• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 2 از 5 نخستیننخستین 12345 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 11 به 20 از 58

    جُستار: گذر از حکومت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      هرچند من باور دارم آدم ها به طور کلی بد نیستند ولی خب بیش از اینکه در مورد ماهیت انسان ها باشه در مورد موقعیتی هست که مشکل داره.
      من بیشتر دنبال راهکارهای عملی و اجرایی هستم،یعنی اینکه اگر ما با یک نفر در زمینه ای پیمان(مخصوصا اقتصادی) بستیم،اگر این پیمان نقض شده راه حل ما برای مواجه با این وضعیت در یک جامعه بدون حکومت چی هست؟
      ذهنیت ِ مولد ِ این چالشها عمیقا پایبند به ساختار کنونی جوامع و روابط بشری‌ به نظر می‌رسد. در جامعه‌ای آزاد و برابر که کسان برای بهره‌مندی از ملزومات اولیه‌ی زندگی وادار به کار کردن یا بهره‌بردن/دادن نمی‌شوند، هرکس ورود به هر قراردادی را برپایه‌ی نیازها، علایق و توانایی‌های خود انتخاب می‌کند، و گریز از زیر مسئولیتی که آن‌را برای برطرف ساختن امیال و احتیاجات عینی خودتان بطور مستقیم «برگزیده‌اید»، مطلقا بی‌معنا خواهد بود. خود تحمیل ِ موجود در قراردادهای اجتماعی چُنان‌ که هستند از جمله اصلی‌ترین دلایل پیمان‌شکنی‌هایی‌ست که رخ می‌دهند، وقتی شما برای رسیدن به ابتدایی‌ترین مایحتاج زندگی روزمره وادار به «ده‌ها سال» رقصیدن به ساز ناجور و ناکوک ِ دیگران می‌شوید بدیهی‌ست که به محض برداشتن سرنیزه از پس گردنتان برگه‌ی پیمان‌نامه را پاره‌پاره خواهید کرد، اما اگر بناست به‌راستی جامعه‌ای رها از پلیس، دادگاه، زندان و دولت داشته باشیم باید پیشتر همه‌ی روابط اجتماعی خود را از آنچه امروز هست به آنچه میان اشخاص انسانی ایجاد تضادهایی انتزاعی نمی‌کند دگرگون بنماییم، من معتقدم انقلاب آنارشیستی هرگز پدیده‌ای سیاسی نخواهد بود، آنارشی در لحظه‌ای رخ می‌دهد که اکثریتی بسیار بزرگ از جامعه‌ی بشری به این درک برسند که بهای بدیهی تذلذ از هر نوع آزادی‌، مسئولیت‌هایی‌ست که برای بدست آوردن و نگاه داشتن ِ آنها باید بر عهده بگیریم(در اینباره بی‌شک بیشتر خواهم نوشت).

      پس در مرحله‌ی اول: چنان شرایطی هزاران بار(و دقیقا هزاران بار)کمتر از امروز رخ خواهد داد. اما با این وجود، اگر شما در جامعه‌ای، خانواده‌ای و منطقه‌ای انتخاب‌شده زندگی می‌کنید، اگر تمام آنچه در طول روز انجام می‌دهید را نیازها و خواسته‌های عینی شخص خودتان مستقل از تحمیل‌های برآمده از عناصری رنگارنگ(از تقاضاهای الزام آور اطرافیان تا بندهای بی‌شمار اجتماعی تا هجمه‌ی تبلیغاتی سرمایه‌داری و ....)مشخص می‌کند، اگر فقط با آدمهایی سر و کار دارید که می‌خواهید و اگر این مردمان در آن روابط با شما رفتاری نه بر مبنی جایگاه اجتماعی، درآمد اقتصادی، ویژگی‌های انتزاعی و شاخص دسترسی‌تان به منابع، بل برپایه‌ی خصوصیات اخلاقی، رفتاری و در یک کلام «کسی» که هستید دارند، اگر در چنین موقعیتی با چشم باز و ذهنی روشن و اراده‌ای همراه به قراردادی مورد پذیرش و منفعت همه‌ی طرفین ِ درگیر وارد می‌شوید، اما به ناگاه به دلیلی می‌خواهید بصورت یک طرفه از آن خارج شوید چاره چیست؟ اینکه بهترین راه برای خروج مسالمت‌آمیز طرفی که مایل به خروج است، با در نظر گرفتن تمامی شرایط شناسایی و انتخاب بشود. برخلاف آنچه ذهن‌ ساده‌پسند ما میل دارد، هیچ داستانی، هیچوفت فقط یک طرف ندارد، و اگر مایل به بنا کردن جامعه‌ای آزاد و سالم هستیم، باید به تمامی وجوهات عنایت داشته باشیم و بکوشیم تا شرایط «همه‌» را درک بکنیم، چه کار دیگری می‌توانیم بکنیم؟ به زور باقی نگاه داشتن کسی در قراردادی که به ماندن در آن میلی ندارند نه فقط شدیدا غیراخلاقی‌ست، بعید می‌دانم نتیجه‌بخش هم باشد.
      زنده باد زندگی!

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-27-2013),Mehrbod (01-28-2013),Russell (01-27-2013),sonixax (01-27-2013)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      پس در مرحله‌ی اول: چنان شرایطی هزاران بار(و دقیقا هزاران بار)کمتر از امروز رخ خواهد داد. اما با این وجود، اگر شما در جامعه‌ای، خانواده‌ای و منطقه‌ای انتخاب‌شده زندگی می‌کنید، اگر تمام آنچه در طول روز انجام می‌دهید را نیازها و خواسته‌های عینی شخص خودتان مستقل از تحمیل‌های برآمده از عناصری رنگارنگ(از تقاضاهای الزام آور اطرافیان تا بندهای بی‌شمار اجتماعی تا هجمه‌ی تبلیغاتی سرمایه‌داری و ....)مشخص می‌کند، اگر فقط با آدمهایی سر و کار دارید که می‌خواهید و اگر این مردمان در آن روابط با شما رفتاری نه بر مبنی جایگاه اجتماعی، درآمد اقتصادی، ویژگی‌های انتزاعی و شاخص دسترسی‌تان به منابع، بل برپایه‌ی خصوصیات اخلاقی، رفتاری و در یک کلام «کسی» که هستید دارند، اگر در چنین موقعیتی با چشم باز و ذهنی روشن و اراده‌ای همراه به قراردادی مورد پذیرش و منفعت همه‌ی طرفین ِ درگیر وارد می‌شوید، اما به ناگاه به دلیلی می‌خواهید بصورت یک طرفه از آن خارج شوید چاره چیست؟ اینکه بهترین راه برای خروج مسالمت‌آمیز طرفی که مایل به خروج است، با در نظر گرفتن تمامی شرایط شناسایی و انتخاب بشود. برخلاف آنچه ذهن‌ ساده‌پسند ما میل دارد، هیچ داستانی، هیچوفت فقط یک طرف ندارد، و اگر مایل به بنا کردن جامعه‌ای آزاد و سالم هستیم، باید به تمامی وجوهات عنایت داشته باشیم و بکوشیم تا شرایط «همه‌» را درک بکنیم، چه کار دیگری می‌توانیم بکنیم؟ به زور باقی نگاه داشتن کسی در قراردادی که به ماندن در آن میلی ندارند نه فقط شدیدا غیراخلاقی‌ست، بعید می‌دانم نتیجه‌بخش هم باشد.
      نکته اول، به جز زمانی که نیازها تشدید میشند خیلی مواقع بازدارندگی یک چیز در رفتار انسان ها تاثیر داره.
      مثلا وقتی یک نفر برای نون شبش مجبوره دزدی کنه،زندان یا قطع دست و از اینجور راهکارهای وحشیانه هم نمیتونه جلوی دزدی رو بگیره.در مقابل وقتی شخص زندگی آسوده ای داشته باشه بازدارندگی باعث میشه شخص نخواد که ریسک رسیدن از وضعیت مطلوب به نامطلوب وجود داشته باشه و شخص راحت چنین ریسکی رو نمیکنه.

      بر چه اساس غیر اخلاقی هست؟!عدم تعهد اون شخص مصلا در قرارداد اقتصادی ممکنه به منافع دیگران هم آسیب برسونه،جلوگیری نکردن از این آسیب هم میتونه غیر اخلاقی باشه.به هر حال یک گروه هم اگر شخص از قوانینش تبعیت نکنه اخراجش میکنه،این اخراق خودش یک مجازات هست،من تنها زمانی مجازات رو غیر اخلاقی میدونم که خشونت در کار باشه مگرنه سیستم تنبیه و تشویق خیلی اشکال متفاوتی میتونه داشته باشه و لزوما نیازی به پلیس و اسلحه نیست!:)

      اما راه برخورد با اینها چیست؟ این به راستی پرسشی دشوار است که هنوز جای بحث گشوده دارد. به باور من برعهده‌ی هر نهاد و جامعه‌ای‌ خواهد بود که تصمیم بگیرد با این احتمال و چنین مشکلاتی چگونه برخورد خواهد کرد، می‌توان آن‌ها را با اخراج از کمونیتی مجازات کرد، می‌توان آن‌ها را در جوامعی مخصوص به خودشان جای داد(که متشکل از آدم‌هایی به طبع بخور و ببر و بزن و بکش خودشان است)، می‌توانند با بوجود آوردن تابوی فرهنگی درصد کسانی که برپایه‌ی این علایق بیمارگونه رفتار می‌کنند را کاهش بدهند و ... اما من راه حلی برای آن ندارم، هیچکس هم نمی‌تواند ادعا بکند که می‌تواند شرایط پس از انقلاب را پیشبینی بکند و یا اینکه از پیشرفت‌های آینده مطلع است، هم‌اکنون ما می‌توانیم جنون‌پیشگان را شناسایی بکنیم، شاید در آینده توانستیم راه درمان آن‌را هم بیابیم، و مانع از این بشویم که اکثریت ۹۹٪ بدلیل ترس از جنایات اقلیتی ۱٪ در شرایط نابرابر، سرکوب و سلطه زندگی بکنند.
      نکته‌ی دیگر بایستگی برای تغییر دیدگاه ما نسبت به مفاهیم، و لزوم برطرف کردن چندگانگی‌های مصنوعی در نظام اجتماعی‌مان است. برای مثال در جوامع پساسرمایه‌داری امروز اغلب مردم بطور خودانگیخته دچار این باور مضحک هستند که «دزدی» در قانون منع شده. حال آن‌که اگر کمی دقت بکنیم، می‌بینیم که انواع بی‌شماری از آن‌چه می‌تواند به سادگی دزدی انگاشته بشود نه فقط «منع» نشده، بلکه به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از طبیعت جامعه‌ی بشری هر روزه جعل و تبلیغ می‌شود(مثلا اینکه ۹۰٪ کار برای تولید یک محصول را شما بکنید و در آخر فقط ۱٪ آن به عنوان دستمزد به شما داده شود چیزی بجز دزدی نیست، یا اینکه کشوری چند صد سال منابع انسانی و طبیعی و فرهنگی یک کشور دیگر را به یغما می‌برد، یا اینکه ابرشرکت‌های چندملیتی توان رقابت حقیقی را شرکت‌های کوچک محلی می‌گیرند، یا اینکه برای بهره‌مندی از حداقل‌های لازم برای زنده بودن شما را وادار به گذشتن از صدها حلقه‌ی آتش می‌کنند و ...).
      یک نکته ریز این هست که هرچند اینها میتونند غیر اخلاقی باشند ولی بهتره همه چیز رو به یک شکل معنا نکنیم،فکر نمیکنم اینها دزدی باشند.(البته دزدی کلمه خیلی گسترده ای هست ولی خب theft رو مربوط به اموال میدونیم،در صورتی که میتونیم به استعاره بگیم که مثلا آزادی رو هم دزدیدند!در صورتی که واقعا دزدی نیست و ما یک آرایه ادبی به کار بردیم)


      اما حتی با تمام این تفاصیل، حتی در این جوامع امروزی ما هم، که میلیون‌ها میلیون مورد ظلم و بی‌عدالتی قرار می‌گیرند، در همه شرایط ۹۹٪ مردم هرگز مرتکب جرم و جنایت نمی‌شوند. مدافعان سیستم موجود حتی این رفتار نوع‌دوستانه، مبنی بر اخلاقیات و مسئولانه را به «ترس از مجارات» و «عواقب احتمالی» ربط می‌دهند، اما نزد من این بزرگترین دفاع برای ذاتا مشتاق به همکاری و همیاری بودن انسان‌هاست. اکثریت قاطعی از مردم در همه جوامع صلح‌جو و نرم‌خو هستند، و مشتاق برای کمک به یکدیگر اگر شرایط اجتماعی اجازه‌ی آن‌را بدهد. اینکه ما موجوداتی درنده هستیم منتظر خاموش شدن چراغ‌ها تا به جان هم بیافتیم و یکدیگر را بدریم، یکسره چرند است، و نه فقط هیچ سندیتی ندارد، همه‌ی مدارک و شواهد موجود خلاف آن‌را گواهی می‌دهند.
      اخلاق=طبیعت نیست:)ممکنه یک چیز غیر اخلاقی باشه ولی همچنان وجود داشته باشه و صددرصد درست باشه(درست از لحاظ وجودی نه اخلاقی)
      در دفاع از اینکه مجازات قانونی خیلی از جرم ها رو نمیتونه از بین ببره یا حتی کنترل کنه شواهد زیادی هست و کلا وجود جرم در یک جامعه به معنای این هست که این روش در نهایت ناکارآمده.ولی اگر نیازها در وضعیت اظطراری قرار نداشته باشند ترس از مجازات و عواقب احتمالی تاثیر قابلی توجهی روی رفتار ما داره،مثلا اگر شعله دست انسانی رو بسوزونه،عاقبت و مجازات(هرچند این مجازات قراردادی نیست یا در بهترین حالت یک قرارداد تحمیلی هست)نزدیک کردن دست به شعله سوختن هست و به همین خاطر احتمال اینکه شخص به شعله نزدیک بشه خیلی کم میشه(مگر اینکه چیزی باشه که مربوط به نیازهاش باشه یا سودهای بیشتری نسبت به سوختن داشته باشه و یا مثلا شخص بخواد کسی رو از آتش نجات بده)
      ما به طور بیولوژیک خودخواه هستیم هرچند این خودخواهی در خیلی از موارد لزوما چیز بدی نیست ولی شانس بقا موجودات خودخواه بیشتر از اونهایی هست که خودخواهی کمتری دارند.
      خودخواهی با این همراه هست که بقای ما گاهی به بهای نابودی دیگران بدست میاد،در یک بازه طولانی شانس اینکه خودخواه ها کل جامعه رو پر کنند بسیار زیاده.البته فاکتورهایی مثل فرهنگ(که تاثیر خیلی زیادی رو رفتار دارند)خودخواهی رو کاهش بدند هست ولی در هر حال در جامعه ای که ابزارهای کنترل ضعیف شده باشند،شانس تقویت این خودخواهی و سواستفاده از موجودیت دیگران بیشتر میشه(هرچند این به معنای اخلاقی بودن نظارت و کنترل نیست)

      بنابراین ما موجودات درنده ای نیستیم که در صورت عدم قانون یا فشار بیرونی همدیگه رو نابود کنیم ولی اگر به سودمون باشه(یک سود به نسبت زیاد) احتمال اینکه چنین کاری رو بکنیم و یکدیگر رو بدریم هست:)(هرچند عامل فشار و سرکوب بیرونی که نمیتونه این فرایند رو کاملا کنترل کنه)


      پرسش جدید:شکل مالکیت در غیاب حکومت به شکلی میتونه باشه؟در موارد جدی تر مثل ابزارهای تولید یا تکنولوژی ها خاص شکل مالکیت به چه صورت میتونه باشه؟
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (01-29-2013),Soheil (01-29-2013),sonixax (01-29-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      اگر ما این رو بپذیریم
      وقتی شما برای رسیدن به ابتدایی‌ترین مایحتاج زندگی روزمره وادار به «ده‌ها سال» رقصیدن به ساز ناجور و ناکوک ِ دیگران می‌شوید بدیهی‌ست که به محض برداشتن سرنیزه از پس گردنتان برگه‌ی پیمان‌نامه را پاره‌پاره خواهید کرد،
      با بخش بولد شده در تناقض هست،همینکه سرنیزه میتونه در بیشترموارد ده ها سال اشخاص رو وادار به انجام کارهایی بکنه نشون میده که تاثیر قابل اتکایی روی رفتار ما داره:)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      هم‌اکنون نیز هیچ تضمینی وجود خارجی ندارد، «ترس از عقوبت» هیچ تاثیر قابل‌ اتکایی بر رفتار ما ندارد، شما به وقت ِ تصمیم‌گیری جهت اجرای اقوال معهود یا خیانت به آنها کار خود را می‌کنید فارغ از آنچه در انتظارتان خواهد بود، همینکه بسیاری عهد‌شکنی می‌کنند گواه این مدعاست. هیچ سندی وجود ندارد که خلاف آن‌را نشان بدهد بجز ادعای طرفداران سرکوب حکومتی. اما حتی اگرهم دم و دستگاه عریض و طویل ِ سرکوب که دولت آن‌را برپا داشته در جلوگیری از رخ‌دادن ِ جرم و جنایت و خیانتی گه‌گاه موثر باشد، باز هم بدلیل سقط اصالت از حق انتخاب مشروع ۹۹٪ مردمی که بطور خودانگیخته امانت‌دار هستند، غیراخلاقی‌ست. شاید حتی محرک پیمان‌شکنی هم باشد(از آنجاکه من انسان را موجودی نه ذاتا، بل ترجیحا هنجارگریز می‌دانم که مایل به درهم شکستن حصر قوانین تحمیلی برخود است).
      البته در مورد اخلاقی بودن من بحثی ندارم،چون نه مخالفتی با نااخلاقی بودن سرکوب دارم و نه اینکه این تاپیک هدفش یافتن "درست"و"نادرست"اخلاقیه،هد ف فقط چیزهای اجرایی و کاربردی هست.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (01-27-2013)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      سرنیزه‌ی مذکور فقط عقوبت قانونی نیست، کُل ِ سازوکار اجتماعی به سود تحمیل است.
      زنده باد زندگی!

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (01-28-2013),sonixax (01-29-2013)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من نمیدانم مطالعه آنارشیسم را با علاقه زیادی که دارم چرا به عقب میاندازم و این را هم بگویم که در بیازی از مرجعیت و اوتوریته من بیشتر از این نمیتوانم موافق باشم ولی بگمانم یکسری مشکلات با طبیعت انسان همچنان باقیست در آنارشیسم که نمیتوانم راهی برایش ببینم.
      اگر سلسله قدرت نباشد همه شر ها بگمانم به ناگهان نابود نمیشوند.مثلا همین مساله انتقام و اثر پلیس (ولو سرکوبگر و با صدها ایراد لاینحل) در جوامع متمدن را در نظر بگیریم به قوت خود باقیست.آنارشیسم تا اینجا در ذهن من به عنوان یک ایده خوب است ولی باید اینجا با چند خواسته بشری دیگر بده بستان کرد و را بی نقصی نداریم.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (01-28-2013),sonixax (01-29-2013)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من نمیدانم مطالعه آنارشیسم را با علاقه زیادی که دارم چرا به عقب میاندازم و این را هم بگویم که در بیازی از مرجعیت و اوتوریته من بیشتر از این نمیتوانم موافق باشم ولی بگمانم یکسری مشکلات با طبیعت انسان همچنان باقیست در آنارشیسم که نمیتوانم راهی برایش ببینم.
      اگر سلسله قدرت نباشد همه شر ها بگمانم به ناگهان نابود نمیشوند.مثلا همین مساله انتقام و اثر پلیس (ولو سرکوبگر و با صدها ایراد لاینحل) در جوامع متمدن را در نظر بگیریم به قوت خود باقیست.آنارشیسم تا اینجا در ذهن من به عنوان یک ایده خوب است ولی باید اینجا با چند خواسته بشری دیگر بده بستان کرد و را بی نقصی نداریم.
      من هم آنارشیسم را رسمی نخوانده‌ام، ولی سیستم‌های آنارشیستیک (distributed~) در برابر آژیده (centralized) را پیاده‌سازی کرده‌ام و در برنامه‌ریزی
      و کار روزانه همیشه روشنه کدام بهتره.

      سیستم‌هایی که بخش‌های خودسالار و جدا از هم دارند و پیاده‌سازی زیر-بالا (bottom-up) دارند، این ویژگی‌های را دارند:

      سِتَپری - بسادگی نمیشکنند.

      راندمان (efficiency) پایین.

      افزونگی (redundancy) بالاتر.

      خمندگی (flexibility) بسیار بالا.

      ..

      سیستم آژیده با پیاده‌سازی زبر-پایین (top-down) این ویژگی‌ها را:

      شکنندگی بسیار بالا

      راندمان بسیار بسیار بالا.

      افزونگی کم.

      خمندگی بسیار کم.


      نکته در همه این سیستم‌ها "بزرگی" است. بزرگی سیستم روندی نارژگین و سرشتی هوتادین (qualitative) دارد، تا یک
      اندازه‌ای آژش (centralization) خوبه، مانند مغز آدم که همه اندام را یکجا کنترل میکند، ولی با بزرگی سیستم کم کم آژتاد (centrality) از خوب به بد میرود:
      مغز آژیده خوبه، شهر آژیده پذیرفتنیه، کشور (دولت) آژیده بده.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (01-28-2013),sonixax (01-29-2013)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من مشکلی‌ با حذف حکومت ندارم ، ولی‌ حذف مالکیت خصوصی رو نمیتونم بپذیرم ، البته مالکیت خصوصی نه به سبک آمریکا ، مثلا وقتی‌ سود یک کارخانه بین کارگران تقسیم میشود ، باید آنها بتوانند با پول خود به خرید و فروش بپردازند ، خانه بخرند ، برای خود مغازه باز کنند و ..... . یعنی‌ یک مالکیت خصوصی در کنار یک سیستم آنارشیستی! اگر از ابتدا مثلا سرمایه اولیه یک شرکت از طرف کارگران تامین شده باشد باید سود بین آنها تقسیم شود ، اگر سرمایه اولیه توسط یک نفر تامین شده باشد باید یک قانونی باشد که تا یک اندازه آن شخص سود بیشتری ببرد و بقیه سود یعنی‌ مثلا ۷۵% تقسیم شود بین کارگران و نه به عنوان مالیات به دولت داده شود.
      "A Land without a People for a People without a Land"



    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-01-2013),sonixax (02-01-2013)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی David Hume نمایش پست ها
      من مشکلی‌ با حذف حکومت ندارم ، ولی‌ حذف مالکیت خصوصی رو نمیتونم بپذیرم ، البته مالکیت خصوصی نه به سبک آمریکا ، مثلا وقتی‌ سود یک کارخانه بین کارگران تقسیم میشود ، باید آنها بتوانند با پول خود به خرید و فروش بپردازند ، خانه بخرند ، برای خود مغازه باز کنند و ..... . یعنی‌ یک مالکیت خصوصی در کنار یک سیستم آنارشیستی! اگر از ابتدا مثلا سرمایه اولیه یک شرکت از طرف کارگران تامین شده باشد باید سود بین آنها تقسیم شود ، اگر سرمایه اولیه توسط یک نفر تامین شده باشد باید یک قانونی باشد که تا یک اندازه آن شخص سود بیشتری ببرد و بقیه سود یعنی‌ مثلا ۷۵% تقسیم شود بین کارگران و نه به عنوان مالیات به دولت داده شود.
      چه کسی گفته با حذف حکومت، مالکیت خصوصی از بین میره؟:)
      این از اون چیزهایی هست که اساسا پیراهن عثمان شده و حتی به صورت ناجوانمردانه بر علیه کمونیسم هم استفاده شده.
      مالکیت خصوصی فقط در ابزار تولید هست که محل اختلافه.
      در هر حال یکی از مهمترین تفاوت هایی که یک جامعه آنارشیستی با جوامعی کمونیستی یا کاپیتالیستی داره اینه که چیزی اجباری نیست.(یک اجبار فراگیر)
      اگر قرار باشه به زور افراد دست از روابط اجتماعی فعلی بردارند و وارد یک جامعه آنارشیستی بشند(جدای از اینکه با اصول آنارشیسم تضاد داره)نتیجه چندان بهتر از دوران استالین نمیشه!چون برای یک اجبار همگانی نیاز به حکومت هست.

      در ضمن وقتی حکومتی نباشه به حکومت مالیات داده نمیشه:))
      Mehrbod این را پسندید.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    16. 2 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-01-2013),sonixax (02-04-2013)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      خب فکر کنم اگر امیر سر مفاهیم هنوز با من اختلاف نداشته باشه میتونیم پرسش های بیشتری رو مطرح کنم:)
      یک نکته ای که پیش از پرسش باید مطرح کنم اینه که در جامعه انارشیستی نیازهای اولیه همه تامین میشه و کار کردن یا حتی میل به کار کردن دلیلی برای دادن ملزومات اولیه زندگی به افراد نیست.با این حال محدودیت های فیزیکی وجود دارند چیزهایی هستند که به همه نمیرسند و باید سیستم تقسیم صورت بگیره.مثلا اگر ما یک لوستر،یک نقاشی زیبا و چند پاکت سیگار مالبرو!:)) داریم بر اساس توافق هر کسی بخشی از اینها رو برمیداره.

      خب اولین چیزی که این سیستم نشون میده اینه که بسیاری از جرم هایی که به خاطر گرسنگی و فقر اتفاق میافتند بدون تردید ناپدید میشند ولی پرسش اصلی باقی میمونه: آیا عشق به قدرت،میل به خشونت و حسادت هم ناپدید میشند؟!
      در واقع به قولی سه نوع جرم مهم هست که باید واکنش جامعه آنارشیستی بهش مشخص باشه،دزدی(چون به جز نیازهای اولیه به هر حال چیزهای تشریفاتی و ارزشمند نامحدود نیستند)توسل به خشونت و تلاش برای برقراری دیکتاتوری.
      این انکار ناپذیره که ساختارهای فعلی در تقویت اینها نقش بسزایی دارند ولی چیزی که در وجود انسان نباشه رو نمیتونند تقویت کنند.
      انتقام،تمایل به خشونت هنگام مخالفت با دیگران و عشق به قدرت زاییده تضاد طبقاتی نیستند.البته در بلند مدت جامعه میتونه شانس بروز چنین چیزهایی رو کم کنه و ساختارها رو طوری پیش ببره که امکان دست یابی به قدرت زیاد برای هیچ کس فراهم نباشه ولی در ابتدا این مشکلات میتونند فاجعه بار باشند.

      پرسش دیگه این هست که در برابر کسانی که بخوان جامعه آنارشیستی رو سرنگون کنند باید چه واکنشی داشت؟!اگر عده ای ارتش خصوصی تشکیل دادن بنا به اصول خالص آنارشیسم نباید کاری باهاشون داشت ولی اگر فرض کنیم به صورت خودجوش گروهی برای مقابله با اینها تشکیل بشه،آیا جامعه دچار جنگ داخلی نمیشه!؟

      در مورد اینکه مجازات افراد(این مجازات از نوع خشن و غیر انسانی فعلی نیست،منطورم یک نوع مجازات درمانی و اخلاقی تر هست)چه استانداردی باید باشه و چه کسانی اجراش کنند!؟
      به نطرم افراد عادی نمیتونند معیار خوبی باشند چون معمولا احساسات بر اونها غلبه میکنه(کلا احساسات گله ای!و خشونت های جمعی میتونند خیلی وحشیانه باشند و نمونه های زیادی در تاریخ داشتند)
      iranbanoo این را پسندید.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (03-22-2013),Russell (02-22-2013)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      خب اولین چیزی که این سیستم نشون میده اینه که بسیاری از جرم هایی که به خاطر گرسنگی و فقر اتفاق میافتند بدون تردید ناپدید میشند ولی پرسش اصلی باقی میمونه: آیا عشق به قدرت،میل به خشونت و حسادت هم ناپدید میشند؟!
      در واقع به قولی سه نوع جرم مهم هست که باید واکنش جامعه آنارشیستی بهش مشخص باشه،دزدی(چون به جز نیازهای اولیه به هر حال چیزهای تشریفاتی و ارزشمند نامحدود نیستند)توسل به خشونت و تلاش برای برقراری دیکتاتوری.
      این انکار ناپذیره که ساختارهای فعلی در تقویت اینها نقش بسزایی دارند ولی چیزی که در وجود انسان نباشه رو نمیتونند تقویت کنند.
      انتقام،تمایل به خشونت هنگام مخالفت با دیگران و عشق به قدرت زاییده تضاد طبقاتی نیستند.البته در بلند مدت جامعه میتونه شانس بروز چنین چیزهایی رو کم کنه و ساختارها رو طوری پیش ببره که امکان دست یابی به قدرت زیاد برای هیچ کس فراهم نباشه ولی در ابتدا این مشکلات میتونند فاجعه بار باشند.
      کل بحث امنیت در جامعه‌ی آنارشیستی به نظرم چندان مطرح نیست، چراکه جامعه‌ی آنارشیستی تنها بر پایه‌ی منافع مشترک و میل متقابل بنا می‌شود و دلیلی نیست که در آن هنجارها و روابط و موقعیات حاکم بر جامعه‌ای که آنرا بخاطر همانها انتخاب کرده‌ایم را برهم بزنیم. چالشی که هست اینست که اگر میان منافع این جوامع تضاد بوجود آمده چه باید بکنیم؟ که من گمان می‌کنم رسیدن به نوعی موقعیت مبتنی بر تامل دیپلماتیک همیشگی میان جوامع آنارشیستی حاکم باشد، چنانکه اشتراک در آزادبودگی و رهایی خودبخود نقش ترمز دستی برای خصومتهای احتمالی را بازی می‌کند و از وخامت بی‌مورد و تساعد بی‌جای آنها جلوگیری می‌کند.

      یک نکته‌ هم درباره‌ی خود ما به نظرم می‌رسد، اینکه ما قادر با این سطح از آسیب‌پذیری دربرابر مرگ هرگز قادر نخواهیم بود ریسک زندگی در جامعه‌ای بدون یک نهاد بازدارنده‌ را بپذیریم، به نظرم آنچه بیشتر آنارشیستها در نقد خود از پلیس و دلیل پذیرش این پیکر پوسیده و یکسره توهین به شعور شهروندان در جوامع مدرن را نادیده گرفته‌اند اینست که وهم برخورداری پلیس از خاصیت «بازدارندگی» اطمینان خاطری‌ست برای مردم عادی، یعنی هرچند جنایتکاران از قانون و پلیس و زندان و دادگاه و ... هراسی ندارند و اگرهم داشته باشند آنقدر توانا نیست که برایشان مهم باشد، و در آخر جنایت خود را به رغم وجود آنها انجام می‌دهند، شهروندان عادی و بی‌آزار مایل هستند باور بکنند که تمام این دستگاه عریض و طویل و فاسد و سرکوبگر، به نوعی، یک جایی، در نقش محافظ و مراقب جانهای بسیار گرانبهای ما ظاهر می‌شود. به نظر می‌رسد پلیس نقشی مشابه خدا برای ما دارد، یک بیمه‌ی دروغین در برابر مرگ. اینست که من گمان می‌کنم برای رسیدن به آنارشی، باید نخست دستکم اندکی از این آسیب‌پذیری انسان در برابر مرگ کاسته بشود، و پی‌ریزی جامعه به نحوی که همسایه‌ی من نتواند مرا خفه بکند(که از هر هزار نفر برای یکی رخ می‌دهد)، فاقد موضوعیتی عینی به اندازه‌ی امروز باشد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      پرسش دیگه این هست که در برابر کسانی که بخوان جامعه آنارشیستی رو سرنگون کنند باید چه واکنشی داشت؟!اگر عده ای ارتش خصوصی تشکیل دادن بنا به اصول خالص آنارشیسم نباید کاری باهاشون داشت ولی اگر فرض کنیم به صورت خودجوش گروهی برای مقابله با اینها تشکیل بشه،آیا جامعه دچار جنگ داخلی نمیشه!؟

      در مورد اینکه مجازات افراد(این مجازات از نوع خشن و غیر انسانی فعلی نیست،منطورم یک نوع مجازات درمانی و اخلاقی تر هست)چه استانداردی باید باشه و چه کسانی اجراش کنند!؟
      به نطرم افراد عادی نمیتونند معیار خوبی باشند چون معمولا احساسات بر اونها غلبه میکنه(کلا احساسات گله ای!و خشونت های جمعی میتونند خیلی وحشیانه باشند و نمونه های زیادی در تاریخ داشتند)
      ما دو آینده پیش روی خود داریم: یا نیازمند به انجام هیچ کاری نخواهیم بود و همه‌ی آنچه می‌کنیم را به ماشینها می‌سپاریم(جامعه‌ی بی‌کار که مهربد از آن سخن می‌گوید)، یا یک نفر را قادر به انجام همه‌ی کارها یا دستکم کارهای پرشماری خواهیم کرد و از این شرایط کنونی که هرکس تنها می‌تواند یک فوق‌تخصص در یک رشته‌ی به شدت تفکیک شده داشته باشد و یک مسئولیت را برعهده بگیرد بیرون می‌رویم. در صورت دوم، که به نظر من محتمل‌تر هست، افراد عادی یک جامعه می‌توانند افزون بر نقوش معمولی که برای خود انتخاب می‌کنند(و نه برایشان انتخاب می‌شود)، مسئولیت دشوار دفاع از جامعه‌ی آزاد و برابر خود در برابر تهدیدهای بیرونی و درونی را برعهده بگیرند و به وقت لزوم اجرا بکنند. هر وقت اینرا می‌گویم اذهان خودبخود به سوی ارتش مواج سوئیس می‌رود، که هیچ مثال خوبی نیست، زیرا کار نمی‌کند و اگر به راستی وادار به جنگیدن در نبردی حقیقی می‌شد بعید بود موفق باشد. به هر حال بزرگترین ایراد یک جنبش/جامعه‌ی آنارشیستی همینست که در برابر تهدیدهایی که خود فلسفه‌ی وجودی آنرا به رسمیت نمی‌شناسند بسیار آسیب‌پذیر است، از آنجاست که من با انقلاب سیاسی مخالفم، و گمان می‌کنم هرگونه دگرگونی به سوی رهایی باید همزمان فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیک و سیاسی باشد و تسخیر قدرت سیاسی و سپس از میان برداشتن آن در یک کشور به شرایطی مشابه همان ِ اسپانیا منتج خواهد شد.
      زنده باد زندگی!

    20. 4 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (03-13-2013),Mehrbod (03-11-2013),Russell (03-11-2013),undead_knight (03-12-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •