• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 6 از 14 نخستیننخستین 1234567891011121314 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 51 به 60 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام:)
      نه مرسی, من رساله عقل سرخ رُ خیلی سال پیش خوندم. اون موقع از زبانش خوشم اومد ولی محتواش رُ دوست نداشتم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده عقل را نفی نکردم بلکه از عقل سرخ حرف زدم! عقلی که به کمال رسیده . اصلا ما چند نوع عقل داریم. این لینک زیر را ببینی
      با توجه به تقسیم بندی‌هایی که ارائه کردید, شما خودتونُ صاحب کدوم نوع عقل می‌دونید؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      همینکه وارد این جستار شدید و خواستید جواب سوالم را بدهید که "بی خدا بودن چه حسی دارد؟" آیا این دلیل بر این نیست که بعنوان یک ناخداباور وارد این جستار شدید؟؟
      در قیاس با شما من یک "بی‌خدا" هستم. :))
      نه, در واقع بیشتر به این موضوع اشاره کنم که شما مثل هر خداباوری دیگه‌ایی تنها نسبت به خدا ایمان دارید ولی معرفت نه. اما تصورتون اینه که معرفت هم دارید. و وجود یا عدم وجود خدا تفاوت چندانی برای دو نفری که باورمند هستند یا نه, نخواهد داشت. اگر شما ایمان نداشته باشید, همچنان غذا وقتی بخوریدش شما رُ سیر خواهد کرد, معاشرت با دوستان سطح اکسی توسین خونتون رُ افزایش خواهد داد و فعالیت کردن و پیشرفت در یک یا چند زمنیه بهتون اعتماد به نفس می‌ده. شما در نهایت این کارها رُ چه به صورت مکانیکی انجام بدید چه با تصور مثبت نسبت بهشون, نتیجه شون یکسان خواهد بود.

      اما در مورد ..
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      تازه من اگر خودم هم بخواهم که عادی زندگی کنم و اینقدر به خودم و خدا و هستی و این چیزها کار نداشته باشم گویا نمی شود
      اگر جهانی پس از مرگ وجود نداشته باشه, آیا همچنان باور و پرستش خدا رُ انتخاب می‌کنید؟


    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      جستار رفت به یک سمت دیگری تا بیشتر متهم نشده ام به جنون و ظاهر بینی و کمبود محبت داشتن و اینحرفا. دوستان کمی از زندگی بدون حضور خدا صحبت کنند و اینکه تقابلشان با افراد جامعه با دوستان و خانواده چگونه است؟
      اینکه چطور می توانند این افسانه "خدا" را در فیلم ها سریال ها و کتاب ها و اشعار و موسیقی و کلن در دنیای اطرافشان، بعنوان یک امر بدیهی و حقیقی ببینند و تحمل کنند؟ باید برایشان این امر ، مضحک و خنده دار باشد؟






    3. #3
      نویسنده سوم
      Points: 5,882, Level: 49
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 21.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      Newton آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      لوس الاموس
      نوشته ها
      170
      جُستارها
      3
      امتیازها
      5,882
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      300
      از ایشان 407 بار در 145 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ای کاش خدایی می بود

      تنها حقیقت مطلق ماده است

      واز نبود خدا هیچ احساسی ندارم شاید نبودش بهتره زیرا اگر باشد باید محاکمه شود
      وسپس اعدامش نمود
      برای رنجی که به بشر تحمیل نموده


      عاقبت خاک گل کوزه گرانیم نازنین

    4. #4
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Newton نمایش پست ها
      ای کاش خدایی می بود

      تنها حقیقت مطلق ماده است

      واز نبود خدا هیچ احساسی ندارم شاید نبودش بهتره زیرا اگر باشد باید محاکمه شود
      وسپس اعدامش نمود
      برای رنجی که به بشر تحمیل نموده
      نمی دانم شاید حق با شما باشد از دید ظاهری و مادی که این هستی و وجود ما فقط و فقط رنجست و عذاب. ولی اگر نبودش را در نظر بگیریم و بگوییم ما فقط ماده ایم و بعد از مرگ تمامیم پس تکلیف رنجهایمان چه می شود؟ تکلیف ظلم ها و جفاهایی که کردیم و دیدیم چه می شود؟ مثلا همین فلسطین و اسراییل هر روز فلسطینی ها کشته و شکنجه می شوند و آواره! اگر خدایی نباشد که بدتر از بد خواهد بود!!!!!!
      باز اگر خدایی باشد یک نمیچه امیدی هست تا هم به احیای عدالتی که در این دنیا مصلوب شده است بیندیشیم و هم بدنبال جواب این سوال برویم که چرا ما را آفرید تا اینقدر رنج بکشیم؟؟؟






    5. #5
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام و شب بخیر

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      در ضمن بهتر است در جستارهایی که سواد و درکش را ندارید وارد نشوید که بیشتر سبب مغشوش شدن روح و روانتان می گردد و آنوقت چیزهایی را که دقیقا در مورد خودتان مصداق پیدا می کند به دیگران نسبت می دهید که این نه تنها اصلا خوب نیست بلکه خنده آور هم خواهد بود!

      این نتیجه‌گیری که در مورد شما کردمُ (ناتوانی در برقراری رابطه علت و معلولی) نمیشه گفت فرافکنیه (projection) به این دلایل که:
      1. چیزی که گفتم قابله تحقیقه و بیش از یک احساس ساده و درونیه
      2. یک مرتبه و از ناکجا این نتیجه گرفته نشده و حاصل یک فراینده
      3. توصیه کردم که با دوستانتون خوب برخورد کنید کنید که دلگیر نشن, من خودمو دوست شما نمی‌دونم بنابرین دلیلی برای دلگیری از شما ندارم

      تعریف پروجکشن مشخصه و شما در بهترین حالت می‌تونید با ذکر دلیل* بگید من در نتیجه‌گیری درباره شما راه به خطا رفته‌ام.


      اول به اقامه نشانه‌هایی می‌پردازم که باعث بیان چنین گمانی(وقفه در رشد) درباره شما شده. الگوهای زیر در رفتار شما قابل شناسایی هستن:
      1. تکرار
      2. بولد کردن کلمات به کرّات
      3. پرگویی
      4. عدم اتخاذ موضوع مشخص و طفره رفتن از پاسخ قطعی دادن
      5. استفاده بسیار زیاد از نامهای مشهور برای ساپورت عقایدی که به شکلی مبهم مطرح شدن
      6. استناد به داستان و آوردن بیّت به جای ارائه دلیل
      7. بیحوصلگی در مطالعه
      8. استفاده از علامت تعجب (!) به شکلی بی‌رویه
      9. ego ی بزرگ
      10. بسط بی‌انتهای بحث
      11. سوال نپرسیدن

      1. تکرار (از دو جهت, هم تکرار جملات و هم نحوه ساختن پاسخ‌ها)

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      با توجه به ضربه ی هولناکی که در کودکی متحمل شدید و قوه ی خرد و اندیشه اتان را دچار مشکل کرده است باز توضیح می دهم!!!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      ضربه ای که شما در کودکیتان تجربه کرده اید گویا سبب شده است که در درک زبان نیز دچار مشکل شدیدی گردید بطوریکه حتی در معنای کلمات ساده ای چون "معرفت"، "زاهد ، "عارف" چنین درمانده گردید!!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      من نمی دانستم که شما چنین ضربه وحشتناکی را در کودکی تجربه کرده اید وگرنه هرگز با شما وارد بحث نمی شدم
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بهتر است بروید جستاری باز کنید و از این تجربه ی وحشتناکی که در کودکی دیده اید صحبت کرده و از دیگران کمک بگیرید
      2. بولد کردن کلمات و 8. استفاده از علامت تعجب (!) به شکلی بی‌رویه

      مشخصاً در این تاکیدها ناتوانی شما در اولویت دادن به موضوعات آشکار می‌شه. بولد کردن جملات کم اهمیت و اشعار قاعدتاً باید در بردارنده معنی برای شخص شما باشد در حالی که در بحث بی‌معناست. مثلاً "کافر همه را به کیش خود پندارد" را بولد کردید. یا جمله آخر جستار قبل که در اول این پاسخ نقل شد.
      از نظر شما این بولد کردن نوعی بیان احساسه. یعنی جایی که نمیتونید با تن صداتون روی چیزی تاکید کنید از این بولد کردن استفاده می‌کنید. به علاوه علامتهای تعجب و شکلکهای خنده به شکل اغراق آمیز. در این حالات می‌شه شما رُ در حال فریاد زدن یا خنده عصبی تصور کرد.

      3. پرگویی و 7. بیحوصلگی در مطالعه

      به این مثال توجه کنید. من نمونه ایی از کاربرد واژه ایمان اوردم تا عدم لزوم معرفت رُ از نظر مذهب نشون بدم. در یک مثال موجز عنوان کردم:
      "سنت اگوستین قدیس می‌گه: تا ایمان نیاوری نمی‌فهمی!"
      اگر کسی این جمله رو با دقت معمولی بخونه, متوجه می‌شه گوینده‌اش یه فیلسوف مسیحیه که پایه‌های مسیحیت غربی به کمک اون محکم شده. این شخص که هویت مذهبیش مشخصه به شما میگه ایمان بیار... خب, پس پیام واضحه ولی میل به پرگویی بی‌دقتی در خوندن باعث می‌شه که همچین چیزی پیش بیاد:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      باز توضیح می دهم!!! وقتی پیامبری در شرق ظهور کند و فردی در غرب باشد . چطور می تواند به آن پیامبر ایمان بیاورد؟! باید حداقل نامی از او را بشنود و سخنی از او را دریابد و به یک معرفتی ابتدایی برسد بعد بحث ایمان مطرح می شود!!! این مثل این می ماند که بشخصی بگویند ایمان بیاور ! طرف می گوید به چه به که؟؟ در جواب بشنود اول ایمان بیاور تا بفهمی!!! بعد لابد طرف هم ایمانی محکم و خدشه دار می آورد!!!!
      4. عدم اتخاذ موضوع مشخص و طفره رفتن از پاسخ قطعی دادن

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      با توجه به تقسیم بندی‌هایی که ارائه کردید, شما خودتونُصاحب کدوم نوع عقل می‌دونید؟
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده بر خلاف شما اصلا اهل ادعا نیستم :))) فقط می توانم بگویم عقل کاسب را رد کرده ام و از آن گذشته ام .
      5. استفاده بسیار زیاد از نامهای مشهور برای ساپورت عقایدی که به شکلی مبهم مطرح شدن
      به طرز گسترده‌ایی ما با اسامی اشخاص روبه رو هستیم در نوشته های شما. البته این نکته مثبتیه که مطالعه زیادی دارید اما به همون اندازه مطلب حلاجی نشده و ضد و نقیض هم دارید. جوری که هر کلمه‌ایی برای شما با یک داستان, یا نقل قول یا حرف قصار شخصی ارتباط برقرار می‌کنه و شما به لزوم یا عدم لزومش در یک بحث اهمیت نمی‌دید.
      عدم اعتماد به نفس در ارائه آرا بدون نیاز به اسمی که روی ضعف‌های فرضیه هاتون سایه بندازه در نوشته هاتون مشهوده.
      اینکه فلان خدا ناباور به خدا ایمان اورده, چه ربطی به شما داره؟ اینکه ابن سینا فلان برهانُ داره در اثبات وجود خدا, باعث آرامش شما نمی‌شه.

      6. استناد به داستان و آوردن بیّت به جای ارائه دلیل
      نیازی به اوردن مثال نداره, خودتون بهتر می‌دونید.

      9. ego بزرگ, یا همون منیّت شما, که "منِ" کسی رُ برنمی‌تابه و در کنارش خودتون رُ هم بی‌ادعا می‌دونید

      این فقط عرفا نیستن که دام برای آگاهی پهن می‌کنن یه شخص عادی مثل من هم میتونه همچین دامی در کلام تهیه کنه که شما توش بیوفتید. با گنجوندن چند عبارت و واکنش سنجی. وقتی بعد از یک سری گفتگو متوجه شدم بی‌حوصله گفتگو می‌کنید و تنها منتظر نوبت جواب دادن خودتون هستید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده بر خلاف شما که مدام در حال ادعا کردن هستید و چنان مدعی هستید که حتی پیشتر عنوان کردید که باید حرفهایم جرقه ای را در تو ایجاد می کرد!!!!!!!:)))))
      (به شکلک خنده اغراق شده و علامت‌های تعجب زیاد دقت کنید. خنده پیروزمندانه کودکی که تصور می‌کند نوبتش شده تا دیگری را سرجایش بنشاند)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      این ادعای خواندن عقل سرخ هم از آن ادعا ها بود!!!!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده بر خلاف شما اصلا اهل ادعا نیستم :))) ...
      البته همه اینها باعث نمی‌شه نظر من درباره شما قطعی باشه,حدس من کلاستر B هست. نیازه که یه آزمون MMPI بدید و یه پروفایل ازتون رسم بشه تا بشه بهتر نظر داد. در کل اینها که گفتم باعث نمی‌شه شما آدم بدی باشید یا من به شما فحش داده باشم. در حالی که شما یعنی سعی کردید اینکارُ بکنید.
      حتی با اثبات این چیزی که من گفتم شما یه آدم معمولی هستید, مثل بقیه. درسته که خودمو دوست شما نمی‌دونم ولی ازتون بدم نمیاد برعکس, دوستتون هم دارم.


      شاید کسانی باشن که هنوز این رساله کوتاه از سهروردی رُ نخونده باشن, من برای اون‌ها این نوشته کوتاه رُ خیلی خلاصه ذکر می‌کنم. عقل سرخ یا "روزی با جماعت صوفیان"داستانی کوتاه و تمثیلیه که عمده اون پرسش و پاسخ خود شیخه با پیرمرد سرخ مو و دوستی هم که در داستان اورده بهانه‌ایی بوده برای آغاز و پایان این تک گویی.

      رساله با حمد و سپاس " پادشاه دو جهان" آغاز می‌شه و صلوات بر فرستادگان او خصوصاً بر "محمد مختار" که نبّوت را بدو ختم کردند. بعد بلافاصله داستان با طرح یک سوال آغاز می‌شه. می‌گه دوستی از من پرسید که پرندگان زبان همدیگه رُ متوجه می‌شن؟
      شیخ بهش جواب می‌ده بله می‌فهمن. دوستش می‌پرسه, تو از کجا می‌دونی؟ شیخ می‌گه چون خدا وقتی خواست منُ بیافرینه منُ به شکل باز (پرنده شکاری) آفرید. اونجا من و بازهای دیگه بودیم و حرف همو می‌فهمیدیم برای همینه که می‌گم می‌فهمن!
      دوباره دوستش می‌پرسه چی شد که به اینجا رسید؟ و شیخ از خدا خواسته شروع می‌کنه به تعریف داستانش که آره من باز بودم اسیرم کردن بردنم یه جای دور, یادم رفت که از کجا اوردنم ولی هوس پرواز داشتم, یه روز که کسی حواسش بهم نبود فرار کردم ولی چون هنوز بندها بهم بودن مجبور بودم پیاده برم. تو راه به یه پیرمردی که جوان نشون میداد برخوردم. شیخ می‌گه اول تصور کردم که جوونه, ولی وقتی به عنوان جوان مورد خطاب قرارش می‌ده پیرمرده بهش بر می‌خوره و میگه من پیرم و نورانی! بعد شروع می‌کنه به گفتن اینکه چطوره که سرخ به نظر میاد و قصدش در اصل اشاره به موضوعی درباره مراتب نور در فلسفه سهرودیه (ولی اگه بخوایم به چشم نقد بهش نگاه کنیم در حد اینکه زمین صافه است. و ما با بزرگواری از کنار اینها رد می‌شیم) شیخ ادامه می‌ده: و اون پیرمرد بهم گفت که تو رُ از کوه قاف گرفتن منم از همونجا میام. و بعد این پیرمرد سرخ مو شروع می‌کنه به داستان بافتن و ابتدا از عجایب هفتگانه‌ایی که دیده بود می‌گه (کوه قاف، گوهر شب افروز، درخت طوبی، دوازده کارگاه، زره داودی، تیغ بلارک، چشمه ی زندگانی) بعد هر کدوم از این عجایبُ وضیح می‌ده و از سختی‌ها و راه رسیدن به چشمه زندگانی می‌گه...
      در پایان دوستی که سوالش آغازگر داستان شده به شیخ می‌گه ای ول, راست گفتی شیخ, تو همون بازی که گفتی, بیا منُ صید کن که بد شکاری نیستمااا.
      و داستان با قطعه‌ایی سه بیتی از شیخ در مقام تعریف از خودش تموم می‌شه:
      من آن بازم که صیّادان عالم/ همه وقتى به من محتاج باشند
      و دو مصرع دیگر.

      قاعدتاً ما قصد نداریم این داستانُ با همین شکلی که روایت می‌شه بخونیم وگرنه از اول تا آخرش باید بخندیم, توضیح این داستان تمثیلی خارج از حوصله این جستاره بنابراین تنها به گفتن اینکه "باز" در ادبیات عرفا در اکثر جاها به عنوان "نفس" به کار رفته. باز یه پرنده شکاریه که برای اینکه پادشاه ازش استفاده کنه و روی دست پادشاه بشینه باید "تربیت" بشه.

      اما چرا این داستانُ نقل کردم. نیازی نیست نوشته‌ایی "رمزگونه" باشه تا با هر بار خوندن تجربه یا بینش متفاوتی رُ به خواننده واحد بده. انسان موجودیست در حال تغییر,مثل اجزاء دیگر جهان. ذهن هم در حال تغییره. و ذهنی که تحرک دائم داره (در اثر عامل داخلی و یا خارجی, سن, رابطه عاطفی, وضعیت سلامتی, دانش نو یافته یا برخورد..)بیشتر هم تغییر میکنه.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      چون این نوشته یک تجربه ی عارفانه است و هرکسی با هر درکی که از عالم معنا بدست آورده به درکی از آن می رسد وا ینکه می گویید خوشم نیامد چون اصلا ندانستید داستان چیست!!!! چون این داستان "خوش آمدن " و " خوش نیامدن" در آن مطرح نمی شود!!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بقول دکتر شاه خلیلی که او هم تفسیری بر این رساله نگاشته ، این مطالب عارفانه حالت رمزگونه دارند و هر بار که شما آن را می خوانید چیز جدیدی بر شما مکشوف می گردد.
      اما "رمزگونه" یعنی چه؟
      نظر دکتر حسین شاه خلیلی رُ در این مورد نقل می‌کنم:
      دکتر شاه خلیلی عقیده داره که: "تمامی کتب و رساله های دینی و عرفانی ما اکثراً به زبان رمز بیان شده‌­اند و چون رمز هستند باید آنها را تاویل کرد و نه تفسیر .. این یک تجربه ای است که راوی رساله آن را تجربه کرده، یک چیز ذهنی و خیالبافی نویسنده نیست."
      "مشکل ما این است که اکثراً رمز را با کنایه و استعاره اشتباه می کنیم و اغلب سعی در تفسیر یک رساله رمزی عرفانی می‌کنیم."


      سارا در اینجا دچار لغزش زبانی شده در به کار بردن "تفسیر" به جای "تاویل" و "شرح" که البته قابل گذشته ولی در نهایت شاکی هم شده که:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      شما اصلا می دانید در اینجا "تفسیر" یعنی چه؟!
      در ادامه دکتر شاه خلیلی در توضیح رمز می‌گه: "رمز تفاوتش با مجاز و کنایه در چیست؟ رمز بیان یک واقعه و تجربه‌ای است که حقیقتاً اتفاق افتاده. یعنی کل واقعه عیناً اتفاق افتاده و شخصی آنرا تجریه کرده است. رمز یک تجربه عینی است."
      و در ادامه می‌گوید: "رمز عین تجربه است ، عین واقعه است که برای شخص اتفاق افتاده است و برای گشودن رمز باید شخصی دوباره آنرا تجربه نماید."

      پس رمز از نظر دکتر شاه خلیلی تفاوت چندانی با واقع گرایی در ادبیات نداره. فقط منشاء اون واقع‌گرایی حواس هستن و منشاء این یکی چیزی که مشابهش در رویا اتفاق می‌افته. تاکید دکتر روی اینه که "خیالبافی" نیستن. یعنی شخص به اراده خودش چیزهایی رُ کنارهم قرار نداده.

      دکتر شاه خلیلی لغزش‌های کوچکی دارد که (البته از دید فلسفه کوچک نیستند) در نهایت به نتیجه‌گیری غلط می‌انجامد. ایشون فرض کردن چیزی به اسم "واقع گرایی" در ادبیات وجود داره. یعنی وقتی فردی رُ در حال دوچرخه سواری می‌بینیم یا توصیفش رُ می‌شنویم, واقعیت به طور تمام و کامل نقل شده. در حالی که حتی واقعیت هم شامل هزاران هزار عنصریه که در لحظه نادیده گرفته می‌شن. مثل یک عکس که ما در هر لحظه فقط به قسمت از اون می‌تونیم تمرکز کنیم.
      کسی از ما می‌پرسه, مدرسه چطور بود؟ جواب می‌دیم با یکی دعوا کردم و زدمش. آیا کل واقعه تجربه شده رو بیان کردیم؟ ترس از ناظم, درد پهلو, صداهای همکلاسی‌ها که به عوا تشویق می‌کردن و چیزهای دیگه در انتقال این تجربه حذف شده یا حتی اینقدر باهم آمیخته شده که قابل بیان نیستند. پس دعوا کردم و زدمش یه رمزه. چون توصیف دکتر شاه خلیلی بر اون منطبقه که گفته:
      "زیرا کل حقیقت واقعه تجربه شده را نمی توان با کلمات بیان نمود و بیان زبانی آن فقط بخش یا پرتوی از آن حقیقت را به ما نشان می دهد و برای درک و فهم کامل آن باید آنرا تجربه نمود."

      اما واقعاً اینکه ما "تجربه" دعوا کردن را داشته باشیم, "درک و فهم کامل" از "دعوا کردم و زدمش" به ما می‌ده؟
      با کمک گرفتن از داستان "عقل سرخ" می‌پرسیم آیا هر غریبی که به وطنش بر می‌گرده احساسی همانند دورافتاده دیگر خواهد داشت؟ جواب منفیه. پس طبیعی‌ترین و بدیهی‌ترین اتفاقی که ممکنه بیفته در هر بار خوانش رمز, اینه که به جنبه متفاوتی از اون توجه کنیم.

      دکتر شاه خلیلی گفته " .. اون تجربه یک چیز ذهنی و خیالبافی نیست." و ما از خودمون می‌پرسیم پس چطور تجربه‌ایه؟
      دکتر ادامه می‌ده : "حال آگاهی عرفانی من از چه طریق حاصل میگردد؟ و چگونه وقایع درونی و عرفانی را تجریه می کنیم؟ این تجربه از طریق حواس نمی تواند باشد. زیرا در موقع خواب و دیدن رویا حواس ما بسته است."
      قصد ندارم بگم دکتر سفسطه می‌کنه ولی خیلی سطحی و ساده‌انگارانه با مسائل برخورد کرده. بسته بودن حواس از دو معنی خارج نیست.
      یک: آگاهی نسبت به دریافت‌های حسی نداریم
      دو: دریافت‌های حسی بر مغز و تجربه خوابیدن ما بی‌تاثیرند

      در صورتی که منظور از "بسته بودن حواس" مورد یک باشه, از کجا می‌تونیم بگیم "از طریق حواس نمی‌تواند باشد" ما که نمی‌دونیم موقع خواب داریم از حواسمون استفاده می‌کنیم یا نه.
      و اگر مراد مورد دوم باشد, این مسئله ثابت شده است که دریافت‌های حسی بر تجربه خوابیدن ما بسیار موثرند. سردی و گرمی محیط, سر و صدا, حرفهایی که در اطراف شخصی که خوابه زده می‌شه, راحتی جای خواب و ... حتی خوابها‌ی ما رُ هم شکل می‌دن .

      با این فرض‌ نامفهوم که در موقع خواب و رویا "حواس ما بسته است" به نظر دکتر ما چطور واقعه عرفانی رُ تجربه می‌کنیم؟
      "بنابراین رویا را نمی توان از طریق حواس و ذهن درک کرد. ولی این رویا آن چنان ملموس و واقعی است که حتی جسم ما هم به آن عکس العمل نشان می دهد. اگر یک خواب وحشتناک ببینیم سرا پای بدنمان عرق می کند و حتی فریاد هم میزنیم و وقتی هم که بیدار می شویم تمام رویا را به یاد داریم."

      فکر می‌کنم همه کسانی که این مطلب رُ می‌خونن متوجه حلقه مفقوده بیانات دکتر شدن. دکتر "مغز" رو ندیده گرفتن. حتی در این جمله به "به یاد داشتن" هم اشاره کردن. یعنی اشاره به یکی از فانکشن‌های مغز به اسم "حافظه" و احتمالاً اون رُ هم تا سطح ذهن بالا بردن و بعد با یک جمله بی‌پایه از حساب خارجش کردن.
      و با این فرض بی‌پایه که "بنابراین رویا را نمی توان از طریق حواس و ذهن درک کرد. " ادامه می‌ده:

      "پس به چه طریق و با چه وسیله ای آنها را ادراک می کنیم؟
      شاید یکی از اولین کسانیکه به این موضوع توجه کرد و آنرا مورد بحث و بررسی قرار داد حکیم بزرگ ما پورسینا است. پورسینا بحث جدی در مورد عالم خیال دارد و سه رساله فارسی باقی مانده از او هم بزبان رمز نوشته شده است."

      خب, حالا جالب‌تر هم شد, پای استاد سهروردی هم به میان کشیده شد. ابن سینا نظرش چیه در مورد این "ادراک فرا حسی و فرا ذهنی"؟
      ولی همونطور که گفته شد مطالب به زبان "رمز" هستن. و دکتر اشاره می‌کنه که ابن سینا به این جهان می‌گه "جهان خیال" و ما رُ بر می‌گردونه روی ادامه دهندگان راهش. یعنی عین القضاه همدانی و سهروردی.
      و می‌گه "عین القضاه "جهان تمثیل" رُ معرفی می‌کنه و سهروردی "که این جهان را بعنوان جهانی مجزا از جهان حواس و جهان عقل معرفی می کند و آنرا به روی ما می گشاید. سهروردی آنرا جهان خیال ، جهان ملکوت، جهان روح و یا جهان نفس یا بطور دقیقتر جهان خیال فعال می نامد."
      اما آخرش چی؟ ما چطور این رویاها و تجربه‌های عارفانه رُ تجربه می‌کنیم؟

      دکتر شاه خلیلی که عجله‌ایی برای جواب دادن به این سوال نداره, در ادامه به توصیف جهان معرفی شده توسط سهروردی و فلاسفه بعد از او یعنی ملاصدرا و ابن عربی و دیگران می‌پردازه. ولی این توصیفات کمکی به ما در جهت فهم اینکه ادراک فراحسی به چه صورت به وقوع می‌پیونده نمی‌کنه.

      دکتر شاه خلیلی که شرح خودش بر "عقل سرخ" سهروردی رُ با این جملات آغاز کرده که :
      " اولین چیزی که در این رساله مطرح می گردد مسأله رمز است. مشکل ما این است که اکثراً رمز را با کنایه و استعاره اشتباه می کنیم و اغلب سعی در تفسیر یک رساله رمزی عرفان می کنیم. شما وقتی با تفسیر روبرو شدید دیگر با رمز وتمثیل روبرو نیستند، با استعاره و کنایه و مجاز روبرو هستید و این ها با رمز بسیار متفاوتند . بهمین دلیل است که امروز ما بسیاری از داستانهای عرفانی را دیگر نمی فهمیم . "

      در نهایت و پس از اتمام مقدمه شروع می‌کنه به ترسیم این تمثیل و برگردان این رموز. اما تمثیل چیه؟
      تمثیل یک الگوئه. هدف تمثیل ایفای نقش فرضیه به منظور تفسیر یا فهم چیزیه. "نقشه" یه مثال خوب برای "تمثیل" ه. نقشه یک منطقه با اینکه در مصالح زمین و شکل چیزها ممکنه تفاوت داشته باشن ولی هر قسمتی از نقشه با بخشی از منطقه مطابقت میکنه.
      نقشه یک منطقه تمثیلی از اون منطقه است. این توصیف با تعاریف دکتر شاه خلیلی هم مطابقت می‌کنه.

      و آخر سر دکتر شاه خلیلی اینطور بحث رو شروع میکنه که "باز" یه پرنده است و سهروردی به خاطر آزاد بودنش اونو در این داستان اورده.. و باقی ماجرا.


      اما نکاتی چند با ربط به این رساله و شرح و موضوع بحث.
      اگر ما این مسئله رو بپذیریم که تجربه عارفانه "خیالبافی" عارف نیست همچنان نمی‌تونیم اون تجربه رُ تجربه‌ایی فرا حسی به حساب بیاریم. صرف "احساس" کردن اون تجربه باعث واقعی بودنش نمی‌شه.
      تمامی تولیدات ذهن آدمی قابل اعتنا نیستن. ما هذیان رُ در وقت التهابات مغزی داریم و یا تخیلات روزانه و خواب‌های درهم و حتی ظاهراً واقعی.
      اشخاص مبتلا به اسکیزوفرنی یا تحت تاثیر داروها یا مواد شیمیایی که افزایش دوپامین رُ درمغز منجر می‌شه از تجربیات خودشون در مورد گفتگوی دائم خودشون با شخص یا اشخاصی در ذهنشون می‌گن, یا در حالات شدید, تصویر اشخاص رُ می‌بینن یا حتی خودشون رُ در جای دیگه تصور می‌کنن.
      این موضوع فقط مختص اشخاص اسکیزوفرن نیست. تحت تاثیر مواد توهم زایی مثل مسکالین هرکسی می‌تونه این توهمات رُ به صورت واضح داشته باشه.
      ویژگی‌های اسکیزوفرنی, عدم درک زمانه و فقدان تفکره و فرو ریختن مرزها بدن و ذهنه. "من" از بین می‌ره و این اتفاق ممکنه برای هرکسی تحت فشارهای عصبی بیوفته و برای بعضی به خاطر اختلالات ژنتیک و ضخامت چند دهم میلیمتریه پل بین دو نیمکره به صورت حالت دائم دربیاد.
      عدم تکلم به مدت زیاد, می‌تونه این فرایندُ تشدید کنه. بسیاری از سالکان مدت زمان زیادی رُ به روزه سکوت می‌گذروندن. این امکان که ثبت‌ شده‌های اذهان ایشون و فعل "دیدن" در این لحظات اتفاق افتاده باشه.
      این موضوع یعنی ارتباط چیزی که در این دوره اسکیزوفرنی می‌نامیمیش و دریافت‌های عارفانه قابل بررسیه.


      درود به همگی


    6. #6
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ریاضیدان آمریکایی که بیشتر عمرش را با بی خدایی سپری کرده بود بالاخره حضور خدا را در زندگی اش پذیرفت البته خدایی از جنس خدای اسلام! پروفسور lang استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس از بی خدایی تا اسلام می گوید:
      Dr. Jeffrey Lang - From Atheism To Islam 1/4 - YouTube

      Dr. Jeffrey Lang






    7. #7
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      Jeffrey Lang shares his experiences as a young man struggling to find meaning in a world full of turmoil. He recounts his time growing up in San Francisco when his discovery of the Holy Qur'an compelled him to reconsider his scepticism of religion. He explains how within the Qur'an he found the practical answers to his most pressing philosophical questions of why evil exists, who is God and the purpose of life. Follow his heartfelt, rational exploration of the Qur'an as he "connects the dots" to figure out what God truly wants from the human being. Dr. Lang, a professor of mathematics at the University of Kansas, also discusses the human as an intellectual and moral being, the fall of the first human to Earth, the essential elements of faith, how to get closer to God, and how the Qur'an emphasizes reason in the spiritual quest. An engaging lecture providing insight into the thought process of one finding himself on a spiritual quest from atheism to Islam.

      Jeffrey Lang is an American convert to Islam and author of the best selling works "Struggling to Surrender: Some Impressions of an American Convert to Islam", "Even Angels Ask: A Journey to Islam in America" and "Losing My Religion: A Call For Help". He also co-founded Generation Islam, a networking group serving the needs of North American born Muslims.

      403 FORBIDDEN : LOGGED BY www.politicsforum.org






    8. #8
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مکه طوفان شد!
      در نتیجه طوفان در مسجد الحرام! (همون خونه خدا) یک جرثقیل سقوط کرد!
      در نتیجه سقوط جرثقیل 87 نفر از آنهایی که برای زیارت خدا و خانه خدا رفته بودند فدای سر اسلام شدند!
      تنها میشود گفت خاک بر سر خدایی که نمیتواند در محل زیارت خودش از زائرین خودش در برابر حوادث طبیعی که خداباورین معتقدند همانها هم کار خودش است حفاظت کند!!
      بیخدا بودن به راستی که حس خوبی دارد :)

      سقوط جرثقیل در مسجدالحرام مکه ده‌ها کشته برجای گذاشت
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    9. یک کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (09-24-2015)

    10. #9
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در هر حال جناب مهربد خودتان هم باید قبول کنید که رفتاری که با من داشتید را با هیچ مسلمان دیگری نداشته اید تاکنون! و نمی دانم واقعا چرا اینقدر از مسلمانان بیزارید و از من بیزارتر ؟ منکه هیچوقت حداقل در فضای مجازی همچین تنفری را تجربه نکرده ام!






    11. #10
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به سلامتی باز هم الله مدینه نتوانست بنده هایش را محافظت کند و جملگی به اف یو سی کی رفتند!
      به راستی که مشتی کودنند آنهایی که به چنین خدایی ایمان و باور دارند :))
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    12. یک کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (09-26-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •