• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      اول آنکه مهربد جان اگر وقت داری لطف کن و این ویدیو را تماشا کن، تماشای آنرا به باقی دوستان علاقمند به بحث تکنولوژی و تمدن نیز توصیه می‌کنم، بسیار آموزنده است. این قسمت اول آنست و قسمت دوم را می‌توانید زیر ویدیو بیابید :

      ...
      من نگاهی سرسری انداختم, ولی چون پیشتر در همه‌یِ اینها پژوهیده‌ام و نوشته‌هایِ نمونه‌وار
      هایدگر یا روسو را بویژه به همان آلمانی و فرانسوی خوانده‌ام, گمان نمیکنم چیز نویی برای من باشد.

      نکته‌یِ بدی که در نوشته‌هایِ همین دو تن یافت میشود همین است که فانتزی و
      باورهای گوناگونی با استدلال‌ها همراه شده‌اند که از ارزش و استنادپذیری آنها کاسته‌اند.

      هایدگر نمونه‌وار نوشته‌هایِ فراوان و پیوسته پرسش‌آمیزی دارد, برای نمونه در یک نوشتار خود به مفهوم «دلزنندگی»‌
      یا دلزدگی میپردازد, که در آلمانی Langeweile مینامند (انگلیسی boredom) و در همینباره صد‌ها برگ به فلسفه و
      جهانبینی آلمانی‌ زبان میپردازد که "کـِش آمدن" زمان را چگونه حس نموده‌اند و گذر زمانی که کش میاید را
      چگونه به "دلزنندگی" تفسیر نموده‌اند: Langeweile = Long While

      اینها, این نکته‌ها اگرچه نکته‌های نازک و زیبایی میباشند, ولی بی پیوند به این واقعیت ساده و پیش پا افتاده‌اند که تکنولوژی,
      در جایگاه یک سیستم بسیار راستین و بسیار فیزیکی, دارد ما را به سوی نابودی میبرد. در این میان, پرداختن به "کش آمدن
      زمان" و سپس پیوستاندن آن به "فرگشت زبان" و اندرآوردن "تکنولوژی" و پرداختن به کارکرد آن در شتاباندن زندگی و پس
      وابستگی تکنولوژی به چرایی "بیشتر کش آمدن زمان" و .. همگی بسیار زیبا, خواندنی و سرانجام, تا اندازه‌یِ بالایی, بیهوده‌اند.

      در میان همه‌یِ نویسندگان گوناگون تنها دو تن شایسته‌یِ نام بردن میباشند, نخست Jacques Ellul / ژاک
      الول میباشد که در سه‌ گانه‌یِ خود که در گذر نزدیک به ٣٠ سال نوشته شده‌اند, بژرفی و به بالاترین
      موشکافی به واکاوی سیستم تکنولوژیک پرداخته است. هر سه را من پیشتر در دسترس گذاشته بودم, به ترتیب:

      The Technological Society - 1964
      The Technological System - 1980
      The Technological Bluff - 1990

      ژاژ الول در واکاوی خود بسیار باریکبین بوده است و بمانند بگوییم هایدگر, کمتر تا هرگز راه به بیراهه برده است.
      هر آینه, در این میان تنها تئودور کازینسکی است که بالاترین موشکافی, با بالاترین باریکبینی و با کمترین بیراهه‌روی و بیشترین چکیدگی
      به هسته‌یِ سخن پرداخته‌ است. کازینسکی از خود شاید یکی دو نکته‌یِ انگشت‌شمار تازه داشته باشد, چه همه‌یِ چیزهایی
      که برای گفتن باشد را پیش از او گفته‌اند و کمابیش همه‌یِ سخنان او بدرازا در نوشته‌هایِ الول یافت میشوند (که
      کازینسکی خود خواننده‌یِ آنها بوده است), ولی ابرهوشمندی و نبوغ ریاضیاتی او خود را به بهترین شکل در نوشته‌هایش
      باز مینمایاند. او هرگز بیراهه نرفته, او هرگز چیزیکه درباره‌یِ درستی آن مطمئن نبوده را قطعی جانزده و تک تک استدلال‌های خود را به
      دور از احساس, به دور از خودفریبی و به دور از کوچکترین دخل و تصرف در پی هم آورده و شالوده‌یِ گفتمان تکولوژی و نتیجه‌یِ ناگزیر آنرا پی ریخته است.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      ارزشها بالاترین اهمیت و اولویت را دارند نه فقط به این دلیل که نیروی جهت‌دهنده‌ی همه‌ی کنشهای انسانی، از جمله تکنولوژی هستند، بلکه همچنین به این دلیل که تحت ارزشهای درست مشکلات ظاهراً لاینحل ناگهان حل‌شدنی می‌شوند.
      این گفته سراسر نادرست و تنها زمانی به زبان میاید که هنوز "افسارگریختگی"
      تکنولوژی چیزی دومّینه, یا چیزی زیبایی‌شناسانه برداشت شده باشد.

      گسترش تکنولوژی خود یک و تنها نیروی پیش‌ران (imperative) میباشد و کار چندانی
      به ارزش‌هایِ آدمی ندارد, اگر داشت دیگر افسارگریختگی نمیبود. در جهان امروز این تکنولوژی
      است که ارزش‌ها را گاهی نیست نموده, گاه میآفریند و یا پُرگاه بازراستا میبخشد, و نه وارونه.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      نه خوب نیستند!
      نه زبان ابزاری آن اندازه باریک و نه من آن اندازه سخن‌ور, اگر نه من با شما همداستان ام و نگرش
      من از اینکه "کودکان کتک نخورند" چیزی مانند بهره‌کشی از کودک و کتک زدن بی انگیزه‌یِ او, ب.ن. بدست
      پدر و مادر مست و لاابالی بود, اگرنه [برای من] روشنه که اندکی گوشمالی هم به جای خود بسنده و خوب است.

      (همین درباره‌‌یِ برابری زن و مرد)



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      نه تنها سیستمی به جا می‌ماند که به شاخص زاد و ولد بسنده برای جایگزینی عناصر سازنده‌ی خود توانا باشد. عامل سرنوشت‌ساز تولید مثل است. در عمل تنها سیستمی(اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و تکنولوژیکی)بجا می‌ماند که نرخ زاد و ولد آن به اندازه‌ای هست که می‌تواند از زمان سبقت بگیرد، و جوامع هر قدر دارای پیشرفت تکنولوژیک، اقتصادی و «فرهنگی» بالاتری هستند، یعنی با ارزشهای اخلاقی مدرن هماهنگی بیشتری دارند، دارای نرخ زاد و ولد پائین‌تری هم هستند. این یک مشکل فرعی یا خطای جانبی نیست، ذات اجتناب‌ناپذیر نظام اخلاقی جهان مدرن است که در آن مرد مترقی ِ تحصیل‌کرده‌ی ِ خرافه‌ستیز ِ آزادمنش حاضر است به درد و شکنجه بمیرد اما کودکی را «محکوم» به زندگی در این جهان سرد و مرده نکند، و زن رهاشده از بند و برابر و مستقل و قوی‌شده ترجیح می‌دهد زنده‌زنده پوستش را بکنند اما از این مردان ضعیف‌النفس ِ وابسته‌ی بی‌اراده‌ی موس‌موس‌کن بچه نیاورند. پس جوامع «پیشرفته»(چه از منظر تکنولوژیک و چه از جهات دیگر)در ذات خود «واپسگرا» هستند چون در آن‌ها مذهبی پیشرفت‌ستیز ِ مرکزیت‌گرا بیشتر بچه‌دار می‌شود تا دانشمند سکولار پیشرفت‌دوست. دلیل توسعه طلبی مدرنیته هم همینست، دلیل اینکه به زور وارد جوامع دیگر می‌شود جستجو برای قربانی جدید است چون در خانه پیروانش دیگر بچه‌دار نمی‌شوند و برای زنده ماندن نیاز پراکنش مصنوعی‌ست.
      و خب به پراکنش مصنوعی داشته باشد, چه فرقی دارد و این
      مصنوعی بودن قرار است چگونه از پیشرفت بیشتر سیستم بازدارد؟

      اینها تنها برداشت‌هایی پراکنده‌اند و تعمیم‌هایی بسیار شتابزده. میگویید در غرب زنان
      همه‌یِ مردان مو‌س‌موس را ول کرده‌اند
      ولی در واقعیت و به استناد به آمار, بروشنی اینجور نیست.
      این "همه" تنها همه‌یِ پُررنگ کننده‌یِ جمله است و در واقعیت نه نمودی دارد, و نه بازنمودی خواهد داشت.

      نکته‌یِ مهم دیگر, افسردگی نقشی بازدارنده در پیشرفت سیستم دارد,
      ولی بازایستاننده‌یِ سیستم تکنولوژیک, نمیباشد; این نگاهی همچنان بسیار ایستا است.
      سیستم تا به امروز در مهار افسردگی به نسبت بسیار کامیاب بوده است و ابزارهای نرم سرگرم
      کننده‌ای همچون iPhone, playstation, reality shows و سریال‌هایِ گوناگون و ... و ... و ... همگی بخوبی کار کرده‌اند و نقش
      بسزایی در کاهش افسردگی دارند; بیافزاییم , خود این سخنگاه دفترچه یکی از همین ابزارهاست که به کاهش افسردگی کاربران اش میانجامد.

      در دست دیگر, سیستم امروزه به ابزارهای نیمه-نرم و نیمه-سخت نیز دست یافته
      است که همان تکنیک‌هایِ نوین روانشناسی (خوانده شود: مغزشویی), قرص‌هایِ ضدافسردگی و
      رویهمرفته همه‌یِ روش‌ها و تکنیک‌هایِ روانشناسی و جامعه‌شناسی‌‌ای اند که همگی
      در راستای کاهش افسردگی‌ای که پیامد یکراست زندگی مدرن باشد, پیش میروند.

      هر آینه, آنچه امروز سیستم در دستیابی بدان میکوشد ابزارهای سخت میباشند.
      این دسته ابزارها با کنترل یکراست مغز و اندیشه سر و کار دارند و با رسیدن به این
      آستانه از کنترل, هرگونه ستیزی با سیستم پیشاپیش محکوم به شکست خواهد بود.

      باید افزود که به هنگام دستیابی این سیستمْ نخواهد بود که مردم را به زور تحت کنترل مغزی برده, بساکه
      این خود مردم خواهند بود که تن به شستشو رفتن بیشتر مغزی خواهند داد, زیرا که پیشاپیش این باور
      با پروپاگانداهای گسترده در میان توده بخوبی ریشه دوانده است که "افسردگی" یک چیز "طبیعی"
      و گونه‌ای بیماری است, درست بمانند سرماخوردگی, و پیوند آنچنانی به "شیوه‌یِ زندگی مدرن" ندارد.






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من و شما هر دو قائل به نظریه‌ی سقوط هستیم، اینکه وضع بشر در گذر زمان بد شده و بدتر می‌شود و به نقطه‌ای غیرقابل ادامه خواهد رسید. مشکل این است که شما در انتظار فاجعه‌ی احتمالی تکنولوژیک نشسته‌اید، در حالی که فاجعه‌ی فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی قبلاً رخ داده و امروز ما تنها صدای تقه‌ی آنرا داریم می‌شنویم. ضمن اینکه اگرهم شما در این بحث محق باشید و واقعا کاری از ما برنیاید و نابودی تکنولوژیک ما اجتناب‌ناپذیر باشد، اصلاح سیستم اخلاقی و ارزشی جامعه اما ممکن است و اگر بناست یک روزی در آینده کُل گونه را به بیوتروریست‌ها یا ابر-ماشین‌های خودآگاه ببازیم، چه بهتر که همین امروز زندگی ارزشمند و فضیلتمندی داشته باشیم، چون اگر آنجا کاری از دستمان ساخته نیست اینجا می‌توانیم خیلی کارها بکنیم.

      نخست, در برابر تکنولوژی راهکاری بسیار تحقق‌پذیر همین امروز در دست است و آن «ستیز
      همه‌سویه و نابودی همه‌یِ تکنولوژی نوین» میباشد. این راهکار بخوبی کار میکند, بخشی ازینرو که
      سیستم تکنولوژیک بمانند همه‌یِ سیستم‌هایِ پیشرفته‌یِ دیگر بسیار بزرگ, متمرکز و در نتیجه شکننده میباشد.

      درست همانگونه که یک سیستم ابرپیشرفته مانند پیکر آدمی با یک ضربه به گیجگاه و مغز مرکزی از کار میافتد,
      سیستم تکنولوژیک هم امروز به همان اندازه شکنندگی دارد و با کوبشی بجا, بسنده پُرزور, از کار خواهد افتاد.

      نکته‌یِ دوم, اصلاح سیستم شدنی نیست. اگر به همان نمونه‌یِ پیکر آدمی
      بازگردیم, یک یاخته‌یِ سرطانی میتواند همه‌یِ سیستم پیکر را از درون از پا درآورد,
      ولی هیچ یاخته‌ای بتنهایی, هتّا اگر یاخته‌یِ مغزی, نمیتواند هرگز سیستم را راستا‌دهی نماید.

      در جامعه‌هایِ چند میلیونه امروزین — و ابرجامعه‌یِ چندمیلیارده‌ زمین — نقش
      و توان راستادهی هر کس به اندازه‌یِ همان تک یاخته مرزمند, اندک و بی‌اثر است.


      پس سرانجام چه باید کرد؟

      آنچه در گفتمان تکنولوژی بدان پرداخته شده است, فراتر از آنچه در همین
      پیک آمد نیست و یک راهکار نیز بیشتر در دست نمیباشد: ستیز با تکنولوژی.

      تئودور کازینسکی بر این باور است که امروز بخت اندکی هست که این ستیز با کامیابی
      همراه باشد. او به این پرداخته است که تنش‌هایِ درونی سیستم در بازه‌ای از زمان و در آینده‌یِ نه
      چندان دور, به آستانه‌ای خواهند رسید که شما سقوط مینامید, ولی اگر سیستم بتواند این سقوط را پشت
      سر بگذارد, اگر سیستم بتواند نمونه‌وار به ابزارهای سخت کنترل مغزی دست یابد, یا اگر بتواند زودتر از آنچه برآورده
      میشود به هوش‌واره‌ها و روبات‌های باهوشتر از آدمی دست یابد و اگر نیز بتواند در برابر نابودی بی رویه‌یِ
      زیستبوم بهنگام راهکارهایی هوشمندانه بیابد, آنگاه این ستیز با شکست همراه خواهد بود.
      اگرنه, این چرخشگاه (نقطه‌یِ عطف) جایی‌ست که انقلابیون و ستیزگران سیستم, کسانیکه از پیش خود را
      برای این لحظه آماده نموده‌اند میتوانند کنترل شرایط را بدست گرفته و سیستم را یکبار و برای همیشه, به درک واصل کنند.
      فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
      Dariush این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (05-25-2015),undead_knight (05-27-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      و خب به پراکنش مصنوعی داشته باشد, چه فرقی دارد و این
      مصنوعی بودن قرار است چگونه از پیشرفت بیشتر سیستم بازدارد؟
      جهان نامحدود نیست و در حال حاضر فقط داعش در برابر این هجمه ایستاده و آفریقا به نظر خارج از سیطره‌ی سیستم می‌رسد(هر دو تا یکی دو دهه‌ی دیگر فتح خواهند شد، حداکثر). محدودیت عینی به روی ناکارآمدی که میل به تولید مثل را نابود می‌کند وجود دارد. مهم ول کردن «همه» یا بخشی نیست، مهم اینست که شدت به اندازه‌ای باشد که امکان بازتولید طبیعی خود را از دست بدهد، و در غرب چنین است. در ایران هم چنین است. در چین هم حتی چنین است. در باقی جهان نیز چنین خواهد شد زیرا این ویژگی بالذات و درونی سیستم فرهنگی حاکم بر مدرنیته است نه عارضه‌ی این یا آن جامعه‌ی خاص.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      هر آینه, در این میان تنها تئودور کازینسکی است که بالاترین موشکافی, با بالاترین باریکبینی و با کمترین بیراهه‌روی و بیشترین چکیدگی
      به هسته‌یِ سخن پرداخته‌ است. کازینسکی از خود شاید یکی دو نکته‌یِ انگشت‌شمار تازه داشته باشد, چه همه‌یِ چیزهایی
      که برای گفتن باشد را پیش از او گفته‌اند و کمابیش همه‌یِ سخنان او بدرازا در نوشته‌هایِ الول یافت میشوند (که
      کازینسکی خود خواننده‌یِ آنها بوده است), ولی ابرهوشمندی و نبوغ ریاضیاتی او خود را به بهترین شکل در نوشته‌هایش
      باز مینمایاند. او هرگز بیراهه نرفته
      کازینسکی این اشتباه را مرتکب می‌شود که برای مثال می‌گوید تکنولوژی باعث پدید آمدن انسان‌های بی‌هدف و بی‌قدرت شده که کنترلشان بر زندگی دائم کمتر می‌شود. مردم در تناسب با چیزهایی که می‌توانند به دست بیاورند «قدرت کمتری» ندارند و بالعکس برای اولین بار در تاریخ به منابع نامتناهی دانش و آگاهی، آموزش عمومی، قدرت خرید بالاتر و .. دسترسی دارند، اما انگیزه‌ای برای استفاده از این قابلیت‌ها ندارند. اینترنت با این حجم عظیم از دانش در اختیار شماست و تنها کاری که به آن علاقه نشان می‌دهید چک کردن فیسبوک یا تماشای پورن است. این البته که به گردن سیستم موجود است، اما یک ورشکستگی اخلاقی‌ست نه هیچ چیز دیگر. کل اراده به قدرت تضعیف شده زیرا ضعف بدل به ارزش و قدرت بدل به ضدارزش شده. تکنولوژی باعث این وضع نشده و ما هم نمی‌بینم که شما یا کازینسکی ارتباطی علت و معلولی میان این‌ها تشریح بکنید، فقط ارتباط زمانی-مکانی‌ست و Correlation doesn't mean causation.


      در استدلال سنت‌گرایان ارتباط میان ارزشها(و سبک زندگی)مدرن با افسردگی، ملال، خودکشی، خودکشی ژنتیکی و… ارتباط مشخص علیتی دارد : با برهم زدن و به چالش کشیدن نهادهایی که وظیفه‌ی پیشگیری و کنترل فساد، زوال و حرکت بی‌هدف و بی‌جهت به هر سو و ... علت آنست. شما توضیح بدهید که تکنولوژی «چگونه» باعث انزوای ما شده زمانی که «ابزار» ارتباط با هر کس فارغ از فاصله‌ی جغرافیایی با ما را فراهم کرده؟! توضیح من این است که ما در غیاب سلسله‌مراتبی که جایگاه‌های ما را در تناسب با یکدیگر به طور تغییرناپذیری مشخص می‌کند همه را تهدید بالقوه تلقی می‌کنیم و میزانتروپی حاصل می‌شود. توضیح شما دقیقاً چیست بجز اینکه دویست سال پیش اینطور نبود اما الان هست، پس تکنولوژی؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نخست, در برابر تکنولوژی راهکاری بسیار تحقق‌پذیر همین امروز در دست است و آن «ستیز
      همه‌سویه و نابودی همه‌یِ تکنولوژی نوین» میباشد. این راهکار بخوبی کار میکند, بخشی ازینرو که
      سیستم تکنولوژیک بمانند همه‌یِ سیستم‌هایِ پیشرفته‌یِ دیگر بسیار بزرگ, متمرکز و در نتیجه شکننده میباشد.

      درست همانگونه که یک سیستم ابرپیشرفته مانند پیکر آدمی با یک ضربه به گیجگاه و مغز مرکزی از کار میافتد,
      سیستم تکنولوژیک هم امروز به همان اندازه شکنندگی دارد و با کوبشی بجا, بسنده پُرزور, از کار خواهد افتاد.

      نکته‌یِ دوم, اصلاح سیستم شدنی نیست. اگر به همان نمونه‌یِ پیکر آدمی
      بازگردیم, یک یاخته‌یِ سرطانی میتواند همه‌یِ سیستم پیکر را از درون از پا درآورد,
      ولی هیچ یاخته‌ای بتنهایی, هتّا اگر یاخته‌یِ مغزی, نمیتواند هرگز سیستم را راستا‌دهی نماید.

      در جامعه‌هایِ چند میلیونه امروزین — و ابرجامعه‌یِ چندمیلیارده‌ زمین — نقش
      و توان راستادهی هر کس به اندازه‌یِ همان تک یاخته مرزمند, اندک و بی‌اثر است.
      علاوه بر نابودی تکنولوژی مدرن(که اضافه بکنم از نظر من ناخواستنی نیست)فاجعه‌ی تکنولوژیک(فاجعه برای سیستم تکنولوژیک)از طریق روشهایی دیگری هم می‌تواند رخ بدهد. از جمله پدید آمدن دولت‌-خدا(که به نظر بسیار نزدیک‌تر است از آنچه حتی بدبین‌ترین ما گمان می‌کردند، بنگرید به ماجرای NSA)یا ماشین‌-خدا(ابر-رایانه‌ای هوشمند)اینها محتمل‌تر هستند چون ما در حال حرکت به سوی‌شان هستیم.

      جدا از این، تضادهای سیستم تکنولوژیک مستقر تنها به دلیل رشد وسیعی که داشته ممکن است عواقب آخرالزمانی داشته باشد، تضاد دیگری قطعاً عواقب اخرآلزمانی دارد و در ذات و اثر تمامیت‌خواه است نه محدود در خود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      باید افزود که به هنگام دستیابی این سیستمْ نخواهد بود که مردم را به زور تحت کنترل مغزی برده, بساکه
      این خود مردم خواهند بود که تن به شستشو رفتن بیشتر مغزی خواهند داد, زیرا که پیشاپیش این باور
      با پروپاگانداهای گسترده در میان توده بخوبی ریشه دوانده است که "افسردگی" یک چیز "طبیعی"
      و گونه‌ای بیماری است, درست بمانند سرماخوردگی, و پیوند آنچنانی به "شیوه‌یِ زندگی مدرن" ندارد.
      درست است و اینجا همان مشکلی‌ست که من مطرح می‌کنم : دلیل این وضع ما هستیم که فاقد بینش بسنده برای ترجیح زندگی سالم به ای‌پد هستیم. باید این ارزشها را دگرگون کرد.
      زنده باد زندگی!

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (05-27-2015)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      جهان نامحدود نیست و در حال حاضر فقط داعش در برابر این هجمه ایستاده و آفریقا به نظر خارج از سیطره‌ی سیستم می‌رسد(هر دو تا یکی دو دهه‌ی دیگر فتح خواهند شد، حداکثر). محدودیت عینی به روی ناکارآمدی که میل به تولید مثل را نابود می‌کند وجود دارد. مهم ول کردن «همه» یا بخشی نیست، مهم اینست که شدت به اندازه‌ای باشد که امکان بازتولید طبیعی خود را از دست بدهد، و در غرب چنین است. در ایران هم چنین است. در چین هم حتی چنین است. در باقی جهان نیز چنین خواهد شد زیرا این ویژگی بالذات و درونی سیستم فرهنگی حاکم بر مدرنیته است نه عارضه‌ی این یا آن جامعه‌ی خاص.
      سیستم تکنولوژیک هم میتواند با اسلام پیشرفت کند, هم با لیبرالیسم.
      هم با کمونیسم, هم با سرمایه‌داری. هم با شاهنشاهی, هم با دموکراسی.

      اینها بخش‌های درونی سیستم میباشند و تنها نقشی که دارند در پُرشتاباندن یا کم‌شتاباندن سیستم
      کوتاه میشود, و خود این شتاب در نقش "گزینش طبیعی" روشهای ناکارآمد را از میان برمیدارد:

      روش‌ها و تکنیک‌هایی که به شتاب بیشتر بیانجامند بجا مانده و سیستم‌هایِ دیگر را در خود فروخواهند گوارد.


      در این رهگذر, اگر سخن شما هم درست باشد روشهای "سنتی" کم کم جایگزین روش‌هایِ "پسانوین" خواهند شد, ولی
      اینهمچنان نقشی در این واقعیت که سیستم تکنولوژیک همچنان پیشرفت نموده و به نابودی ما خواهد انجامید, نخواهد داد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      کازینسکی این اشتباه را مرتکب می‌شود که برای مثال می‌گوید تکنولوژی باعث پدید آمدن انسان‌های بی‌هدف و بی‌قدرت شده که کنترلشان بر زندگی دائم کمتر می‌شود. مردم در تناسب با چیزهایی که می‌توانند به دست بیاورند «قدرت کمتری» ندارند و بالعکس برای اولین بار در تاریخ به منابع نامتناهی دانش و آگاهی، آموزش عمومی، قدرت خرید بالاتر و .. دسترسی دارند، اما انگیزه‌ای برای استفاده از این قابلیت‌ها ندارند. اینترنت با این حجم عظیم از دانش در اختیار شماست و تنها کاری که به آن علاقه نشان می‌دهید چک کردن فیسبوک یا تماشای پورن است. این البته که به گردن سیستم موجود است، اما یک ورشکستگی اخلاقی‌ست نه هیچ چیز دیگر. کل اراده به قدرت تضعیف شده زیرا ضعف بدل به ارزش و قدرت بدل به ضدارزش شده. تکنولوژی باعث این وضع نشده و ما هم نمی‌بینم که شما یا کازینسکی ارتباطی علت و معلولی میان این‌ها تشریح بکنید، فقط ارتباط زمانی-مکانی‌ست و Correlation doesn't mean causation.
      کمتر کسی به خود رنج خواندن آرمان‌نامه‌یِ کازینسکی Industrial Society and Its Future.pdf را میدهد و شما هم از این بیگناه نبوده‌اید.

      نوشتار نامبرده بسیار دراز, بسیار ژرف و از همینرو بسیار دلزننده و ملال‌آور است, هر آینه
      خواندن آن میتواند بسیاری از این لغزش‌ها در دریافت درونمایه‌یِ سخن کازینسکی را از میان بردارد.

      برای نمونه گفته‌اید "کازینسکی آدم‌ها را بی‌هدف و بی‌قدرت دیده, ولی از آنجاییکه ما اینترنت و
      آگاهی داریم پس اینجور نیست و بسیار هم قدرتمند میتوانیم باشیم, شاید تنها کمی بی‌هدف شده باشیم و .."

      من اینجا تنها یک پرسش ساده به میان میآورم:

      آیا با دسترسی به همه‌یِ ابزارهای نوین و امروزین, اینترنت, رایانه و .. شما
      بتنهایی میتوانید فرداروز از ساخت نیروگاه‌های اتمی در سرتاسر جهان پیش بگیرید؟

      یا برای نمونه, میتوانید از ساخت ابررایانه‌هایِ باهوشتر از آدمی پیش بگیرید؟
      یا هتّا باز هم ساده‌تر, میتوانید از گرمایش زمین پیش بگیرید؟
      ...

      اگر نه, پس این ابزارها توان راستینی روی سرنوشت‌تان به شما یا کس دیگری نبخشیده و نمیبخشند, هر آینه "توان مرزمندی" به
      هرکس میبخشند که میتواند نمونه‌وار, با یادگیری یک زبان برنامه‌نویسی, یا خواندن یک کتاب بازاریابی و
      کارهای همانند در همآوردی و رقابت با دیگران پیشروتر باشد و پول بیشتر و جایگاه اجتماعی بهتری بدست بیاورد و
      .. و ... و همه‌یِ اینها هم در انجام میباشند و نیز از سوی سیستم پذیرفته و نیک خوانده, زیرا به پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی میانجامند.


      در دست دیگر, اندک شمار کسانیکه براستی توان راستادهی در جهان امروز دارند از یکسو رو به کم شدن میباشند,
      و از سویی توان آنان رو به کاهش; برای نمونه کسی امروز هتّا اگر در بالاترین جایگاه کشورداری در جهان که
      ریاست جمهوری آمریکا باشد بنشیند, باز هم توان و نیروی بسیار اندکی برای تغییر و راستادهی چیزها دارد. او از
      یکسو از سوی نیرو‌هایِ دیگر بازرسی و کنترل میشود (سنا, مجلس, ...) و از سویی آن اندازه یک
      تغییر ساده در جهان پیشرفته امروز پیامد‌هایِ بزرگ دربر دارد که بسیاری از آنها در یک دوره‌یِ کوتاهه ٤ ساله
      شدنی نمیباشند (و رئیس جمهوری که چهارسال هزینه نموده و دستآوردی نداشته باشد امیدی به بازگزیدگی هم نبایست داشته باشد).

      --
      نکته‌یِ دوم درباره‌یِ بی‌هدفی سخن آورده‌اید. کازینسکی سخن آنچنانی درباره‌یِ «بی‌هدفی» نزده, بوارونه او
      بیشتر از همه مفهومی به نام «توان-فرایند» یا power process را به میان آورده و آن را چهار بخش نموده است:

      ١- داشتن هدف.
      ٢- کوشش برای هدف.
      ٣- رسیدن به هدف.
      ٤- خودگردانی.


      THE POWER PROCESS
      33. Human beings have a need (probably based in biology)
      for something that we will call the power process.
      This is closely related to the need for power (which is
      widely recognized) but is not quite the same thing. The
      power process has four elements. The three most clearcut
      of these we call goal, effort and attainment of goal.
      (Everyone needs to have goals whose attainment requires
      effort, and needs to succeed in attaining at least some of
      his goals.) The fourth element is more difficult to define
      and may not be necessary for everyone. We call it autonomy
      and will discuss it later (paragraphs 42-44).



      در دنباله به این پرداخته است که در طبیعت و زندگی نخستینی (شکارچی-گردآور)
      هدف آدمی روشن و ساده است و آن برآوردن نیازهای نخستینی و طبیعی باشد.

      هر آینه, از آنجاییکه در جهان مدرن نیازهای نخستینی با اندک کوششی بآسانی برآورده‌پذیر اند — در جامعه‌یِ
      مدرن هر کس با فرمانبرداری و اندک هوشی میتواند کاری برای خود داشته و نیازهای نخستینی اش, خوراک,
      پوشاک و سرپناه را برآورد — این نیاز به توانجویی خود را در فعالّیت‌هایِ جایگزین یا surrogate activities
      بازمینمایاند, که این پاره از سخن خود به ژرفتر از سوی ژاک الول پیشتر واکافته شده و اینجا بیشتر بازآوردی شده است.

      کازینسکی تا اینجا سخنی از "بی‌هدفی" نزده است, بساکه به جایگزینی
      فعّالیت‌هایِ طبیعی (برآوردن نیازهای فیزیکی) با فعّالیت‌هایِ جایگزین پرداخته است.

      در دنباله (بند ٤٢ از آرمان‌نامه) کازینسکی به بخش اصلی‌تر سخن که «خودگردانی» باشد میپردازد. او نخست به
      همین اشاره مینماید که این نیاز در همگان به یک اندازه نیست و کسانی نیز هستند که نیازی به خودگردانی در خود
      ندارند, ولی رویهمرفته این نیازی‌ست که بیشتر مردم در خود دارند و آن داشتن تراز بسزایی از آزادی در رسیدن و دنباله‌روی به هدف‌هایِ خود میباشد.

      بخش خودگردانی بخشی‌ست که سیستم تکنولوژیک بسرشت نمیتواند
      برآورده کند و این خود سرچشمه‌یِ بخش بزرگی از ناخوشنودی‌ها است.



      43. It is true that some individuals seem to have little
      need for autonomy. Either their drive for power is weak or
      they satisfy it by identifying themselves with some powerful
      organization to which they belong. And then there are
      unthinking, animal types who seem to be satisfied with a
      purely physical sense of power (the good combat soldier,
      who gets his sense of power by developing fighting skills
      that he is quite content to use in blind obedience to his
      superiors).







      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      در استدلال سنت‌گرایان ارتباط میان ارزشها(و سبک زندگی)مدرن با افسردگی، ملال، خودکشی، خودکشی ژنتیکی و… ارتباط مشخص علیتی دارد : با برهم زدن و به چالش کشیدن نهادهایی که وظیفه‌ی پیشگیری و کنترل فساد، زوال و حرکت بی‌هدف و بی‌جهت به هر سو و ... علت آنست. شما توضیح بدهید که تکنولوژی «چگونه» باعث انزوای ما شده زمانی که «ابزار» ارتباط با هر کس فارغ از فاصله‌ی جغرافیایی با ما را فراهم کرده؟! توضیح من این است که ما در غیاب سلسله‌مراتبی که جایگاه‌های ما را در تناسب با یکدیگر به طور تغییرناپذیری مشخص می‌کند همه را تهدید بالقوه تلقی می‌کنیم و میزانتروپی حاصل می‌شود. توضیح شما دقیقاً چیست بجز اینکه دویست سال پیش اینطور نبود اما الان هست، پس تکنولوژی؟
      دویست سال پیش چه نبوده که الان هست؟

      نخست, اینجا سخن از دائویسم نیز رفته که تاریخ آن به نزدیک ٥ هزار سال پیش سر میکشد — نوشته‌های
      بجامانده روی چوب بامبو — و این گفتمان که "تمدن" همیشه خواستنی نیست به همان اندازه دیرینگی دارد.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      شما توضیح بدهید که تکنولوژی «چگونه» باعث انزوای ما شده زمانی که «ابزار» ارتباط با هر کس فارغ از فاصله‌ی جغرافیایی با ما را فراهم کرده؟!
      افزایش راه‌هایِ ارتباطی امروزه به افزایش ارتباط‌ها انجامیده است و در این سخنی
      نمیرود, ولی این افزایش به کاهش ژرفای رابطه‌ها نیز انجامیده است که اثر پنهان‌تر دیگر آن میباشند.

      در کتابی که من پیوست کرده‌ام به احساسی تنهایی در جهان امروز و چرایی آن (که در گره با
      تکنولوژی هم باشد) بژرفتری پرداخته است, هر آینه سخن را اینجا کوتاه‌تر و به زبان ساده‌تر میآوریم.

      «تنهایی» که در بالا از آن نامبرده شده فرایندی است که کس, خود را تنها میابد; این حس تنهایی پیوندی بباید
      به حضور فیزیکی دیگران ندارد, برای نمونه کسی میتواند در مهمانی‌ای شلوغ باشد و بیشتر از خانه احساس تنهایی بکند.

      در جهان امروز, اینترنت برترین ابزار سیستم تکنولوژیک به شمار میرود که راه‌هایِ ارتباطی بسیار گوناگونی پدید آورده
      و جهان را چنانکه میگویند, به چهره‌یِ دهکده‌یِ جهانی درآورده است. هر آینه, از آنجاییکه هرکس بسادگی زمان و بنمایه‌یِ
      اندکی برای ارتباط با دیگران دارد, زمانیکه به شمار این ارتباط‌ها افزوده شود, از کیفیت آنها خواه ناخواه کاسته خواهد شد.

      برای دریافت بهتر, میتوان در اینجا به "احساس عشق" پرداخت. احساس عشق احساسی‌ست
      که تنها زمانی معنا و هتّا تعریف میابد, که همگانی و به یکسان پخش نشده باشد:

      معشوقه‌ای که عاشق همه است, عاشق هیچکس نیست.
      کسیکه همه را دوست دارد, هیچکس را دوست ندارد.
      کسیکه دوست همه است, دوست هیچکس نیست.
      ...

      تا این اندازه, خود اینترنت و راه‌هایِ ارتباطی پُرشمار از کیفیت رابطه‌ها زده و به
      کمیت آنها می‌افزایند. به پُرشماری امروز دیده میشود که برای نمونه کسی در فیسبوک
      هزاران تن را میشناسند و "دوستان اینترنتی" دارد, ولی در بیرون یک دوست راستین از خود ندارد.

      --
      در سوی دوم, اینکه تکنولوژی چگونه به احساسی تنهایی افزوده از این سرچشمه میگیرد که در سود سیستم
      تکنولوژیک بوده است که از «خویشاوندسالاری / nepotism» زده و به «شایسته‌سالاری / meritocracy» داده شود.

      این یکسان‌انگاری و برتری دهی به شایستگی دیگران (بجای دوستی, نزدیکی یا خویشاوندی آنان) روشی بسیار بهینه
      و هتّا ناگسستنی برای سیستم تکنولوژیک میباشد. برای نمونه, در مقایسه‌یِ سیستم ایران که سیستمی بیشتر خویشاوندسالار
      باشد با سیستم همتراز آمریکایی که شایسته‌سالاری بسیار بالاتری دارد, کاهش چشمگیری در بهینگی و پیشرفت تکنولوژی ایران نگریستنی‌ میباشد.

      این گونه نگرش و روش‌ها که به چهره‌یِ طبیعی پدید آمده و برآورنده‌یِ نیازهای سیستم تکنولوژیک میباشند, در پایان روز
      به این انجامیده‌اند که دوستی‌ها کم کم ژرفی و اهمیت خود را از دست داده و به چهره‌یِ "سرگرمی ناب" درآمده‌اند.

      نیاز به داشتن دوستان و نزدیکانی که کس میتواند روی آنها شمرده و در زندگی به آنان تکیه کند و نیز تکیه‌گاه آنان باشد
      نیازی طبیعی بوده و در جامعه‌یِ نخستینی (بدوی) بخوبی کار میکند, ولی همین نیاز در جهان فندزده و تکنولوژیک بسختی
      برآورده میتواند بشود, زیرا برتری دادن سود گروه کوچک خود (خانواده, دوستان, ..) به سیستم (دولت, میهن, جهان)
      بروشنی در ستیز با سیستم و کارکرد او میباشد و کشوری که بیشتر شهروندانش اینگونه باشند, خواه ناخواه
      در میدان رقابت از کشورهایی که اینگونه نباشند پس خواهد افتاد; چیزیکه همین امروز زنده نگریستنی میباشد.

      این چرخش در پایان به این انجامیده که دوستان کس دیگری نقش بسزا و مهّمی در زندگی
      وی ندارند و سرنوشت کس بجای آنکه در دستان او و یا دوستان و نزدیکان وی — کسانیکه او
      به آنان دسترسی نزدیک, فیزیکی و پس تاثیرپذیر دارد — باشد, در دستان سیستم جای گرفته است.

      --
      همه‌یِ این فاکتورها دست در دست هم به این می‌افزایند که گروهک‌های هسته‌ای همچون خانواده, یا دوستی‌ها
      در برابر گروه‌هایِ بزرگتر همچون میهن, دولت بختی ندارند و اگر هم داشته باشند, دشمن سیستم به شمار میروند.

      همسنجی شود عضو‌های یک گروه مافیایی که دوستی و رفقای خود را به سود و رفاه سیستم برمیگزینند.
      ازهمینرو, پیوند‌های دوستی نیز بمانند دیگر چیزها از درون تُهی شده‌ و به ابزاری دیگر برای سرگرمی بدل گشته اند:

      هر چه سامانه‌یِ کشورداری یک کشور پیشرفته‌تر و سامان‌مند‌تر, دوستی‌ها سطحی‌تر و بی‌ارزش‌تر.

      برای نمونه در همین سخنگاه کاربر @Dariush در جایی سخن از این برده که هنگام رویارویی با
      مشکل‌های مالی دوستان وی به یاری‌ اش آمده‌اند. این شیوه هنوز در کشورهای کمتر پیشرفته مانند ایران
      به چشم میخورد (چراکه در ایران سیستم هنوز پیشرفته و "عادل" نیست و هر کس باید خود گلیمش را
      از آب بیرون بکشد و پس دوستی و خویشاوندسالاری), ولی در کشورهای پیشرفته‌تر و بافرهنگ‌تر بسختی به
      چشم میخورد و در آنجا کسانیکه دچار اینگونه مشکل‌ها میگردند خود را تنها و رودررو با سیستم و عدالت قضایی میابند.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      علاوه بر نابودی تکنولوژی مدرن(که اضافه بکنم از نظر من ناخواستنی نیست)فاجعه‌ی تکنولوژیک(فاجعه برای سیستم تکنولوژیک)از طریق روشهایی دیگری هم می‌تواند رخ بدهد. از جمله پدید آمدن دولت‌-خدا(که به نظر بسیار نزدیک‌تر است از آنچه حتی بدبین‌ترین ما گمان می‌کردند، بنگرید به ماجرای NSA)یا ماشین‌-خدا(ابر-رایانه‌ای هوشمند)اینها محتمل‌تر هستند چون ما در حال حرکت به سوی‌شان هستیم.
      از دیدگاه کازینسکی, من و بیگمان اگر نه اکثریت مطلق بسیاری دیگر, هیچکدام از این رویداد‌ها, جایگزینی با ماشین‌هایِ
      هوشمندتر, یا فروافتادن از جایگاه آدمی به تراز و جایگاه حیوانات خانگی و .. خواستنی نمیباشند; ازینرو گفتمان تکنولوژی.
      فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
      ویرایش از سوی Mehrbod : 05-31-2015 در ساعت 03:10 AM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      از دیدگاه کازینسکی, من و بیگمان اگر نه اکثریت مطلق بسیاری دیگر, هیچکدام از این رویداد‌ها, جایگزینی با ماشین‌هایِ
      هوشمندتر, یا فروافتادن از جایگاه آدمی به تراز و جایگاه حیوانات خانگی و .. خواستنی نمیباشند; ازینرو گفتمان تکنولوژی.
      بخشی از سخن من به شما (که بگمانم بد به شما رسید) همین بود. من گمان میکنم
      اشتراک نظر ما در اینکه نمی‌خواهیم آدمی تبدیل به کامپیوتر یا حیوان خانگی شود بسیار
      مهم است(چیزی که گویا در بین ترنس‌امانیست‌ها چندان طرفدار ندارد)، چرا که طبیعت آدمی
      مهم است. ولی من گمان میکنم تصور شما از طبیعت آدمی و آنچه در آن ارزش حفاظت و
      محافظه‌کاری دارد اشتباه است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      معشوقه‌ای که عاشق همه است, عاشق هیچکس نیست.
      کسیکه همه را دوست دارد, هیچکس را دوست ندارد.
      کسیکه دوست همه است, دوست هیچکس نیست.
      ...
      دقیقا و من گمان نمیکنم اگر ما به جنگل برویم و در گروه‌هایِ کوچک آنجا بنشینیم، این گزاره کمتر
      از امروز صادق باشد.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •