• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 4 از 20 نخستیننخستین 1234567891011121314151617181920 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 31 به 40 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      دپرس کننده ترین بخش زندگی اونهایی که به خاطر یک چیز میمیرند این هست که روح وجود نداره...ولی نه دپرس کننده ترین بخش اونجایی هست که کسانی که اونها رو ترغیب به مردن میکنند خودشون حاضر نیستند بمیرند
      نیازی به وجود روح نیست تا شهادت‌طلبی را مقبول بکند، روح و خدا و آخرت و … بهانه هستند نه دلیل. شما یا برای حفظ جامعه، کشور، فرهنگ، تمدن، مذهب، نظام اجتماعی و در یک کلام «سبک زندگی» خود حاضر به کشتن و کشته شدن هستید، یا خیلی زود آن را به کسانی که حاضر به این کار هستند می‌بازید.

      ارزش زندگی آدمها نیز با هم برابر نیست، مرگ یک فرمانده کارکشته در میدان جنگ، به زیان همرزمان او خواهد بود زیرا تجربه و علم و فن و آگاهی او را از دست می‌دهند، مرگ یک سرباز ساده وظیفه‌ی او نسبت به کشور و مردم و فرماندهانش است، و تبلور فضیلت برتر او. وظیفه‌ی متقابل مردم هم آنست که آنچه او برایش کشته شده را دور نیاندازند و در حفظ آن بکوشند، اگرنه مرگ او بیهوده به نظر می‌رسد و نسل بعدی مردان می‌شوند مثل من و شما، که «کس‌خل» نیستند و حاضرند به هر خفت و حقارتی تن بدهند مبادا آسیبی به جانشان برسد.
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (02-24-2015),sonixax (02-25-2015),undead_knight (02-24-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      نیازی به وجود روح نیست تا شهادت‌طلبی را مقبول بکند، روح و خدا و آخرت و … بهانه هستند نه دلیل. شما یا برای حفظ جامعه، کشور، فرهنگ، تمدن، مذهب، نظام اجتماعی و در یک کلام «سبک زندگی» خود حاضر به کشتن و کشته شدن هستید، یا خیلی زود آن را به کسانی که حاضر به این کار هستند می‌بازید.

      ارزش زندگی آدمها نیز با هم برابر نیست، مرگ یک فرمانده کارکشته در میدان جنگ، به زیان همرزمان او خواهد بود زیرا تجربه و علم و فن و آگاهی او را از دست می‌دهند، مرگ یک سرباز ساده وظیفه‌ی او نسبت به کشور و مردم و فرماندهانش است، و تبلور فضیلت برتر او. وظیفه‌ی متقابل مردم هم آنست که آنچه او برایش کشته شده را دور نیاندازند و در حفظ آن بکوشند، اگرنه مرگ او بیهوده به نظر می‌رسد و نسل بعدی مردان می‌شوند مثل من و شما، که «کس‌خل» نیستند و حاضرند به هر خفت و حقارتی تن بدهند مبادا آسیبی به جانشان برسد.
      در زمان قدیم در مقامات بالا هم از جان گذشتگی در پی شکست گویا وجود داشته، مخصوصا در مورد رومی‌ها که شبیه سامورایی بوده‌اند.
      امپراتوری هخامنشی ولی گویا در این مورد چندان سابقه‌یِ خوبی نداشته. تعجبی ندارد ما بعد از شکست به گریه و زاری روی آورده‌ایم

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (02-25-2015)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      نیازی به وجود روح نیست تا شهادت‌طلبی را مقبول بکند، روح و خدا و آخرت و … بهانه هستند نه دلیل. شما یا برای حفظ جامعه، کشور، فرهنگ، تمدن، مذهب، نظام اجتماعی و در یک کلام «سبک زندگی» خود حاضر به کشتن و کشته شدن هستید، یا خیلی زود آن را به کسانی که حاضر به این کار هستند می‌بازید.

      ارزش زندگی آدمها نیز با هم برابر نیست، مرگ یک فرمانده کارکشته در میدان جنگ، به زیان همرزمان او خواهد بود زیرا تجربه و علم و فن و آگاهی او را از دست می‌دهند، مرگ یک سرباز ساده وظیفه‌ی او نسبت به کشور و مردم و فرماندهانش است، و تبلور فضیلت برتر او. وظیفه‌ی متقابل مردم هم آنست که آنچه او برایش کشته شده را دور نیاندازند و در حفظ آن بکوشند، اگرنه مرگ او بیهوده به نظر می‌رسد و نسل بعدی مردان می‌شوند مثل من و شما، که «کس‌خل» نیستند و حاضرند به هر خفت و حقارتی تن بدهند مبادا آسیبی به جانشان برسد.
      ببین من دارم میگم کسی که کشته میشه یک چیز کاملا عینی رو از دست میده و بعدش رسما هیچی گیرش نمیاد،چون دیگه وجود نداره. این استدلال هم که اگر "بود" از پیروزی ایدولوژیش راضی میشد کسشره، همه استدلالی که ما در مورد خواست یک انسان میتونیم بکنیم تا لحظه مرگش هست(و چه بسیار کسانی که قبل از دم اخر کاملا از راهی که رفتند پشیمون شدند)

      آیا واقعا این از دست رفتن "سبک زندگی" اینقدر اهمیت داره(از دید خودشون) ؟! بررسی رفتار بازنده ها نشون میده که به جز کسانی که میمیرند باقی بازنده ها حاضر هستند زندگی کنند تا اینکه کشته بشند،پس اکثریت بیش از اینکه به سبک زندگی اهمیت بدند به خود زنده بودن اهمیت میدند.

      من به اهمیت استراتژیک انسان ها در سلسله مراتب قدرت واقف هستم ولی اولا فقط بعضی از این افراد "به حکم وظیفه" سعی در حفظ جونشون دارند و دوما اینکه کسانی که در بلند مدت بعد از بحران به قدرت میرسند معمولا کسانی هستند که به جای فداکاری در جلوی جبهه به فداکاری در پشت جبهه و ترقی از پله های قدرت مشغول بودند
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-25-2015),sonixax (02-25-2015)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      ببین من دارم میگم کسی که کشته میشه یک چیز کاملا عینی رو از دست میده و بعدش رسما هیچی گیرش نمیاد،چون دیگه وجود نداره. این استدلال هم که اگر "بود" از پیروزی ایدولوژیش راضی میشد کسشره، همه استدلالی که ما در مورد خواست یک انسان میتونیم بکنیم تا لحظه مرگش هست(و چه بسیار کسانی که قبل از دم اخر کاملا از راهی که رفتند پشیمون شدند)
      از آنجاکه هرگونه موجودیت یا اعتلای فرد گره خورده با جمعی‌ست که در آن عضویت دارد و جمع است که به شما این امکان را می‌دهد تا با استفاده از امنیت، آرامش، صلح و رفاهی که فراهم کرده فرد وجود داشته باشد و به تعالی برسد، در مقابل فرد شما هم برای حفظ آن، و آنچه به آن شکل و معنی داده می‌باید آماده به فداکاری باشد. به غیر از این یعنی عدم توازن عینی و سقوط حتمی.

      مشکل شما این است که موضوع را از دریچه‌ی فرد می‌بینید، لحظه‌ای از زندان سخیفی که بشر مدرن به دور خود بنا کرده و فردیت نامیده فاصله بگیرید و بکوشید اعتلای جامعه‌ای که فرد مذکور در آن زندگی می‌کند را «هدف اصلی» زندگی و عمل او تلقی بکنید. اکنون آیا آن جامعه از فداکاری شهید خود چیزی «گیرش» می‌آید یا نه؟ فرد در این سناریو «فایده» را قبلاً برده و وجود خود در شکل و قالبی که هست از آنچه اکنون برای بقای آن کشته می‌شود «گیر» آورده. بعد از اینهم جدا از خوشنامی که برای خاندانش به همراه می‌آورد می‌تواند مطمئن باشد که در صورت پیروزی میم‌ها و ژنهایش متداوم می‌شوند، و او برای پیروزی می‌جنگد.

      کنش «درست» آن نیست که فرد انسانی از انجام آن چیزی «گیرش» می‌آید، آنی‌ست که جمع متشکل از افراد انسانی را در مفهومی تاریخی سود می‌رساند.


      آیا واقعا این از دست رفتن "سبک زندگی" اینقدر اهمیت داره(از دید خودشون) ؟!
      برای شما که لیبرال هستید نه، سبک زندگی شما ارزشی ندارد. اما سبک زندگی کسی که حاضر است برای آن کشته بشود قطعاً بله، «واقعا آنقدر ارزشمند» است.
      سبک زندگی منهم البته دست کمی از مال شما ندارد، بدتر نباشد بهتر نیست.


      بررسی رفتار بازنده ها نشون میده که به جز کسانی که میمیرند باقی بازنده ها حاضر هستند زندگی کنند تا اینکه کشته بشند،پس اکثریت بیش از اینکه به سبک زندگی اهمیت بدند به خود زنده بودن اهمیت میدند.
      بله، و دقیقا به همین دلیل است که «بازنده» هستند.
      وانگهی از این گذشته مگر اکثریت هر چه کرد درست است؟ منهم می‌دانم که اکثر مردان رها شده به حال خود بتا، بزدل، حقیر، ضعیف و بی‌مایه هستند. ولی همینطور می‌دانم که چیزی در آن‌ها هست که تحت پرورش درست، تحت هدایت درست و تحت سیستم اجتماعی که به شخص درست‌کار پاداش می‌دهد می‌تواند رشد بکند و از آن‌ها مردانی در جستجوی فضیلت بسازد. حتی از من و شما!
      «اکثریت» در جهان واقعی توده‌ای بی‌شکل و حالت است که رفتار، عواطف، نظر، عقاید، موجودیت و کلاً باقی چیزهایشان برای من کوچکترین اهمیتی ندارد. مهم این است که صد مرد ِ آماده به مردن به هزار مرد بزدل غلبه می‌کنند و «سبک زندگی» خودشان را بر ایشان تحمیل. سبک زندگی آن‌ها هم دلیرانه زیستن و دلیرانه مردن است، پس «حق» انتخاب شما می‌شود پشم و کشک و زرشک. یعنی داعش اگر از مرزها بگذرد و تهران را تصرف بکند دیگر «صلح‌جویی» شما جانتان را نجات نخواهد داد، یا اسلام می‌آورید و به لشگر ایشان اضافه می‌شوید و در راه دفاع از میم آن‌ها به زور می‌جنگید، یا خودتان، خانواده‌تان و … کشتار فی‌سبیل الله می‌شوید. یا سرمایه‌ی میمتیکی شما از میان می‌رود یا سرمایه‌ی ژنتیکی شما.


      من به اهمیت استراتژیک انسان ها در سلسله مراتب قدرت واقف هستم ولی اولا فقط بعضی از این افراد "به حکم وظیفه" سعی در حفظ جونشون دارند و دوما اینکه کسانی که در بلند مدت بعد از بحران به قدرت میرسند معمولا کسانی هستند که به جای فداکاری در جلوی جبهه به فداکاری در پشت جبهه و ترقی از پله های قدرت مشغول بودند
      خب این همان سیستمی‌ست که ما می‌کوشیم و می‌خواهیم تغییر بدهیم. این «نظم جهان» نیست، همانطورکه راسل گفت «نظم» جهان در ژاپن فئودال آن بود که فرمانده خود نیز به شمشیر می‌افتاد، نه مثل لیبرال‌دموکراسی متأخر که در آن سرباز دلیر فرانسوی در الجزایر جنگ را پیروز بشود، سیاستمدار رذل و بزدل در خانه دستور عقب‌نشینی بدهد چون «کلنیسم بده».
      زنده باد زندگی!

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (02-25-2015),sonixax (02-25-2015)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      ولی چرا .. لیبرال دموکراسی باعث سقوط میشه؟
      این پرسش خوبی‌ست، پاسخ خوبی را هم شایسته است:

      - چون به مرد فرزانه و نادان، شرور و خیرخواه، عادل و رذل و … به یک اندازه قدرت و نفوذ و حق دخالت می‌دهد. این توصیف واژه‌نامه‌ای ِ فساد است.

      - چون قدرت را نه به صالح‌ترین، بهترین، قدرتمندترین، عادل‌ترین یا کارآمدترین، که به محبوب‌ترین واگذار می‌کند.

      - چون مشروعیت قدرت به اینکه از کجا آمده ربطی ندارد، به این وابسته است که برای انجام چه کاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. اینکه قدرت دولت از رأی مردم بیاید مشروع می‌شود دروغی‌ست وقیحانه، مشروعیت قدرت وابسته به پیروی و پایبندی و حرکت آن در جهت فضایل بزرگ است.

      - چون حقیقت، واقعیت، عدالت، شرافت، زیبایی و … مفاهیمی نسبی نیستند که در رأی عمومی مشخص بشوند. ساختن این پل روی آن دره یا لازم است، یا به صرفه است، یا درست است، یا اولویت دارد، یا ممکن است، یا نیست، رأی شما تأثیری در هیچکدام از آن مسائل ندارد.

      - چون از منظر تاریخی ثابت شده که مردم می‌کوشند از طریق رأی دادن خود را ثروتمند بکنند و دولتهای ناکارآمدی که وعده‌های چرب و نرم می‌دهند را انتخاب می‌کنند نه دولتهای واقع‌گرا را.

      - چون مرد چاپلوس از صندوق‌ها بیرون می‌آید نه مرد صادق. مرد مدرن به‌خصوص که اهمیت بیشتری به «خوش بودن» می‌دهد تا به حقیقت، و هرگز حاضر نیست حقیقت دشوار یا نقش خود در آن را بپذیرد.

      - چون از منظر تاریخی ثابت شده که زنان با دولت دموکراتیک ازدواج می‌کنند، و از قدرت رأی خود استفاده می‌کنند برای دریافت کمکهای ناروای مالی از دولت، استقلال اقتصادی و طلاق دسته‌جمعی از شوهران بتای خود، سقط جنین میلیونی بچه‌های ایشان، و سپس بزرگ کردن بچه‌های حرامزاده‌ی مردان آلفا با مالیات محصول از دسترنج همان مردان بتا!

      - چون از منظر تاریخی ثابت شده که حرکت در یک دموکراسی همواره از راست به چپ است، این حرکت گاهی کند می‌شود، اما هرگز متوقف یا معکوس نمی‌شود. آنچه امروز در آمریکا یا ایران «راست افراطی» تلقی می‌شود چپ رادیکال دویست یا صد سال پیش است.

      - چون بوروکرات میان‌مایه‌ای که از صندوق آرا بیرون می‌آید هیچ سرمایه‌گذاری شخصی در حکومت خود ندارد. سرنوشت یک پادشاه به اقلیم او گره خورده، اشتباه مکرر، ناکارآمدی سازمان‌یافته یا فساد نهادینه‌ی او، به تباهی سرزمینش می‌انجامد و دارایی او را بی‌ارزش می‌کند. اشتباه مکرر «رئیس جمهور» دست بالا یعنی دور بعدی شارلاتان دیگری به جای او خواهد آمد.

      - چون مرد کهتر می‌کوشد که از طریق رأی، سیاست، ماده واحده و دستورالعمل حزبی خود را با مرد برتر برابر بکند.

      - چون به مرد ضعیف ِ بزدل ِ ریاکار ِ درون‌تهی ِ منزوی ِ منحرف این امکان را می‌دهد که ضعف، بزدلی، ریاکاری، بی‌هدفی، انزوا و انحراف خود را از طریق «عمومی» جلوه دادن آن یا متقاعد کردن عوام فضیلت جا بزند.

      و …

      حالا پرسش حتی بهتر را بپرسید، اینکه آلترناتیو من برای آن چیست، تا به جوابهایی حتی جالبتر برسید. من اجازه می‌دهم راسل اگر خواست به این سوال جواب بدهد.
      ویرایش از سوی Ouroboros : 02-25-2015 در ساعت 10:27 AM
      زنده باد زندگی!

    10. 4 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-25-2015),Russell (02-25-2015),sonixax (02-25-2015),yasy (02-25-2015)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      از آنجاکه هرگونه موجودیت یا اعتلای فرد گره خورده با جمعی‌ست که در آن عضویت دارد و جمع است که به شما این امکان را می‌دهد تا با استفاده از امنیت، آرامش، صلح و رفاهی که فراهم کرده فرد وجود داشته باشد و به تعالی برسد، در مقابل فرد شما هم برای حفظ آن، و آنچه به آن شکل و معنی داده می‌باید آماده به فداکاری باشد. به غیر از این یعنی عدم توازن عینی و سقوط حتمی.
      از منظر کارکرد این درست هست،حرفی ندارم.
      مشکل شما این است که موضوع را از دریچه‌ی فرد می‌بینید، لحظه‌ای از زندان سخیفی که بشر مدرن به دور خود بنا کرده و فردیت نامیده فاصله بگیرید و بکوشید اعتلای جامعه‌ای که فرد مذکور در آن زندگی می‌کند را «هدف اصلی» زندگی و عمل او تلقی بکنید. اکنون آیا آن جامعه از فداکاری شهید خود چیزی «گیرش» می‌آید یا نه؟ فرد در این سناریو «فایده» را قبلاً برده و وجود خود در شکل و قالبی که هست از آنچه اکنون برای بقای آن کشته می‌شود «گیر» آورده. بعد از اینهم جدا از خوشنامی که برای خاندانش به همراه می‌آورد می‌تواند مطمئن باشد که در صورت پیروزی میم‌ها و ژنهایش متداوم می‌شوند، و او برای پیروزی می‌جنگد.
      تقصیر من نیست،طبیعت فرد رو بیشتر دوست داره:))
      امیرجان من در مورد زمان زنده بودن صحبت نمیکنم، حتی جن زده ای که داریوش نام برد هم با وجود متوهم بودن بلاخره یه چیز روانی گیرش میاد بنابراین اگر شما اعتلای جامعه رو هدف خودتون تعریف میکنید؛در زمان زندگی اعتلای جامعه باعث میشه که شما هم به هدفتون برسید.
      ولی اگر جامعه قبل از مرگ شخص به این اهداف نرسه،رسیدنش بعد از مرگ شخص، محقق شدن هدف اون شخص نیست!
      you don't fucking exist anymore
      شخص دیگه وجود نداره تا از این پیروزی لذت ببره یا اصلا این رو درک بکنه.
      از دید ژنتیکی هم که شانس بقای بازنده ها بیشتر هست تا شهدا:))میمونه بحث میم و فرهنگ که اون هم فقط در صورت پیروزی امکانش حاصل میشه.
      کنش «درست» آن نیست که فرد انسانی از انجام آن چیزی «گیرش» می‌آید، آنی‌ست که جمع متشکل از افراد انسانی را در مفهومی تاریخی سود می‌رساند.
      من اصلا در مورد "درستی" بحث نکردم،بحث سر این هست سر کسانی که کشته میشند یه کلاه بزرگ میره.افتخار،شکوه،اعتلای جامعه،آزادی و ... برای یک مرده پشیزی ارزش ندارند،باور نداری میتونی از مرده ها بپرسی:))
      برای شما که لیبرال هستید نه، سبک زندگی شما ارزشی ندارد. اما سبک زندگی کسی که حاضر است برای آن کشته بشود قطعاً بله، «واقعا آنقدر ارزشمند» است.
      سبک زندگی منهم البته دست کمی از مال شما ندارد، بدتر نباشد بهتر نیست.
      من به سبک فاسد اقتصاد بازار ارزش رو اندازه میگیرم،اون سبک زندگی ارزشمند تر هست که پرطرفدار تره
      بله، و دقیقا به همین دلیل است که «بازنده» هستند.
      البته که "بازنده" هستند ولی مهم هست که چه چیز رو از دست میدند،صرف بازنده یا برنده بودن اهمیتی نداره.

      وانگهی از این گذشته مگر اکثریت هر چه کرد درست است؟ منهم می‌دانم که اکثر مردان رها شده به حال خود بتا، بزدل، حقیر، ضعیف و بی‌مایه هستند. ولی همینطور می‌دانم که چیزی در آن‌ها هست که تحت پرورش درست، تحت هدایت درست و تحت سیستم اجتماعی که به شخص درست‌کار پاداش می‌دهد می‌تواند رشد بکند و از آن‌ها مردانی در جستجوی فضیلت بسازد. حتی از من و شما!
      نه،ولی هر چیز که به اکثریت(جمع متشکل از افراد انسانی) سود برسونه "درست" هست،اکثریت بازنده سود بیشتری در مقابل اکثریت "مرده" بدست میاره (مگر اینکه ارواحشون بخوان جامعه ناموجود مردگان رو به اعتلا برسونند!)

      «اکثریت» در جهان واقعی توده‌ای بی‌شکل و حالت است که رفتار، عواطف، نظر، عقاید، موجودیت و کلاً باقی چیزهایشان برای من کوچکترین اهمیتی ندارد. مهم این است که صد مرد ِ آماده به مردن به هزار مرد بزدل غلبه می‌کنند و «سبک زندگی» خودشان را بر ایشان تحمیل. سبک زندگی آن‌ها هم دلیرانه زیستن و دلیرانه مردن است، پس «حق» انتخاب شما می‌شود پشم و کشک و زرشک. یعنی داعش اگر از مرزها بگذرد و تهران را تصرف بکند دیگر «صلح‌جویی» شما جانتان را نجات نخواهد داد، یا اسلام می‌آورید و به لشگر ایشان اضافه می‌شوید و در راه دفاع از میم آن‌ها به زور می‌جنگید، یا خودتان، خانواده‌تان و … کشتار فی‌سبیل الله می‌شوید. یا سرمایه‌ی میمتیکی شما از میان می‌رود یا سرمایه‌ی ژنتیکی شما.
      آها اینجا نقطه خوبی هست که در مورد "درستی" بحث کنیم.
      یا ارزش هایی اخلاقی بالاتر از "قدرت" وجود دارند که مردن(و احیانا کشتن) به خاطر اونها "درست" هست یا اساسا ارزشی بالاتر از قدرت نیست.
      اگر ارزشی بالاتر از قدرت نیست پس پیوستن به نیروی قوی تر همیشه بهترین انتخاب هست،ریسک کمتری هم داره،چه طرف ایرانی باشه و چه داعش.
      یا ارزشی بالاتر از قدرت وجود داره که در این صورت قدرت ابزاری هست برای حاکم کردن و حفظ این ارزش ها.این ارزش بالاتر نمیتونه متکی به "ما" و "آنها" باشه :چون اونها داعش هستند و ما ایرانی هستیم باید بجنگیم! ما با اونها میجنگیم چون میخوایم از ارزشی دفاع کنیم و این ارزش قدرت نیست.اگر طرف مقابل نماینده چیز "بد" نباشه و نماینده "تفاوت" باشه،تو این حالت دلیلی برای مقاومت نیست.

      +اگر دو گروهی که با هم میجنگند صرفا به اون شش ارزشی که گفتی پایبند باشند،چکار باید کرد؟!


      خب این همان سیستمی‌ست که ما می‌کوشیم و می‌خواهیم تغییر بدهیم. این «نظم جهان» نیست، همانطورکه راسل گفت «نظم» جهان در ژاپن فئودال آن بود که فرمانده خود نیز به شمشیر می‌افتاد، نه مثل لیبرال‌دموکراسی متأخر که در آن سرباز دلیر فرانسوی در الجزایر جنگ را پیروز بشود، سیاستمدار رذل و بزدل در خانه دستور عقب‌نشینی بدهد چون «کلنیسم بده»
      گل پسر ما در مورد کل طبقه حاکم حرف میزنیم نه فقط فرمانده بد اقبالی که خودش هم کشته میشه،این مورد در جنگ های مدرن هم رخ میده صرفا به خاطر تغییر ابزار کمتر رخ میده.
      اکثریت طبقه حاکم در هر سیستمی تا زمانی که کل سیستم سقوط نکنه،بلایی سرشون نمیاد(که واقعا هم در این مورد کاری از دستشون برنمیاد!) این ایمنی نسبی(درست مثل ارتباط عدم شفافیت مالی و فساد) خودش عامل این هست که صاحبان قدرت افرادی باشند/بشند که شهادت طلبی رو ترویج میکنند ولی خودشون حاضر به شهید شدن نیستند.
      Bushido - WiKi
      و اینطور میشه که فقط بخش کوچکی از طبقه حاکم(سامورایی ها) بوشیدو رو اجرا میکنند.

      حقیقت تلخ این هست که تا وقتی من میتونم عده ای ادم رو قانع کنم که من هم مثل اونها حاضرم بمیرم هیچ نیازی نیست که واقعا چنینی باوری رو داشته باشم ( و شمار این ادم هایی که قانع میشند همیشه به اندازه کافی زیاده)
      ویرایش از سوی undead_knight : 02-25-2015 در ساعت 12:33 PM
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    12. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-25-2015),Russell (02-25-2015),sonixax (02-25-2015)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مورد بحث با آندد، من چند نکته بنظرم میرسه.
      یکی اینکه، من بنظرم اتفاقا بهشت مفهوم بسیار جالبی میاد، اگر از این منظر بهش گاه کنیم
      که سلسله مراتب را در اون جهان هم حفظ میکنه.
      درباره‌یِ ایراد آندد به شهادت و اشاره‌یِ اون به اینکه مرگ همه چیز یا هیچ چیز هست.
      اول اینکه هزینه دادن همواره صفر و صد نیست. مرگ نهایت هزینه و خودکشی برای شرافت نهایت
      آزمون هست، هزینه‌ها و آزمون‌هایِ دیگر همیشه هست و بنظر میرسه فاسدترین فرمانرویان قدیم دربرابر طبقه‌یِ
      حاکم امروز بر جهان که 60 تا پاسپورت توی جیبشون دارند در حکم جنگجویان دلیری هستند.
      نظر من دشمن در اینجا میتونه نعمتی باشه:




      Valerian (/vəˈlɪəriən/; Latin: Publius Licinius Valerianus Augustus;[1] 193/195/200 – 260 or 264, also known asValerian the Elder, was Roman Emperor from 253 to 260. He was taken captive by Persian king Shapur I after theBattle of Edessa, becoming the only Roman Emperor who was captured as a prisoner of war, causing instability in the Empire.
      ...
      Eutropius, writing between 364-378, stated that Valerianus "was overthrown by Sapor king of Persia, and being soon after made prisoner, grew old in ignominious slavery among the Parthians.".[8] An early Christian source, Lactantius, thought to be virulently anti-Persian, thanks to the occasional persecution of Christians by some Sasanian monarchs,[9] maintained that for some time prior to his death Valerian was subjected to the greatest insults by his captors, such as being used as a human footstool by Shapur when mounting his horse. According to this version of events, after a long period of such treatment Valerian offered Shapur a huge ransom for his release. In reply, according to one version, Shapur was said to have forced Valerian to swallow molten gold (the other version of his death is almost the same but it says that Valerian was killed by being flayed alive) and then had the unfortunate Valerian skinned and his skin stuffed with straw and preserved as a trophy in the main Persian temple. It was further alleged that it was only after a later Persian defeat against Rome that his skin was given a cremation and burial.[10]The captivity and death of Valerian has been frequently debated by historians without any definitive conclusion.[9]



      و البته ایراد در فساد او فرد در مملکت‌داری پیدا میشه نه چرندیاتی که در فلسفه‌یِ اخلاق امروز بعنوان مساله مطرح میشه.
      و البته همه‌یِ ما میدونیم فانی هستیم، و بدترین مرگ وقتی اتفاق میافته که تکنولوژی حقیقتا به پیروزی نهایی برسه.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-26-2015),sonixax (02-25-2015)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      یکی اینکه، من بنظرم اتفاقا بهشت مفهوم بسیار جالبی میاد، اگر از این منظر بهش گاه کنیم
      که سلسله مراتب را در اون جهان هم حفظ میکنه.
      خب ببین اگر یک زندگی ابدی عادی بود مشکلی نداشت ولی توصیف بهشت طوری هست که همه نیازهای شخص برطرف میشه،این یه جور تناقض با طبقاتی بودن هست.
      بدترین مرگ وقتی اتفاق میافته که تکنولوژی حقیقتا به پیروزی نهایی برسه
      ولی این کابوس از هر طرف نگاه میکنی واقعا جذابه،پیروزی تکنولوژی پیروزی برتری های انسانیت هست نه ضعف هاش.
      sonixax این را پسندید.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (02-25-2015)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      خب ببین اگر یک زندگی ابدی عادی بود مشکلی نداشت ولی توصیف بهشت طوری هست که همه نیازهای شخص برطرف میشه،این یه جور تناقض با طبقاتی بودن هست.
      جدا کردن لزوما ربطی به رفع نیاز نداره. بهشتی‌ها رو ببری جهنم و جهنمی‌ها رو ببری بهشت بازم از هم جدا هستند.
      بحث من کلی‌تر از گرفتن فلان تفسیر و فلان دین هست ولی من حتی از آخوندهای خودمون هم شنیدم بهشت
      و جهنم طبقه دارند، هرچند بهشت آخوندی جای سخیفی هست.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      ولی این کابوس از هر طرف نگاه میکنی واقعا جذابه،پیروزی تکنولوژی پیروزی برتری های انسانیت هست نه ضعف هاش.
      در پیروزی تکنولوژیک اصلا انسانی، به مفهومی که داره ازش اینجا صحبت میشه، نمیمونه تا اونجایی که من میبینم و بنظر من میآد.
      ولی اگر «رهایی» ممکن باشه، احتمالا در انفجاری تکنولوژیک اتفاق می‌افته.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-26-2015),sonixax (02-25-2015),undead_knight (02-25-2015)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      جدا کردن لزوما ربطی به رفع نیاز نداره. بهشتی‌ها رو ببری جهنم و جهنمی‌ها رو ببری بهشت بازم از هم جدا هستند.
      بحث من کلی‌تر از گرفتن فلان تفسیر و فلان دین هست ولی من حتی از آخوندهای خودمون هم شنیدم بهشت
      و جهنم طبقه دارند، هرچند بهشت آخوندی جای سخیفی هست.
      من هم شنیدم:))
      دارم میگم مفهوم بهشت به عنوان جایی که انسان "رستگار" شده و از ضعف ها رها شده با طبقاتی بودن در تضاد هست(که البته ادیان از این تضادها زیاد دارند) اگر بهشت به عنوان جایی باشه که زندگی ابدی توش جریان و هست و یک ورژن تغییر یافته دنیای فعلی باشه،خب نه این تضادی با مفهوم بهشت بودن نداره.
      در پیروزی تکنولوژیک اصلا انسانی، به مفهومی که داره ازش اینجا صحبت میشه، نمیمونه تا اونجایی که من میبینم و بنظر من میآد.
      ولی اگر «رهایی» ممکن باشه، احتمالا در انفجاری تکنولوژیک اتفاق می‌افته.
      دقیقا نکته همین هست،اگر ضعف های انسان رو ازش بگیریم دیگه انسان نیست! چه ماشین های هوشمند جایگزین ما بشند و چه کلا بدنمون تغییر بکنه،انسان های اون موقع(یا ماشین ها) بیشتر شبیه یه گونه دیگه هستند تا انسان های فعلی.
      ویرایش از سوی undead_knight : 02-26-2015 در ساعت 07:03 AM
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    20. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (02-26-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •