کار سختی هست و چون شما سعی (سعی پارسی ست؟ )تمام بر این امر دارید برایتان سهل ست(بجای سهل؟) و این واژه ی " اوباشتن" میشه صرفش کنید؟
کار سختی هست و چون شما سعی (سعی پارسی ست؟ )تمام بر این امر دارید برایتان سهل ست(بجای سهل؟) و این واژه ی " اوباشتن" میشه صرفش کنید؟
Anarchy (04-06-2013)
نه به هیچ روی سخت نیست, تنها چون دیرزمانی است ما ایرانیان خشکاندیش شدهایم و کارواژگان[1]
را شلم شوربایی "صرف" میکنیم سخت به نگر میاید, اگر نه بنمونه برای شما صرف کردن «داشتن» سخته!؟
داشتن —> دار = با من کاری داری؟
کاشتن —> کار = بیاید در روز نهالکاری درخت بکاریم.
انباشتن —> انبار = برخی نابکار خوراک را در زیرزمینها میانبارند.
اوباشتن[2] —> اوبار = خوراک را چنان میاوبارید که انگار از جنگ برگشته!
فروباشتن[3] —> فروبار = این نرمافزار را پیشتر فروباشته ام.
نگاشتن —> نگار = نام اش را بر روی شنهای فرناد[4] نگاشتم.
آگاشتن[5] —> آگار[6] = نامتان را در این تارنما بیاگارید.
درگاشت[7] = آنتروپی
هزگاشت[8] = extropy
...
----
1. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
2. ^ u+bâštan::Ubâštan || اوباشتن: بلع کردن; بلعیدن; فروبردن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En to ingurgitate; to swallow; to devour
3. ^ foru+bâštan::Forubâštan || فروباشتن: فروبار کردن; داونلود کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to download herunterladen
4. ^ far+nâd::Farnâd || فرناد: ساحل Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En coast; shore
5. ^ â{pišvand}+gâštan::Âgâštan || آگاشتن: ثبت کردن fa.wiktionary.org, Ϣiki-En to register
6. ^ â{pišvand}+gâštan::Âgâštan <— Âgârdan || آگاشتن: ثبت کردن fa.wiktionary.org, Ϣiki-En to register
7. ^ dar{pišvand}+gâšt::Dargâšt || درگاشت: آنتروپی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ entropy
8. ^ haz+gâšt::Hazgâšt || هزگاشت: پادواژهیِ درگاشت Ϣiki-En extropy
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
'سعی' تازیکه[1], 'تلاش' هم ترکی است, کارواژهیِ[2] پارسیک آن «کوشیدن» ئه و نامواژهیِ[3] آن میشود «کوشش».
سهل = آسان (easy), ساده (simple)
----
1. ^ tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En arabic
2. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
3. ^ nâm+vâže::Nâmvâže || نامواژه: اسم fa.wiktionary.org, Ϣiki-En, Ϣiki-De noun substantiv
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (04-08-2013)
گاهی مینشینیم و حسرت بر روزهائی میخوریم که تنهائیم، بی خیال از هر چه دلدادگی ، سبکتر از نسیمی که مستبازی میکند با گیسوانمان در باد، و حال روزهائیست برای فرو نشاندن عطش سیری ناپذیر یتان ، اینجا رسم و رسومات فرق کردست ، جامه از تن میدرید و چشم وحشی میکنید تا بدرید تمام انسانیت را، قدری ارام باشید ... کاش میدانستید خشونت، لذت بهمراه ندارد ! این روزها کاری از دست کسی بر نمی اید، وقتی هوسها سیری ناپذیر شده اند
اوباشتن | لغت نامه دهخدا
اوباشتن برای آدم کار زیبایی نیست, خوراک را نمیاوبارند / نمیفروبرند, میخورند. ولی در «زمین او را در خود اوباشت» کار میکند.اوباشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) اوباریدن . بلع کردن . (ناظم الاطباء). || پر کردن . || افکندن . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) :
هست اوباشتن چه افکندن
معنی دیگرش چه آگندن .
(فرهنگ منظومه ).
رجوع به اوباریدن شود.
ساختار واژه را نمیدانم, شاید "او" پیشوند باشد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
گاهی مینشینیم و دریغِ آن روزهایی را میخوریم که تنهائیم, بی اندیشه از هر چه دلدادگی ست,
سبکتر از ایازی[1] که با گیسوانمان در باد مستبازی میکند, و جاورِ[2] روزهاییست برای فرونشانیِ تشنگی ناسیریـپذیـر اتان,
اینجا آیـیـنها و تـرادادها[3] دگرستهاند[4], جامه از تن میدرید و سرمیکشید تـا بدریـد همهیِ هومنی[5] را, اندکی بیارامید,
کاش میدانستید تندخویی خوشی بهمراه ندارد! این روزها کاری از دست کسی برنمیآید, جاییکه 'هوسها' ناسیریــپذیـر گشتهاند.
----
1. ^ Ayâz || ایاز: نسیم سپیده دم; بادیکه از سوی بامداد میوزد Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ breeze
2. ^ jâ+var::Jâvar || جاور: حال Ϣiki-En mood
3. ^ tarâ+dâd{pasvand}::Tarâdâd || تراداد: رسم و سنت; چیزی که از این دست به آن دست و این زادمان به زادمان پسین داده شده = تـَرا+داده = given/spoken through generations = trans+ dict ~mazdak Ϣiki-En tradition
4. ^ Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En to change
5. ^ human+i{pasvand}::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)