گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حق گرا نمایش پست ها
خود بینی و نفی خودی که مد نظر بنده است بسیار پیچیده تر و تو ر تو تر از این است که شما گمان کنی از ان مبرا هستی زیرا این گراایشات ذاتی ماست و خروج از ان غایت کمال بشریت است که در جستار عرفان چیست در جواب یکی از دوستان بیان شد و بیان شد که نماز ظاهری که در ادیان به اشکال مختلف وجود دارد یک استارت اولیه است که شما مرحله به مرحله بتوانی بر این گرایشات خود خواهنه فائق ایی تا تانایی درک بهتر خود و سپس خالق خود را داشته باشی و چنان که بیان کردم بنده اصلا تاکیدی بر ظاهر خاصی از نماز ندارم و معتقدم نماز به هر شکلی که باشد میتواند ما را به کمال نزدیک کند اگر به باطن ان توجه شود
...
این گرایشات مختلف در وجود ما مانند حب قدرت ،ثروت ،زیبایی.حقیقت و...همگی در جای خود به حق هستند منتها چون انسان موجودی دو بعدی است این گرایشات در هر بعدی معنی خاصی پیدا میکند به عبارت دیگر این حقایق ذو مراتب هستند که در هر مرتبه تجلی خاص ان مرتبه را دارند .مثلا همین قدرت که بیان فرمودی از جنبه عالم مادی و حیوانی ما همان است که در عالم حیوانات هست منتها با قدرت تعقل اشکال ان پیچیده تر و گسترده تر میشود لی ماهیت ان یکسان است و ان در یک جمله یعنی دیگران را فدای خود کردن یا کسب قدرت به هر شکل ممکن .اما در عالم انسانی کسب قدرت دقیقا معنی متضادی پیدا میکند زیرا کمال عالم انسانی با کمل عالم حیوانی دو مقوله متفاوت است یعنی کمال عالم حیوانی حفظ خود و خود خواهی است ولی کمال عالم حیوانی در دیگر خواهی و نفی خود است لذا قدرت در عالم انسانی به این است که شما بتوانی هر چه بیشتر خود خواهی خود را نفی کنی و به عالم دیگر خواهی راه پیدا کرده و از قوانین عالم ما که فنا و تغیر و تحول مدام در چرخه حیات است نجات پیدا کنی و به عالم مجردات که عالم بقا و پایداری است راه پیدا کنی و به اصل وجود نزدیک گردی پس در حقیقت شما در عالم انسانی به دیگر خواهی به قدرت میرسی ولی در عالن حیوانی با خود خواهی و نفی دیگران به عبارت روشن تر خو خواهی و قدرت عالم انسانی به اثبات دیگران منجر میشود ولی قدرت عالم حیوانی با نفی دیگران اثبات میشود و این یعنی تکامل انسانی از علم حیوانی
خب همهء این حرفایی که میزنید در تئوری قشنگه، ولی این تئوری ها کاملا ثابت نشدن، و کسی حاضر میشه برای اونا مایه بذاره که مثلا ایمان قوی ای داشته باشه، درحالیکه اکثریت مردم ایمان قوی ندارن.
بنده خودم حاضر نیستم برای چیزهایی که هنوز وجود و کیفیت اونا بر من اثبات نشده و درشون شک و ابهامات زیادی هست، زیاد از خودم مایه بذارم و خودم رو قربانی کنم!
در حدی در زندگیم مقید هستم و به خودم زحمت میدم که بصورت تجربی و عقلانی و وجدانی برام توجیه کافی داشته باشه. مثلا سعی میکنم نان حرام نخورم (منظورم حق الناسه)، و انتظار دارم روزی ام هم بقدر کفایت باشه حداقل، که هست، و غیر از این باشه بعید میدونم بتونم برای مدت و سختی زیادی تحمل کنم.
خب خیلی چیزهای دین و عرفان هست بنظر بنده در همین حد هم آدم عمل کنه در زندگی نتایج و نشانه هاش رو میتونه کاملا لمس کنه، چون خودم در زندگیم اینطور تجربه و حس داشتم و حتی در زندگی های دیگران هم دیده ام. و فکر میکنم همینقدر برای آدمهای بی ایمان کفایت میکنه و بهرصورت نمیتونن بیشتر هم باشن، و البته فکر میکنم باوجود همین حداقل ها هم آدم به مرور از نظر روحانی پیشرفت میکنه.