نوشته اصلی از سوی Havader_e_Democracy
در تاگِش (تاگیدن = to clone) یا شبیهسازی، رویکرد و آماج ما بهکرد هوتاد (کیفیت) زندگی آدم است.
برای اینکه برای نمونه دل (قلب) از کار افتاده یک آدم را درمان کنیم (و هوتاد زندگی او را بالا ببریم)، با نگرش به رویکردها ما میتوانیم:
- به کمک تاگش بازسازیک (reproductive cloning) یک تاگ (clone) از آن آدم ساخته باشیم و با کشتن او و در آوردن دِلش آن را پیوند بزنیم!
- به کمک تاگِش درمانیک (therapeutic cloning) یک دِل از روی کُد ژنتیکی کس رویانده و به وی پیوند بزنیم.
- به کمک تاگش جایگزینیک (replacement cloning) یک کالبد نو از روی کد ژنتیکی کس رویانده، سپس مغز او را در تن نو جایگزینیم.
رویکرد یکم که روشن است سراسر نااخلاقی میباشد. ما برای یک دِل ساده نیاز به ساختن یک آدم بالغ داریم که سپس با کشتن! او دلش را در آورده و پیوند بزنیم.
رویکرد دوم هیچ بار نااخلاقیکی ندارد و بسیار هم خوب است، ولی بهترین رویکرد از دیدگاه دانشیک و فندیک (technological) به شمار نمیرود.
رویکرد سوم نیز تنها در همان نگرا و تئوری است و روشن است که خود مغز هم پیر میشود، و نمیتوان سپس خود آن را به خودش پیوند زد.
در اینجا بهترین و اخلاقیترین رویکرد همان دومی است که تاگش درمانیک (therapeutic/partial cloning) باشد. این نزدیکترین و
دمدستترین کاری است که ما میتوانیم با دانش کنونیمان انجام دهیم و به شایمند و احتمال بالایی نخستین فرآورده تلاشهای ما خواهد بود.
خرده نااخلاقی که بر این تاگشها میگیرند این است که تنها آدمهای پولدار دسترسی و توانایی تاگش اندام خود را خواهند داشت که البته در
آغاز درست است، ولی مانند هر کالای دیگری، زمانی که دانش ما پیشرفتهتر شود دسترسی به فرآوردههای آن دانش برای همگان فراهم میشود.
نمونه خوب آن شاید تلویزیون، موبایل، ماهواره و امروز اینترنت باشد که در آغاز تنها شمار اندکی از مردم به
آنها دسترسی داشتند، ولی با پیشرفت فند و دانش و کلانسازی پروسه ساخت و ... ارزان شده و برای همگان فراهمیدهاند.


















































پاسخ با گفتآورد
آغازگر جُستار