من در مطالعات خود پیرامون چیستی "عرفان" با تعریف ها و بیان دیدگاه های بسیار گسترده و متفاوتی مواجه شدم. با عارف مسلکانی هم از نزدیک به گفتگو نشستم اما حتی سخنان آنان نیز عجیب و حتی خواستنِ توضیحِ عرفان از آنها چندان با موفقیت همراه نبود. با این همه توانستم به تعریفی تا حدی روشن از آن دست یابم و اکنون ضمن سپاس از دوستانی که در این جستار به بیان دیدگاه هایشان پرداختند، قصد دارم به یک جمع بندی در اینجا برسم. قسمتی از بعضی مطالب که اساسا اعتبار عرفان را می توانند زیر سوال ببرند و توجه مرا جلب کرده اند:
a psychological interpretation regarding a tendency of the mind to unify its contents in different ways, resulting in slightly different experiences on different occasions. Mystics do not experience or perceive an objectively existing unity; rather they formulate their own experiential unities in different ways.
the researches show which the mystical experiences are different based on the milieu,cultures,life experience,religion and psychologycal processes.
mystical experince is just a common state of parasympathetic dominance and a slow wave synchronization of the frontal cortex
نظر دوستان درباره این مطالب چیست؟ تجربه عرفانی دقیقا چیست و چه اعتبار شناخت شناسی دارد؟ و اساسا چرا عرفان اینچنین تعریف گریز و عارف مسلکی عجیب به نظر می رسد؟

اگر کسی هم از @کوشا خبر دارد، ضمن رساندن سلام من، به او اطلاع دهد که من برای ترم جدید کلاس عرفان اسلامی ثبت نام کرده ام!( برای ادامه گفتگو حاضرم)