اولا در خودم تکبر و خودبینی نامعقولی نمیبینم که بخوام بشکنمش.
یعنی اصولا تکبر و خودبینی برام زیاد مفهوم نیست. من فقط دنبال منافعم هستم، ولی غرور ندارم به اون شکل. خدا رو هم قبول دارم و حاضرم در برابرش کرنش کنم، ولی نماز یه چیز کلیشه ای تکراری بی معنیه از نظر من که فقط زحمت و اتلاف وقت و انرژی بی مورده برام.
خب من همینطوریش هم همیشه تمایل زیادی به ماده گرایی ندارم!نکته دیگر در مورد نماز این است که نماز به ما کمک میکند با یاد اوری یاد خدا پنج بار در روز بر یکی از جبرهای درونی یعنی گرایش به ماده و فراموشی معنا غالب اییم و به مرور زمان حضور خدا را در خود پررنگ کنیم تا جایی که هیچگاه بین خود و او فاصله ای نبینیم
البته تا ببینیم تعریف و منظور از ماده گرایی چیه. چون بهرحال ما در این جهان مادی داریم زندگی میکنیم و مجبوریم برای خودمون امکانات مادی خاصی رو فراهم کنیم. مثلا من میبینم توی این دنیا باید تلاش کرد قوی شد چون بقول معروف ضعیف در این دنیا پایمال میشه، بخاطر همین همیشه دنبال قدرت بوده و هستم و مثلا ورزش میکنم، به دانش و توانایی های علمی و تخصصی و کلا زندگی خودم اضافه میکنم؛ منظورم از ماده لزوما پول نیست، بلکه بیشتر قدرتهای اصیل و درونیه (قدرت بدنی و جنگندگی، قدرت روح و روان و ذهن و علم و ...).
منظورتون رو از این قسمت متوجه نشدم.ولی بعد دیگر نماز بعد احتماعی ان است که به نسبت تاثیری که بر دیگران میتواند داشته باشد کمی دست و بال ما را میبندد که خود بحث مفصلی است