همانطورکه گفتم غذا خوردن را اصلا دوست ندارم.. احتمالا بخاطر اینست که هیچوقت غذای خانگی نخوردهام.. به هر حال از میان آنچه در رستورانها و اینطرف آنطرف خوردهام زرشکپلو را خیلی دوست دارم، یعنی تنها غذاییست که آنرا با اشتیاق میخورم.
شمیران در تهران را دوست دارم و گاهی دلم برایش تنگ میشود.
پروتاگوراس، زنون، آگوستین، آکویناس، کانت، نیچه، اشتیرنر، هوسرل و ویتگنشتاین را دوست دارم، از هگل و فوکو بسیار تاثیر گرفتهام. اما بر مبنی زمان اگر بخواهم تقسیمبندی بکنم:
باستان : زنون
قرون وسطی: اکویناس
رنسانس: ماکیاولی
معاصر: فوکو
کم و بیش تمام جانداران زنده را دوست دارم و از مطالعه پیرامون چگونگی زیست و تماشای آنها در آزمایشگاه و کتابها و مستندهای تلویزیونی و باغ وحش لذت میبرم. اما حیوانی که بیش از تمام آنهای دیگر دوستش میدارم و با وجود تمام آسیبهایی که به جهان رسانده جانوری بیهمتا و درخور ستایش تلقی میکنم انسان است. ما از تمام حیوانات دیگر تودلبروتر هستیم و همه کارمان بامزه است.
نقش مثبت دین که به گمانم بسیار آشکار باشد، چنانکه جوامع سکولار تا همین اواخر یک ناتوانی عینی نسبت به جوامع دیندار داشتهاند، حس تعهد اعضای یک جامعه به یکدیگر اگر سوی مرجعی انتزاعی همچون خدا مورد تاکید قرار گرفته باشد که در صورت گسست تا ابد شما را در دیگی از آتش مذاب خواهد سوزاند قطعا به سود گروهی از انسانهاست که از همبستگی و همکاری منفعتی مستقیم خواهند برد. اما با گسترش فردیت و خردگرایی در جامعه، چنانکه لزوم همکاری در عین حفظ استقلال شخصیت و یاری تنها به بخشی از جامعه که به راستی مفید است و عدم پایبندی به چیزها برپایهی دلایل انتزاعی امروز با رشد و گسترش دانش حقیقی و خصوصا خصومت مذهب و نگاه مذهبی با آن دیگر فرصتی برای خدا و دین نداریم و باید این ستون برجستهی فرهنگی جوامع مانده در مراحل آغازین تمدن را کنار بگذاریم، زیرا قصد و توانایی عزیمت به مراحل بعدی را پیدا کردهایم.
از نظر اخلاقی من گمان نمیکنم مذهب توانایی به چالش کشیدن اخلاقیات سکولار را داشته باشد، خصوصا که خود آن امروز به دست و پا زدن افتاده و میخواهد با خود را مطابق با آن جلوه بدهد و گفتگو را هنوز به بحث وارد نشده از پیش باخته. اسلامگرایان با ضجه و لابه تلاش میکنند جلوه بدهند بردهداری در اسلام حلال و مجاز شمره نشده زیرا تحت اخلاقیات مدرن که بردهداری را نفی میکند کمرشان خُرد شده، یا میکوشند نشان بدهند عایشه موقع خوابیدن به زیر محمد هفده سال و سیصد و شصت و یک روز قمری داشته زیرا طبق اخلاقیات بسیار بسیار متاخری که دستاورد رویکری تماما سکولار به انسان و مفهوم بلوغ است سکس آدم بالای بیست سال با زیر ده سال بیماری روانی/جنسی تلقی میشود و غیراخلاقیست و ... یعنی امروز چه بخواهیم یا نه، این دین است که از زیر صافی بسیار تنگ اخلاقیات عبور میکند و دینمان را پس از سنجش با معیارهای اخلاقی خوب تشخیص میدهیم نه بالعکس.
یک تبصره اینجا هست، و آن کارکرد تمامیت خواه دین در جوامع مدرن است. این کارکرد که در جوامع سنتی باعث هماهنگی اخلاقی میشده و این ویژگی ذاتا مثبتی بوده(زیرا در جهانی که از هر هزار نفر تنها یکی توانایی خواندن و نوشتن دارد بهتر است که همهی افراد جامعه به کد اخلاقی یکسانی پایبند باشند تا دانهدانه درستی/نادرستی عینی کارها را با خرد و تعقل خود بسنجند)امرز اما که دسترسی و توانایی درک علم و دانش یک بچهی دوازده ساله بیشتر از همان افلاطون است، و هرکس به سادگی توانایی تشخیص امر مفید برای جامعه از امر زیانبار را دارد، سرکوب دینی دیگر مدلهای اخلاقی باعث پدید آمدن فضای خالی در جامعه میشود که ما امروز شاهد آن هستیم. در این معنی که شخص «میداند» آنچه دین درحال تبلیغ آنست مشتی اباطیل غیرعملیست، اما وانمود میکند که پایبندی به آنها به نحوی نشان دهندهی تعهد بیشتر نسبت به باقی مردم است. زمانی که این ارزشها و مدلهای اخلاقی بر اثر ناکارآمدی مطلق از اعتبار ساقط شدند، ما برای مدت کوتاهی(یکی دو دهه)با خلا اخلاقی مشابه آنچه در ایران امروز میبینیم روبرو خواهیم شد، چیزی از جنس همانکه ایوان کارامازوف هشدارش را میداد، «همه کس همه چیز را مجاز خواهد دانست». تجربهی جوامع سکولار غربی نشان داده که خیلی زود این فضای خالی با مدلی بسیار منطقیتر، کارآمدتر و تغییرپذیرتر پر میشود که در آن شخص محدودهی مشخصی از آزادیها، امتیازات و مسئولیتها دارد که همگی با هم در تناسب قرار دارند.
احتمال خیلی بالایی میدهم که وجود داشته باشند اما اینکه طی دویست/سیصد سال آینده که من زنده هستم خودشان را نشان بدهند بعید نیست اما احتمال بسیار ناچیزی هم دارد.