thought (02-17-2016)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ای خدا صبری در شب یلدا به من ده!!! باید هم همین نگاه باشد کسی که به جای شعر از چامه استفاده می کند باید هم آن را چون چکمه ببیند اینکه می توان آن را بدون دخالت انسانی درست کرد و ساخت! همین است که این زبان پارسی می لنگد این که شعر کجا و چامه کجا! شعر از شعور می آید اینرا از افلاطون تا هایدگر تاکید کرده اند که ریشه ی شعر شعور است! اینکه شعر چیدمان واژه ها کنار هم نیست اینکه آرتور مبو شعر را کیمیاکاری شاعر با واژه ها می داند و دکتر کدکنی شاعر را کیمیاگر می خواند و........ بگذریم چرا که الان دارم با یک ربات حرف می زنم که نه می داند شعر چیست و نه می فهمد عشق چیست و دل دقیقا در کجای انسان قرار دارد. جای شیخ اجل سعدی خالیست که سرود: همه ی قبیله ی من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت!
thought (02-17-2016)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ای خدا!!
مگر رنگ رنگ نیست رنگین کمانِ روی بنفشه قشنگ نیست؟
نه قشنگ نیست رنگی که بوی سرخ ندارد قشنگ نیست!
آخر هر واژه ای که کنار هم بنشانیم و آهنگینشان کنیم که شعر نمی شود می شود چامه!!!!!!! شعر از شعور می آید باید این واژه ها در کنار هم به یک درک نو برسند . شما بروید یکم مطالعه کنید در مورد شعر بعد بیایید اینجا و تمام پستهایتان را پاک کنید که براستی خنده آور هستند:))
کجایی قیصر امین پور که کتاب دستور زبان عشق را نوشتی و ترسیدی که مباد روزی بیاید که برای عشق هم دستور زبان بنویسند و به دنبالِ فرمول قطره های اشک باشند!! خوب شد که پر کشیدی و رفتی و ندیدی این روزها را که برای شعر برنامه می نویسند و شعر را محصول چیدمان واژه ها بر اساس الگوریتم می دانند.
نکته گرفته نشد, چامهای که رایانه امروز میسُراید هنوز خام است و به
دل نمینشیند, ولی با زمان بسنده میتواند بهتر از خود آدمی هم بسراید.
اینکه شما این واقعیت تلخ را نمیپسندید و دست به دامن خدا شدهاید مایهیِ اینکه حقیقت نداشته باشد, نیست.
یک نمونه از نگارگریهایِ رایانهای:
بیشتر در همین باره:
ُ
AARON: A Product of Kurzweil CyberArt Technologies
Intelligent Machines: AI art is taking on the experts - BBC News
پ.ن.
چامه/چکامه همان برابر پارسی "شعر" است و شعر چیزی جدا از چامه نیست.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
الان دارید شوخی می کنید نه؟ اصلا متوجه هستید دارید چه می گویید؟
وای خدایا اینروزها که من دلگرفته ام همینطور از زمین و زمان دارد برایم می بارد!!! دست بردارید و اینقدر لجباز نباشید! این زبان پارسی سره ی شما فقط و فقط به دردِ تمسخر و سخن ناحق گفتن می خورد و بس! شعر برابر با چامه نیست! شعر از شعور می آید و کامپیوترها هر چقدر هم پیشرفته بشوند به شعور انسانی نمی رسند. خوب است که در هم میهن یک جستار درون وبرون هست که در مورد عوالم دورن وبرون بحث میشود بروید حداقل ان را بخوانید.
اینکه شعر از دل بر می خیزد و کامپیوترها تا ابد صاحبدل نخواهند شد! شما چه می دانید شعر چیست؟ همین شعر آنهم از گونه ی عارفانه اش هایدگر را از اینرو به آنرو کرد بطوریکه به این نتیجه رسید که که اندیشه بدونِ شهود هیچ نمی ارزد! اینکه همین هایدگر در باب شعر می گوید وقتی واژه ها ناکارآمد می شوند و مفاهیم بزرگتر از واژه های مادی می شوند شعر آغاز می گردد.
شعر از اشراق می آید و هایدگر هم به قول هانری کربن شاگردش به دروازه های اشراق رسید.
شما بیشتر از شاعر می دانید؟ شما یک برنامه نویسی هستید که از بغض معاویه روبه استفاده از واژگان پارسی کرده اید. اینگونه نوشتار فقط به درد ارباب گونه سخن گفتن می خورد و بس. مثل یک ربات حرف می زنید بی هیچ احساسی!
بقول حضرت حافظ
هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
برای شعر گفتن شاعر باید به شعور برسد باید به عالم درون برود باید زیر باران های های گریه کند باید تمام شب را راه برود تا به صبح برسد و برای همه ی این کارها نیازمندِ دل است.
شما بهتر است همان برنامه اتان را بنویسید و نظر در مورد شعر و شاعری را به اهلش واگذارید!
ویرایش از سوی سارا : 02-16-2016 در ساعت 09:10 PM
thought (02-17-2016)
سارا (02-18-2016)
بله هر شعری یک شاعری دارد ولی من فکر کنم شاعر این شعر را بشناسم! در یک فروم دیگر یک کاربری دقیقا همین شعر را در امضایش دارد!! و این را هم بگویم که آن کاربر خودش اهل شعر و ادب است و شاعر این شعر هم خودش است! می خواستم ببینم شما هم او را می شناسید و یا همینطوری این شعر را پیدا کردید و در امضایتان گذاشتید.
سارا (02-17-2016)
راستش را بخواهید بزرگترین آرزویم شناختنِ همان کاربرست! فکر می کنم منشا این شعر هم در این جستار باشد:) هستی و مستی! - صفحه 3
thought (02-17-2016)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)