بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (12-30-2011)
پیشنهاد میکنم به مراسم ختم رفتید به بستگان بگویید که الان عزیز شما رفته است و آن طرف هم هیچی نیست، غصه خوردن و سر قبر رفتن هم وقت حرام کردن است . من خودم که مردم وصیت کردم جسدم را به دانشگاه تورنتو بدهند برای تحقیقات علمی.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:59 am ---------- ارسال قبلی در 08:56 am ----------
البته قسمت اول جمله بالا جدی نبود ، این حرف را در مراسم ختم نزنید ، مثل همیشه طرف یک دزد هم باشد در ختم همه سعی میکنند بگویند چه جوان مردی بود ، به همه خوبی کرد از این حرفها ، بهترین جمله شاید این باشد که بگویید : " امیدوارم زود تر از این غم رها بشوید یا من رو هم شریک درد خودتون بدونید."
"A Land without a People for a People without a Land"
البته این هنوز رسمی بود. آنچه مد نظر راسل بود فکر میکنم مانند این است که یکی از بستگان دوست نزدیک شما مرده باشد و بخواهید با این دوست خود همدردی کنید.
در اینجا نمیشود گفت «در غم خود مرا شریک بدان ای دوست» مگر آنکه برگشته باشیم به زمان حافظ یا کس دیگر
در موارد رسمی ما ادبیات سکولار و حتی پارسی بسیار خوبی داریم. نمونههای بسیار امروزین مانند «از مهر شما سپاسگزارم»، به جای «از لطف شما ممنونم» نیز به گوش میرسند.
ولی در موارد خودمانی و روزمرهای ادبیات ما نه تنها ایندو که "وارستگی" و معنی خود را هم از دست میدهد: به بنده لطف دارین، نوکرتم، چاکرتم، دخترم پابوس شماس، دسبوس شماس، قدمتان روی چشم، قدمتان روی تخم چشم (مایه بیشتر!)، غلام حلقه به گوش شما، به خدا قسم، به ابوالفضل قسم، به قرآن قسم، الله اعلم، ماشالله، ایشاالله، هزار الله و ...
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
البته هدف به خودی خود و یا دستکم برای من ترویج دادن پارسی نیست، بلکه داشتن یک زبان خوب برای اندیشیدن و فکر کردن است. مانند همان نمونه واژگان عربی که پیشتر گفته
بودی: "ماضی، مضارع.." و برابرنهادهای پارسی آن مانند "گذشته، آینده، و .." که بیاندازه سادهتر و درخور فهمتر بودند، بکارگیری پارسی هم برای فکر کردن سادهتر و کاربردیتر است.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
البته اگر بخواهیم همه را بنویسیم که یک دفترچه جداگانه نیاز است!
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (01-07-2012),havachekhube (01-08-2012),sonixax (01-07-2012)
در گفتار روزمره برای واژه "بنده" جایگزینی ندارید؟ اگر اشتباه نکنم جایی مهربد در اینباره توضیح داده بود اما گشتم نتونستم اون پست رو پیدا کنم. واژه بنده اصلا معنی خوبی نداره و همچنین برخواسته از فرهنگ دینی هست...
مثلا برای جمله های اینچنینی "بنده ی خدا کاری نکرده بود" جایگزینی برای "بنده ی خدا" وجود دارد؟
+
شما ایرادی در خداحافظ و خدانگهدار میبینید؟ من در گفتار روزمره از هر دو استفاده میکردم ولی اکنون تنها از اولی استفاده میکنم چون اولی بیشتر یک اصطلاح است که از روی عادت استفاده میشه ولی دومی با تاکید روی معنای لغوی اون گفته میشه.
جایگزین بهتری برای این دو وجود داره؟
Anarchy (08-14-2013),Russell (08-14-2013),sonixax (08-13-2013),undead_knight (08-14-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)