بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ای خدا!!
مگر رنگ رنگ نیست رنگین کمانِ روی بنفشه قشنگ نیست؟
نه قشنگ نیست رنگی که بوی سرخ ندارد قشنگ نیست!
آخر هر واژه ای که کنار هم بنشانیم و آهنگینشان کنیم که شعر نمی شود می شود چامه!!!!!!! شعر از شعور می آید باید این واژه ها در کنار هم به یک درک نو برسند . شما بروید یکم مطالعه کنید در مورد شعر بعد بیایید اینجا و تمام پستهایتان را پاک کنید که براستی خنده آور هستند:))
کجایی قیصر امین پور که کتاب دستور زبان عشق را نوشتی و ترسیدی که مباد روزی بیاید که برای عشق هم دستور زبان بنویسند و به دنبالِ فرمول قطره های اشک باشند!! خوب شد که پر کشیدی و رفتی و ندیدی این روزها را که برای شعر برنامه می نویسند و شعر را محصول چیدمان واژه ها بر اساس الگوریتم می دانند.
نکته گرفته نشد, چامهای که رایانه امروز میسُراید هنوز خام است و به
دل نمینشیند, ولی با زمان بسنده میتواند بهتر از خود آدمی هم بسراید.
اینکه شما این واقعیت تلخ را نمیپسندید و دست به دامن خدا شدهاید مایهیِ اینکه حقیقت نداشته باشد, نیست.
یک نمونه از نگارگریهایِ رایانهای:
بیشتر در همین باره:
ُ
AARON: A Product of Kurzweil CyberArt Technologies
Intelligent Machines: AI art is taking on the experts - BBC News
پ.ن.
چامه/چکامه همان برابر پارسی "شعر" است و شعر چیزی جدا از چامه نیست.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
الان دارید شوخی می کنید نه؟ اصلا متوجه هستید دارید چه می گویید؟
وای خدایا اینروزها که من دلگرفته ام همینطور از زمین و زمان دارد برایم می بارد!!! دست بردارید و اینقدر لجباز نباشید! این زبان پارسی سره ی شما فقط و فقط به دردِ تمسخر و سخن ناحق گفتن می خورد و بس! شعر برابر با چامه نیست! شعر از شعور می آید و کامپیوترها هر چقدر هم پیشرفته بشوند به شعور انسانی نمی رسند. خوب است که در هم میهن یک جستار درون وبرون هست که در مورد عوالم دورن وبرون بحث میشود بروید حداقل ان را بخوانید.
اینکه شعر از دل بر می خیزد و کامپیوترها تا ابد صاحبدل نخواهند شد! شما چه می دانید شعر چیست؟ همین شعر آنهم از گونه ی عارفانه اش هایدگر را از اینرو به آنرو کرد بطوریکه به این نتیجه رسید که که اندیشه بدونِ شهود هیچ نمی ارزد! اینکه همین هایدگر در باب شعر می گوید وقتی واژه ها ناکارآمد می شوند و مفاهیم بزرگتر از واژه های مادی می شوند شعر آغاز می گردد.
شعر از اشراق می آید و هایدگر هم به قول هانری کربن شاگردش به دروازه های اشراق رسید.
شما بیشتر از شاعر می دانید؟ شما یک برنامه نویسی هستید که از بغض معاویه روبه استفاده از واژگان پارسی کرده اید. اینگونه نوشتار فقط به درد ارباب گونه سخن گفتن می خورد و بس. مثل یک ربات حرف می زنید بی هیچ احساسی!
بقول حضرت حافظ
هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
برای شعر گفتن شاعر باید به شعور برسد باید به عالم درون برود باید زیر باران های های گریه کند باید تمام شب را راه برود تا به صبح برسد و برای همه ی این کارها نیازمندِ دل است.
شما بهتر است همان برنامه اتان را بنویسید و نظر در مورد شعر و شاعری را به اهلش واگذارید!
ویرایش از سوی سارا : 02-16-2016 در ساعت 09:10 PM
thought (02-17-2016)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Alice(02-18-2016)
نمی دانم گریه کنم یا بخندم! مقایسه ی شعر و شطرنج! دیگر قیاسی از این مع الفارقتر می توان داشت! شطرنج یک بازی فکریست که بر پایه ریاضیات است و معلوم است که می توان برای آن برنامه ها نوشت. اما شعر یا بقول شما چامه چه؟ شما که شعر را خودفریبی می دانید و شاعران را خودفریب می خوانید ! پس چطور می شود کامپیوتر ها که در آنها منطقِ سرد حکم فرماست شاعری کنند!! اصلا تعریف شعر چیست؟ برای چه شعر بوجود آمد؟ خوب شد حرف هایدگر را اینجا گفتم که پیش از او افلاطون گفته بود و بعد از افلاطون حضرت مولانا گفته بود. بگذریم با آدمِ لجوج نمی توان بحث منطقی کرد کسی که چنین بی منطقانه فقط به خاطر احساس خودبرتر بینی دلش می خواهد در بحثها پیروز گردد را چه به بحث راجع به به دل و شعر و شور و شعور!
thought (02-19-2016)
؟
احساس هم میتواند به ریخت الگوریتم در بیاید و این به پسند ما, به اینکه دوست داریم رایانهها نتوانند به اندازهیِ ما باهوش
و یا دارای توانایی احساس کردن باشند یا نباشند, پیوندی ندارد. در حقیقت همین برخورد شما که نمیخواهید نکتهیِ منطقی ولی ناخوشایند را بپذیرید چون
بدرستی احساس بدی بهتان میدهد, خود یک واکنش احساسی میباشد که پایهیِ ریاضیاتی و منطقی دارد و میتوان هتّا خاستگاه و ریشهیِ آنرا نیز در فرگشت رّد پا یافت.
--
برای اینکه آسانتر نکته گرفته بشود, یک گربه هم در جایگاه یک جاندار دارای احساس و هتّا احساسهایِ بسیار پیچیده مانند افسردگی است.
اکنون اگر تک تک یاختههایِ مغز گربه را با یاختههایِ رایانهنهاد جایگزین نمایند, آیا چون جنس
یاختهها از گوشت و خون به آهن و سیلیکون رفته است دیگر نمیتواند چیزی را احساس کند؟
ویرایش از سوی Mehrbod : 02-18-2016 در ساعت 09:16 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
سارا (02-18-2016)
دوست عزیز پیشتر خدمتتان عرض کردم که اگر می خواهید به سرنوشتِ جناب فدایی رهبر دچار نگردید باید تنها مرا دشنام گویید و از من دوری کنید از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی! البته که ایشان مرا می شناسند : چرا چون مسلمانم! و یک دختر ! در حقیقت از قبیله ی نسوان بودن هم گناه کمی نیست! چرا که از دید ایشان یعنی خنگ و کودن و نادان! مسلمان هم از دید ایشان یعنی عقب مانده ... از اینرو تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
thought (02-18-2016)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)