نوشته اصلی از سوی
Dariush
موضوع مهم دیگری که مهربد پیوسته به آن اشاره میکند، آزادی انسان در طبیعت است که تکنولوژی بسیاری از آنها را
گرفته است؛ من فقط اشارهی کوتاهی بکنم به اینکه مهربد غافل از این است که خود طبیعت محدودیتهای بسیاری را بر انسان
تحمیل میکرده و تکنولوژی چیزی نیست جز تلاش انسان برای فائق آمدن بر محدویتهایی که طبیعت بر انسان تحمیل میکرد.
مثلا شما اگر در کوهپایههای زاگرس زندگی میکردید، فصل پائیز و زمستان ناچار بودید برای فرار از دست سرما و نمردن، به دشتهای
پست ِ مریوان مثلا کوچ بکنید، و وقتی که هوا گرم شد، دوباره برگردید به خانهی ییلاقی خویش در کوهپایهها؛ اکنون شما میتوانید یک خانه
در هر کدام از این مناطق که خواستید داشته باشید و در همانجا سکنی داشته باشید و یا آنکه همچنان دو خانه داشته باشید.
شما اگر نوک ِ کیرتان را زنبور نیش میزد و گوشت ِ اضافه میآورد و راه خروج منی از آن بسته میشد، نمیتوانستید
صاحب فرزند شوید؛ آنگاه با خود میگفتید «آخه من چقد میتونم بدبخت باشم که یه زنبور منو مقطوعالنسل کنه»، انوقت
بود که میرفتید پیش ِ جادوگر قبیله تا شما را درمان کند، او نیز در ظاهر برایتان یک وردی میخواند، در خفا اما با زنتان یک جماعِ
حسابی میکرد! چند ماه دیگر که شکم زنتان باد میکرد، شما خوشحال میشدید که درمان شدهاید، اما چند سال که میگذشت
و فرزندتان هر چه بیشتر به رئیس قبیله شبیه میشد، بیشتر بر شگفتی شما افزوده میشد و وقتی این شگفتی تبدیل به آن
یقین کشنده و ویرانگر میشد، دیگر به این نتیجه میرسیدید که از فرطِ بدبختی خودکشیلازم شدهاید!
من بیش از این روده درازی نمیکنم که این بحث را بیش از این نیز نشاید؛ شما خود میتوانید با مشاهده در زندگی شخصی خود
و محدودیتهایی که طبیعیت بر انسان ِ بدوی اعمال میکرد و امروز دیگر وجود ندارند، به قضاوت این بحث بنشینید.