمند درک کنید ندارید! نهایتن مثل سابق به لودگی روی میارید!!!
پ.ن : نابغه جان گفتم سفسطه ی اسلامیستها مسلمان نیستند!!!! یک مقداری به دوگوله مبارک فشار بیارید :))
از بیخ غلط است!
دانشمند کسیست که از روش دانشیک برای رسیدن به پرسشهای دانشیک (کسب بیشتر دانش) بهره میبرد!!!
کسی که در یک زمینه دانش فراوان دارد مسلط به آن فن شناخته میشود!!! از همین رو ما واژه هایی مثل ریاضی دان، فیزیک دان، مهندس و ... را هم داریم!!!!
تعریف بسیار ساده است :
اینکه پسوند فارسی چه میگوید دو زار ارزش ندارد! هر چند که تعریف فارسیش هم همین را میگوید :گفتآورد:
A scientist, in a broad sense, is a person engaging in a systematic activity to acquire knowledge. In a more restricted sense, a scientist may refer to an individual who uses the scientific method.
ساده تر اش میشود اگر شما خدای یک علم به خصوص باشید ولی از روشهای علمی برای پژوهشهای خود استفاده نکنید دانشمند نیستید!!!! -> عدم استفاده از متدهای علمی = طرف دانشمند نیست!! (2x2=4)گفتآورد:
پس وقتی شخصی قبول داشته باشد که خدا فوت کرده جهان ساخته شده! هر چه قدر هم دانش داشته باشد خواه نا خواه از مقام دانشمندی ساقط است! از همین روی کلن دینداری که مسلمانی هم جزو آن است در ستیز مستقیم با دانشمندیست.
و دانش نامبرده میتواند هر چیزی باشد بجز دانشهایِ وابسته به دینداری, برای نمونه دانشهایِ پزشکی, ژنتیک, داروسازی,
... همه دانش به شمار میروند و دیندار میتواند از روش دانشیک برای کسب دانش بیشتر در این رشته از دانشها بهره بگیرد.
همانجورکه میتوان بآسانی دید, دینداری و دانشمندی, چُنانکه پیشتر نیز آمد, در ستیز نیستند, ولی خود دینداری و روش دانشیک
در ستیز اند اگر که رودررویِ هم جای بگیرند; ولی تا زمانیکه روش دانشیک روی چیزهای دیگر به کار برود, ستیزی پیش نخواهد آمد.
تمامی این دانشهایی که نام بردید وقتی در چارچوب باور دینی قرار میگیرند (شخص دیندار باید اینها را در چارچوب باور دینیش قرار بدهد وگرنه متدین به آن دین نیست) از راه و روش علمی فاصله میگیرند!
به طور مثال :
اگر شمای مسلمان به خلق انسان توسط خدا باور داشته باشید (که باید داشته باشید چون از پایه های اصلی دینتان است) دیگر نمیتوانید و نباید به نظریه داروین حتا نیم نگاهی بیندازید! پس به کل در زمینه زیست شناسی پشمک هستید نه دانشمند!
اگر شمای مسلمان بر طبق آموزه های دینیتان عامل بیماری را شیاطین بدانید به کل در پزشکی پشمکید!
اگر شمای مسلمان قبول داشته باشید که الله خیلی هم درست در سوره نساء همه چیز را جمع و تفریق کرده و به معجزات ریاضی قرآن باور داشته باشید به کل پشمکید!
و .....
پس کسی که به اسلام باور دارد اساسن نمیتواند دانشمند باشد مگر آنکه اعتقادش به اسلام چُسکی و از روی ترس باشد که در آن صورت دیگر مسلمان نیست!!!!
اینها درسته, ولی در عمل چیزها به این شسته رفتگی نیستند.
برای دریافت بهتر, بیانگارید اسلام یک نرمافزار سنگین است و باورمندی میشود باور به اینکه این نرمافزار ویروس نیست و فرستادهیِ آفریدگار است و خوب.
اکنون, اگر کاربر (مسلمان) برای اینکه به درستی این نرمافزار باورمند باشد نیازمند این نیست که source code آنرا بخوبی خوانده و در همهیِ چیزها
فرو رفته باشد. او هتّا نیازی نیست تنها به چیزهاییکه درون نرمافزار هستند باورمند باشد, میتواند به چیزهاییکه میپندارد باید درون نرمافزار باشند هم باورمند باشد.
پس, برای نمونه, کاربری میتواند تنها چند خط آغازین و میانین و پایانین را خوانده و نزد خودش پذیرفته باشد که این نرمافزار درست و نیک است, بویژه
اینکه این نرمافزار را از کودکی پدر و مادر او به او سپردهاند و او از آنها تا یاد دارد چیز بدی ندیده. اکنون, این کس نزد خودش میپندارد که در قرآن هرگز
جایی نگفته بیماریها کار شیطاناند و نیز نزد خودش میپندارد قرآن گفته که خدا به آدمی خرد داده و بایستی برای درمان بیماریها کوشا باشد. بویژه
اینکه داستانهایِ گوناگون هم از ائمه و نمونهوار اینکه حضرت محمّد فرموده همیشه یک لقمه گرسنه از سر سفره بلند شوید پیشتر شنیده است.
پس, این کاربر با اینکه از دیدگاه شما مسلمان نیست, از دیدگاه خودش و بسیاری کاربران دیگر
مسلمان است و در کنار آن, در زمینهیِ پزشکی بسیار تیز است و یک پزشک و پس دانشمند برجسته.
ازینرو, میتوان دید که کس میتواند همزمان هم دیندار و هم دانشمند باشد.
--
هر آینه, در سوی دیگر شما هم سخن بسزایی دارید میزنید, ولی سخن شما یک سخن آرمانگرایانه است و در عمل به همان خوبی کار نمیکند.
در چهرهیِ آرمانگرایانه, هر کاربر اینجا همهیِ source code را خوانده و تک تک کارهای او وابسته به این نرمافزار اسلام میباشند, ولی در عمل
کاربر میتواند از بیخ یک خط را هم نخوانده باشد و همچنان باورمند باشد (و جنگ شد با آمریکا هم از روی باورمندی بجنگد).
پس پرسش اصلی اینجا بایستی به این کوتاه شود که سنجهیِ باورمندی
چیست یا به دیگر زبان, از کجا میشود گفت کسی مسلمان است یا نه, نیست.
پاسخ به این, از دیدگاه شما چُنانکه گفتیم فرا-اندازه آرمانگرایانه است و برای همین دچار اینگونه پارادوکسها میشود که با اینکه
میتوان بروشنی و نه چندان کم دانشمند مسلمان دید, پامیفشرد که یا یارو تنها مسلمان است یا تنها دانشمند, ولی هم مسلمان و هم دانشمند نیست.
از دیدگاه خود کس هر آینه اگر بنگریم, به پاسخ بهتری میرسیم گرچه نافرزام, برای نمونه کس با اینکه هم زنا
میکند, هم میخواره است, هم روزه میخورد, هم نماز نمیخواند و ... ولی همچنان خودش را مسلمان میداند و
ته دلش به درستی قرآن باور دارد, و در سوی دیگر هم به اینکه بیماری از باکتری و ویروس میاید نه اجنه.
بهترین پاسخ, منطقوارانه, این است که ما بایستی کمترین اندازهای که تراز باورمندی میباشد را بیابیم, درست همانجوریکه کمترین
نقطهای که آب میجوشد و آب جوشان نامیده میشود, ١٠٠° در تراز آب دریا است, در اینجا کمترین ترازی از باورمندی که ما میتوانیم
کسی را مسلمان بنامیم نیز چیزی همانند بوده و خود اسلام در این زمینه راه به بیراهه نبرده زمانیکه کمترین تراز را اینها دانسته:
١- باور به یگانگی خدا (الله بزرگتر از لات و عزّی) = توحید
٢- باور به پیامبری فرستادهیِ خدا (ممّد پیغمبر) = نبّوت
٣- باور به رستاخیز = معاد
٤- باور به دستنخوردگی قرآن = اعجاز
...
پس, میتوان گفت کسیکه اینها را درست میانگارد مسلمان است, کسیکه نمیداند نیست. نمونهوار به
یاد داریم مسلماننامانی دیده بودیم که هتّا میگفتند قرآن هم دست خورده است و تحریف شده, که
در اینجا میتوان این دستهیِ کوچک را نادیده گرفته و مسلمان کژرفته یا همان کافهتریایی نامید.
--
چکیدهیِ سخن, در دستهبندی بایستی به گونهای دستهها را بست که کمترین همپوشانی رخ بدهد.
دستهبندی شما اینگونه است (بسیار ساده, ولی نیز همپوشان):
فایل پیوست 4929
ولی دستهبندی من میکوشد اینگونه باشد (پیچیدهتر, ولی کمترین همپوشانی):
فایل پیوست 4930
خوب اساسن اسلام را نمیشود با نرمافزار مقایسه کرد! ولی به هر حال :
چند اشتباه لُپی در استدلالتان وجود داره :
1 - اینکه کسی خودش را مسلمان میداند ولی دوزار هم برای دستورات صریح اسلامی ارزش قایل نیست از وی مسلمان نمیسازد ولو اینکه جار بزند مسلمان است! بهترین نام برایش مسلمان نماست! مسلمانی یک سری مشخصات بارز و اساسی داره و اگر شما از اونها خارج بشید دیگه مسلمان نیستید! (پیشتر در این باره بحث شده) - از همین رو هم هست که سنی ها شیعیان را مسلمان نمیدانند که البته نظرشان هم کاملن درست است چرا که شیعه حقیقتن اسلام را منحرف ساخته و یک مقداری بزکش کرده.
2 - اگر در قرآن آمده باشد که خورشید به هنگام شب در چشمه گل فرو میرود و شما (ی مسلمان) بگویید نه خیر همچین چیزی در قرآن نیامده تنها نشان از یک چیز دارد و آن هم بی اطلاعای شما (ی مسلمان) از اسلام و قرآن است! کسی که کتاب دینی خودش را درست نشناسد و نداند در آن چه نوشته (یعنی حتا یک بار هم آن را نخوانده) چه طور متدین به آن دین است ؟!
3 - با توجه به 2 اگر شما خود را مسلمان بدانید، همزمان پزشک و دانشمند هم بدانید پس انتظار بیشتری از شما میرود که دست کم یک بار قرآن را خوانده باشید! پس اگر آن را خوانده باشید و کماکان بر این باور باشید که بیماریها به خاطر اختلالات ژنتیکی و ریزگردها و باکتری و ویروس و ... پدید می آیند پس دیگر مسلمان نیستید! اگر نه باور داشته باشید که دست شیطان طبق گفته دینتان در کار است باید مدرک پزشکیتان را گذاشت در کوزه!!!! یعنی دین و علم از بیخ و از اساس با هم در تضاد و ستیز هستند.
نوشته را درست نخواندید, گفتیم سه ویژه برای اینکه در بیاوریم کسی مسلمان هست یا نه داریم:
١- شیوهیِ شما: هرکس همهیِ قرآن را از بر بود بخوانیم مسلمان = آرمانگرایانه
٢- شیوهیِ پرسیدن از خود کس: هرکس خود خودش را مسلمان مینامید بخوانیم مسلمان.
٣- شیوهیِ نگرش به دین: هر کس "اصول دین", همچون "نبوّت, معاد, ..." را درست میدانست بخوانیم مسلمان.
این "انتظار" از همان نگرش آرمانگرایانه میاید. بهمین شیوه میتوان گفت کسیکه میگوید جهان ١٥ میلیارد سال دارد بایستی بتواند به
شیوهیِ دانشیک درجا نشان دهد چرا, و این دانش را تنها روی این حساب که دیگران (در اینجا دانشمندان چه گفتهاند) بدست نیاورده باشد.
این شیوهیِ آرمانگرایانه در عمل کار نمیکند زیرا هیچکس نمیتواند همه چیز را تا ریشه خوانده باشد, و اسلام نیز جز این نیست. ازینرو
دانشمند ِمسلمان که باهوش باشد یافت میشود, بویژه تا زمانیکه قرآن را نخوانده باشد. اگر خواند پُرگاه خود به خود از اسلام بیرون میاید.
پ.ن.
بوارونه اسلام بخوبی یک نرمافزار روی بستر مغز است و میتوان از همانندی نرمافزار اینجا بیشترین بهره را گرفت.
پیشتر این را برای شما توضیح داده بودیم به قول مزدک هوش نکردید گویا!
هر کسی که خود را مسلمان بنامد مسلمان نیست! نه از نظر من بلکه از نظر اسلام!!!!!
آن کسی مسلمان است که به قول شما اصول دین را بداند + فروع دین که میشود سنت و حدیث و دستورات اسلامی و ...
مثلن کسی که نماز نخواند ولی بگوید مسلمان است، مسلمان نیست!!!!!
آشنایی با قرآن هم تنها بخشی از مسلمانیست، کسی که از کتاب دینی خود خبر نداشته باشد از بیخ متدین به آن دین نیست. همان طور که اگر شما بروید بگویید پزشک هستید! کسی شما را باور نمیکند مگر آنکه مدرکتان را ببینند! مدرک را هم در صورتی به شما میدهند که کتابهای آن رشته پزشکی به خصوص را خوانده باشید و امتحان داده باشید و قبول شده باشید!
پس اگر شما بگویید مسلمان هستید ولی یک بند از قرآن را هم نخوانده باشید نه تنها مسلمان نیستید! کافر هم هستید و اگر در سرزمینهای تحت فرمان داعش میبودید گردنتان را میزدند به خاطر اینکه به دروغ گفته اید مسلمان هستید!! البته همین شرایط در صدر اسلام هم برقرار بود ولی به نوعی دیگر چون آن زمان خود ممد زنده بود و هنوز قرآنی وجود نداشت.
آنچه که من میگویم نه آرمانگرایانه بلکه دقیقن عین حقیقت و واقع بینانه است و کسانی که اسلام را میشناسند میدانند که مسلمانی به اینکه بگویی من مسلمان هستم نیست! پس مشاره 2 از بیخ باطل است و استدلال کردن بر پایه آن سفسطه!
باز هم اشتباه کردید!
دانشمندان از روی باد شکم نگفته اند جهان 15 میلیارد سال دارد! کلی تحقیق و متد علمی پشتش خوابیده! ولی الله از روی باد شکم ممد گفته خورشید میره توی چشمه گل و هیچ پشتوانه علمی پشت این ادعا نیست! پس اگر من بگویم با استناد به تحقیقات علمی که تا کنون صورت گرفته تخمین زده میشود جهان 15 میلارد سال دارد سخن غیر علمی نگفته ام! ولی اگر بگویم 5000 سال پیش آدم و حوا در بهشت سیب خوردند شوت شدند بیرون و اولین انسانهای روی زمین بودند بدون شک کُس گفته ام!!!
همان طور که بالاتر هم گفتیم خودخوانده مسلمان نمیشود! شما اینگونه استدلال میکنید چون احتمالن با اسلام و قوانینش آشنایی درست و حسابی ندارید! اگر دور و برتان مسجد پیدا میشود بروید از حاج آقا یا مفتی مسجد بپرسید بهتان میگوید شروط مسلمانی چیست! اینکه یک اشهد بخوانید و چهار تا صلوات بفرستید و یا از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده باشید حقیقتن شما را مسلمان نمیکند حتا در قوانین عقب مانده جمهوری اسلامی هم این مساله آمده است!!
یعنی داستان آن قدرها هم که شما فکر میکنید ساده شده نیست!گفتآورد:
ماده ۲۲۵ لایحه قانون مجازات اسلامی "مرتد فطری" را کسی تعریف می کند که یکی از والدین او مسلمان بوده و او پس از بلوغ اظهار اسلام کرده اما از اسلام خارج شده است. بند ۷ این ماده مجازات مرتد فطری مرد را اعدام تعیین کرده است.
اگر بخواهیم اسلام را با یک نرم افزار مقایسه کنیم تنها میشود با یک ویروس پر از باگ که حتا درست نمیتواند کارش را انجام دهد مقایسه کرد!!!
به قول همان مزدک ولی آنچه هوش نشد همین بود که آورده شد دستکم سه شیوه برای اینکه
درآورده شود کسی مسلمان است یا نه در دست میباشد, و تنها یکی از آنها با رنگ سبز برجسته شد.
کسیکه «اصول دین» را بداند و به آنها باورمند باشد نیز مسلمان است, و اگر همانندی نرمافزار را پیش ببریم, درست همانگونه که کسیکه
با windows کار میکند از همهیِ سیستم عامل سردر نمیاورد ولی میتواند هوادار Windows باشد, بهمین شیوه کسیکه
مسلمان است هم میتواند تنها با چند تا چیز از اسلام آشنایی داشته و دیگر دنبال چیزهای دیگر نرفته باشد (که اگر برود خود به
خود میشود بیدین), ولی همزمان باهوش هم باشد و برای نمونه از دانش پزشکی سر در بیاورد —> مسلمان دانشمند.
تعریف واقعگرایانه همین است که در جهان راستین بازنمود از خود بدارد, تعریف
آرمانگرایانه (آنچه شما آوردهاید و یک مرز کلفت میان دانشمندی و مسلمانی کشیدهاید) از خود ندارد.
پس همان موقع هم گویا هوش نکرده بودید!!!
این طور باشد تقریبن کل جمعیت کره زمین مسلمان هستند!!!!
پیشتر برای شما توضیح داده شده که اسلام = اصول دین + فروع دین. باورمندی به اسلام هم یعنی باورمندی و انجام اصول و فروع دین!
برای نمونه نماز خواندن از اصول دین نیست! ولی اگر شخصی نماز نخواند مسلمان نیست!!!! به همین سادگی.
تعریفی که شما میکنید واقع گرایانه نیست! چرا که این طور که پیداست اطلاعات درست و درمانی از اسلام و اینکه چه کسی مسلمان است و چه کسی نیست ندارید!
اینکه از پدر و مادر مسلمان زاده شده باشید و شومبول مبارک را بریده باشند دلیل کافی برای اینکه شما را مسلمان بنامیم نیست! و همان طور که نشان دادیم حتا جمهوری اسلامی (که قطعن از من و شما خیلی بیشتر و بهتر اسلام را میشناسد) هم همین را میگوید!!!
برای اینکه یک بار دیگر!!!!! این بحث اینکه چه کسی مسلمان است و چه کسی نیست بسته شود ، امیدوارم دوباره فراموش نکنید :
اصول دین - WiKi
گفتآورد:
اصول دین پایههای اعتقادی دین است که نخست باید به آنها ایمان آورد و سپس به فروعی که از آن بر خواستهاست پایبند بود.
فروع دین - WiKiگفتآورد:
اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید.[۲] کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی از رسالههای عملیه از اصول دین سخن رفتهاست. توحید، نبوت و معاد اصول مشترک دین اسلاماند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعهاند (اصول مذهب) و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گر چه از اسلام بیرون نیست.
در قرآن کریم مسلمان به چه معناست؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیگفتآورد:
حوزه نیوز :مسلمان واقعی از نظر حضرت علی (ع) چه کسی است؟گفتآورد:
در اصطلاح قرآن، مسلمان به معنای تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند.
از آن جا که دین در پیش گاه خدای متعال، اسلام است «ان الذین عندالله الاسلام» بنابراین همه ی کسانی که دین خدا را در زمان خودشان پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند.
یعنی طبق نظر قرآن تمام پیروان ادیان آسمانی در زمان خودشان مسلمان بودند؛ و مسیحی ها، یهودی ها و ... تا زمانی که دینشان به سبب دین جدید نسخ نشده بود، مسلمان بودند؛ چرا که تسلیم پروردگار بودند و اگر یهودی یا مسیحی به آنها گفته می شد به اعتبار پیامبرانشان بود و گرنه همان گونه که بیان کردیم به تمام ادیان الاهی اسلام اطلاق می شود و آنها تنها در شریعت متفاوتند.
بله امروزه مسلمان به پیروان دین خاتم اطلاق می شود، چرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. طبق این معنا اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم، از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و وصف مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند.
البته؛ مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات الاهی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و پیامبر خاتم داشته باشد و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی و ... و احکام فردی مانند نماز، روزه و... پایبند باشد. در قرآن از مسلمان واقعی به مومن تعبیر می شود.
IslamTape.:.تعریف مسلمان و مومن چیست؟گفتآورد:
مسلمان و شیعه واقعی کسی است که بر اساس سیره عملی ائمه طاهرین (ع) حرکت کند و خود را در همه ابعاد اخلاقی، دینی، اجتماعی، سیاسی و ... در مسیر کامل اهل بیت(ع) اهل بیت (ع) باشد و از دستورات الهی عبور نکند.
گفتآورد:
{قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ*لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ} انعام 162- 163
«بگو نماز، قربانی، زندگی و مرگم برای الله پرورگار عالمیان است برای او شریکی نیست و به آن امر شده ام و من نخستین مسلمانم»
گفتآورد:
ارکان اسلام آنگونه که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان می کند پنج تا هستند. در حدیث عبدالله بن عمر م آمده که رسول اللهص می فرماید: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ وَحَجِّ الْبَیْتِ» صحیح بخاری (8) ، وصحیح مسلم حدیث (16) .
«سلام بر پنج چیز بنا شده است: نخست، گواهی دادن براینکه خداوند، یکی است و جز او، معبود برحقی وجود ندارد و محمدص رسول خداست. دوم: اقامة نماز، سوم: دادن زکات، چهارم: روزه گرفتن ماه مبارک رمضان ، پنجم: ادای حج».
قابل ذکر است که من و شما صلاحیت لازم برای اینکه مشخص کنیم چه کسی مسلمان است و چه کسی نیست را نداریم! و مجبوریم و باید مسلمانی هر کس را باتوجه به دستورات اسلامی و تعریف اسلامیون بپذیریم نه اینکه از خودمان تعریف جدید درست کنیم!!! بر طبق حدیثی که بالاتر آوردم و گفته محمد پیامبر مسلمانان جهان!!! اگر کسی حج نرفته باشد مسلمان نیست :)))))
دقیقن به همین خاطر است که هر گونه نقدی هم اگر به اسلام داریم باید در چارچوب قوانین و تعاریف اسلامی باشد در غیر این صورت مسلمان طرف بحث ما میگوید ادعای شما اسلامی نیست و خارج از اسلام است که البته درست هم استدلال کرده است در آن صورت.
پس تعریف اینکه چه کسی مسلمان است روشن است و نیازی نیست از خودمان تعریف جدید ارایه بدهیم. هر کسی از چارچوب آنچه خود پیامبر اسلام، علمای اسلام و در کل دین اسلام اعلام کرده خارج باشد مسلمان نیست! خلاص.
این تعریف چطور است:
گفتآورد:
Islam is just a masculine reinterpretation of Judaism.
Exaggerate hostile feminine reproductive strategy, and you get Judaism
Exaggerate hostile masculine reproductive strategy, and you get Islam.
Judaism is the first feminism. No wonder the jews invented socialism feminism and postmodernism.
Germanic Christianity (Christian love) is just Mithraism — the cult of the initiatic brotherhood of soldiers. There wasn’t anything written so they took the narratives of the Babylonians and jews and cut out the Semitic, and incorporated the mithraic. The words meant nothing. But the rituals did. They created a feminine initiatic brotherhood of submission to mirror the masculine initiatic brotherhood of sovereignty.
That’s it. All our textual exegesis is just justification.
مگر در اینجا و آنجا دارد؟
رانهیِ جنسی محصول تکامل است نه برعکس.
تعریف وقتی بکار چندانی میآید که... به کار چندانی آمده باشد، یعنی توضیح دهد حالا هر اندازه و هر کجا.
من نمیدانم این شرط و شروط را از کجا آوردید ولی بنظر من میرسد که تعریف بر اساس نبوت و باور به یک
شماره امام کمتر یا بیشتر قابلیت توضیح صفر دارند و صفر تقریبا همان معادل «به کار چندانی نمیآید» است.
و سخن این بود که مرگرانه از رانهیِ جنسی نیرومندتر است و اگر هم بخواهد به چیستی دین و
چرایی پاگرفتن آن وسراجام دوشاخه شدن یهودیت و اسلام از آن پرداخته شود, بیشتر با این سر
و کار خواهد داشت تا نگرشی که برخاسته از رانهیِ جنسی و استراتژیهایِ برخاسته از آن باشد.
اینجور نیست, تعریف یا پارسی آن, واکرانش (واکرانیدن = to define) چنانکه از نام آن برمیاید برای کرانمند ساختن و نشان
دادن مرزهای یک مفهوم است. در اینجا برای اینکه دریابیم کسی مسلمان است یا نیاز به یک واکرانی از اینکه اسلام
چیست میرود; در اینجا این واکرانی میتواند هیچ توضیحی دربارهیِ هیچ چیز ندهد, بجز بخشیدن توان دستهبندی و مرزبندی.
در همانجا هم یک امام کمتر و بیشتر در واکرانی شیعه یا سُنّی میافتد.
در هر چهرهای, تعریف را نمیشود با توضیح یکی انگاشت یا گفت دومی بیشتر به درد میخورد, پس تعریف نمیخواهد.
پ.ن.
رویهمرفته درونمایهیِ پیک نخست شما این برداشت را میدهد که گفتگو سر این چیزها
بیهوده است و بهتر از بیخ به چرایی اسلام پرداخت, که گرچه این میتواند درست باشد,
ولی همچُنانی پیوندی به فرایند واکرانی ندارد. آماج درونی من هم اینجا
نه پذیراندن نکتهای از اسلام, نه نشان دادن این دانشمندی با مسلمانی
سازگار است, بساکه نشان دادن شیوهیِ درست در واکرانی بوده است.
اینها درست، ولی پست نخست من درونمایه/نیت بدی نداشت. به منظور
درک بهتر بود و باز کردن بعدی تازه.
همچنان شما استراتژی تولید مثل را که مفهومی بیولوژیک/فرگشتیست است را با رانه ی جنسی
که مفهومی روانشناسانه است جابجا میکنید.
تعریف انسان در یک بالابر میتواند چندکیلو گوشت باشد تعریف آن در پزشکی
چیزی دیگر، اینجا تعریف پیوند دارد به تئوری پردازی برای نظریهیِ علمی.
حداقل منظور من از بکاربردن تعریف این بوده.
خب بایستی پذیرفت دین با همان روان سر و کار دارد تا با زیستشناسی/biology; چرایی پاگرفتن آنرا
گفتیم میشود بیشتر در هراس از نیستی جُست تا بگوییم در بالا بردن استراژی زنان یا مردان در جفتگیری بهینه.
آماج اینجا تنها رسیدن به یک روش ساده برای اینکه بشود گفت کسی مسلمان است یا نه بوده, زیرا با
داشتن این سنجه و سنجهیِ دیگر, دانشمند کیست, میتوانستیم ببینیم مسلمان دانشمند یافت میشود یا نه.
پ.ن.
آماج من نیز نمایاندن راه درست در واکرانی (defining process) بود, نه چیزی بیشتر و کمتر.
من موافقم که دین بسیار با روان سروکار دارد ولی دلیل نمیشود که اسلام (آموزههایِ آن)
شدیدا متاثر از کارکرد بیولوژیک آن بر جمعیتی خاص نباشد. اینجا همان تشبیه سخت افزار و نرم افزار
که کردی بسیارخوب است. یک نرم افزار وقتی برای سخت افزار خاصی طراحی شده باشد بر روی
دستگاه دیگری سوار شود نتیجهیِ دیگری میدهد. مثلا تفاوت اسلام ایرانیها (که دست آخر یک فرقهیِ دورافتاده
از اسلام را گرفتند) با اسلام اعراب و اسلام بقیهیِ مردم جهان بسیار جالب است.
مساله اینست که بسیاری از مسلمین دربارهیِ اسلام و بسیاری چیزها تقیه میکنند و این باعث شده بحث تعریف آن بیشتر جدلی سیاسی میشود تا تعریفی مفید.
خود همین تقیه کردن مسلمین را هم میشود باز با همین نگاه بالا توضیح داد.
به گمانم این همانندی نرمافزار فراتر از دامنه اش به کار گرفته شد, بویژه اینکه دانسته است نمیشود به این
آسانیها درآورد که آیا سختافزار (مغز) آن اندازه دگرسانی اش چشمگیر است که این دگرسانیها را توضیح دهد یا نه (the blank slate problem).
در سوی دیگر, نرمافزارهای مغز دگرسانی ژرفی با نرمافزارهایِ رایانه دارند, یکمی بسیار نرمشپذیر است و بسته به بستر خود, چهره
و دیس دگرسانی میگیرد و خودش را میدیساند, دومی ولی تنها و تنها زمانی اجرا میشود که سختافزار آنرا بدرستی و باریکی پشتیبانی کند.
اینها درست است, ولی آماج در گفتگو با میلاد رسیدن به یک سنجه برای دستهبندی بود.
آماج جُستار نیز نمایش همبستگی میان «دینداری» و «واپسماندگی تکنولوژیک» بوده, که در این زمینه گمان نمیبرم گمان بالایی بجا بماند,
روشن است کشورهای پیشرفتهتر تکنولوژیک همگی از دین دوری جُستهاند و چرایی این را نیز بایستی در ناسازگاری میان «دین» و «تکنولوژی» جست.