من موافقم که دین بسیار با روان سروکار دارد ولی دلیل نمیشود که اسلام (آموزههایِ آن)
شدیدا متاثر از کارکرد بیولوژیک آن بر جمعیتی خاص نباشد. اینجا همان تشبیه سخت افزار و نرم افزار
که کردی بسیارخوب است. یک نرم افزار وقتی برای سخت افزار خاصی طراحی شده باشد بر روی
دستگاه دیگری سوار شود نتیجهیِ دیگری میدهد. مثلا تفاوت اسلام ایرانیها (که دست آخر یک فرقهیِ دورافتاده
از اسلام را گرفتند) با اسلام اعراب و اسلام بقیهیِ مردم جهان بسیار جالب است.
مساله اینست که بسیاری از مسلمین دربارهیِ اسلام و بسیاری چیزها تقیه میکنند و این باعث شده بحث تعریف آن بیشتر جدلی سیاسی میشود تا تعریفی مفید.
خود همین تقیه کردن مسلمین را هم میشود باز با همین نگاه بالا توضیح داد.