• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 163

    جُستار: تاپیک آزاد تالار ادیان، مذاهب، مکاتب

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Havadar_e_Democracy نمایش پست ها
      نوشتار خسته‌کننده‌ای بود. می‌توانی استدلالهای آن را کوتاه‌شده بنویسی هوادار گرامی؟

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-23-2012)

    3. #2
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      نوشتار خسته‌کننده‌ای بود. می‌توانی استدلالهای آن را کوتاه‌شده بنویسی هوادار گرامی؟
      منظور من بیشتر این بخش ها بود:
      اندیشه سیاسی مارکسیستی که بر اساس انقلاب صنعتی و ظهور طبقهٔ کارگران صنعتی و با ملغمهٔ فلسفی ماتریالیسم « فوئرباخ» و اندیشهٔ دیالکتیکی هگل توسط مارکس و انگلس تدوین و تبیین شد؛ در فرآیند تبیین تئوریک خود؛ تلاش نمود تا آرمان جامعهٔ بی طبقهٔ کمونیستی را از چهارچوب یک قرارداد اجتماعی آرمانی خارج نموده و آنرا به صورت یک جبر تاریخی مطرح سازد که چه انسانها بخواهند و یا نخواهند؛ به واقعیت عینی اجتماعی تبدیل خواهد شد و خواستن و یا نخواستن این نظریه تنها میتواند مسئلهٔ زمان را تحت الشعاع قرار دهد. به معنایی دیگر تنها میتواند این روند را سرعت بخشد و یا کند نماید ولی نمیتواند از آن جلوگیری نماید.
      از این نظر برای ورود به بحث؛ شناسایی زیرساختهای فکری این اندیشهٔ سیاسی را هر چند مختصر؛ ضروری میدانم.


      هگل؛ دزد یا شیّاد؟



      آنچه که به نام فلسفهٔ هگل نامیده میشود؛ یک سرقت ادبی – فلسفی بدون ذکر منبع است. خدای سه چهرهٔ هندو « براهما = آفریننده» و « کریشنا= نگهدارندهٔ آفرینش» و« شیوا= ویرانگر» را که در آیین هندو یک دنیای مصورِ پیچیده و رنگین از روند آفرینش تا نابودی را ترسیم میسازد؛ توسط هگل به کلماتی بی جان و « تفسیری» کلامی از روند سه گانهٔ «به وجود آمدن – تغییر- مرگ» تبدیل شده است. این اندیشهٔ تصویری و گرم و رویایی « هندویی» ؛ « هگل مسیحی» را که با آموزه های سرتا پا دروغین و بی پایه و اساس متکلمین مسیحی و حد اکثر با نوعی فرسوده از تعبیر مسیحی از اندیشه های « فلوطین» بزرگ شده بود؛ چنان به وجد آورد که گویی راز جهان هستی را در کف دستانش نهاده اند. تا آن زمان که اندیشه های «مسیحیت کلامی مسلک» تنها با پدیدهٔ « کاتاستروف» و آفرینش دوباره دلخوش بود؛ با تزریق «خدای سه چهرهٔ هندویی» نمایی نسبتاً مصور تر و رنگین تر و جادویی تری به خود گرفت و به خاطر این شور و شعف؛ مسئلهٔ « کاتاستروف» به طوری غیر معقول به حاشیه رانده شد. البته هگل نخستین کسی نیست که به سرقت از «آیین هندو» پرداخته است؛ بلکه مسلمانان نیز در این امر سهم بسیار بزرگی دارند و پیدایش « تصوّف» ریشه در این سرقتها دارد. حتی کتاب « نهج البلاغه» که صدها سال پس از مرگ علی پسر ابو طالب نوشته شد و به او منتسب گردید؛ در بسیاری از موارد شدیداً متاثر از بخش دهم کتاب « مهابهارات» است که به نام « بها گاواد گیتا» یا « بهگود گیتا» شناخته میشود و در بسیاری از بخشهای « نهج البلاغه» میتوان رد پای سنگین گفتگوی « کریشنا» و «ارجونا» را به روشنی دید و در بعضی موارد جملات کاملاً یکسان هستند با این تفاوت که « بهگود گیتا» کتابی چندین هزار ساله است و نهج البلاغه حد اکثر هزار ساله است.
      هرچند که منطق دیالکتیکی بر اساس وجود حرکت و تحول و تغییر بنا شده است و ظاهراً اتفاقات را در درون خود جای دهد و به آنها رنگ و لعابی آکروباتیک بدهد اما از تبیین جزئیات روند حرکت و از پیشبینی حرکت بعدی که هنوز اتفاق نیفتاده است عاجز است. زیرا روند حرکت چنان پیچیده و تحت تاثیر عوامل بازیگر زیادی قرار دارد که هیچگونه منطقی نمیتواند آنرا تبیین کند و تنها یک تحقیق ساختار شناسانهٔ دقیق است که قادر به ترسیم روند تحولات میباشد. جذبهٔ ماتریالیسم دیالکتیک برای یک ذهن تنبل مانند یک اورگاسم پیش رس برای یک نوجوان است و این آن چیزیست که تمامی کلیدهای دروازه های بهشت خیالی را یک جا به او ارزانی میدارد.
      منطق دیالکتیک هگلی؛ تنها قدرت بندبازی فیلسوف خانه نشین را که جهان را از لای پنجره ای دود گرفته مینگرد افزایش میدهد و نه قدرت تشخیص روند واقعی و شناخت پارامترهای دخیل در روند تحولات را. فیلسوف اساساً شیفتهٔ بندبازی و نسخه پیچی برای جهان هستی است و گرنه اگر در پی واقعیتهای سخت میبود نه یک فیلسوف؛ بلکه دانشمند میشد.


      مارکس؛ هگل ماتریالیست



      ناشیگری مارکس در بلعیدن این نگاه تفسیری ناکامل و سِتَرون هگل در تبیین روند وقایع و پدیدار شدنها و مرگ ها و به فراموشی سپردن نقش «کاتاستروف» و سایر پارامترهایی که میتوانند در تحولات نقش داشته باشند؛ نشان میدهد که مارکس و انگلس حتی زحمت اینرا نیز به خود نداده اند که در پذیرش آرای هگل تعمقی هرچند نه چندان ژرف داشته باشند و علوفه را به طور کامل بلعیده اند و ادامهٔ روند هضم و جذب آنرا به « نشخوار» سپرده اند. لذا آرای فلسفی مارکس بر اساس آنچه در « دسترس» بوده است تکوین یافته و این فیلسوف تنبل از هیچگونه مطالعهٔ خارج از حیطهٔ مقالات منتشر شده در اروپا برخوردار نبوده است و برای روبرو شدن با اروپائیان؛ شاید نیازی نیز به مطالعات ژرف و فراگیر نمیدید. زیرا سرهم بندی کردن خدای سه چهرهٔ هندو با ماتریالیسم فوئرباخ برای ساختن زیربنای اندیشهٔ سیاسی که میخواهد گرسنگان را به میدان آورد بیش از اندازه کافیست. اگر دیدن چهرهٔ شمپانزه به عنوان چهرهٔ نیاکانی؛ در میان عوام چندش آور بود و شانس درخشش داروین در میان مردم را از او گرفت؛ اما داشتن چهرهٔ خدای سه گانهٔ هندو که اینک در تفسیر مارکس بند را از پای گرسنگان باز میکرد؛ بسیار دلپذیر مینمود. دانشجویی که برای درک کامل نظریهٔ داروین باید سالها جان می کَند و مغز خود را به موزهٔ زیست شناسی تبدیل مینمود و چه بسا به خاطر حجم زیاد اطلاعات در نهایت نیز بسیاری از اسناد پایه ای این نظریه را به فراموشی میسپرد. امّا همین دانشجو در رابطه با مارکسیسم چنین مشکلی نداشت و با خواندن یک یا دو کتاب در عرض یک ماه به خدای فلسفه علمی (جهان بینی علمی) و فلسفه علمی تاریخ و اقتصاد کلان و جامعه شناسی تبدیل می گردید و چپ و راست مقاله های عوام پسند مینوشت.
      براستی کدامین ذهن تنبل چنین کرامت و رحمتی را رد میکند؟ هر چند که از زمان مارکس تا کنون بسیاری از مسائل همچنان نامکشوف مانده اند؛ اما «نشخوار» کلمات بی جان و بکار بردن کلمات تکفیری نوین و پرتاب کلمات همچنان در میان مارکسیستها ادامه دارد و در واقع نوعی از « مُد روز یکصد و نود ساله» است. اگر واقعیتهای سخت زمینی اندیشهٔ مارکسیستی را به زمین نمیزد؛ نوشتن آن مقاله های تکراری و کلیشه ای همچنان ادامه داشت بدون آنکه به تحولی اساسی در این «دین آته ئیستی» انجامیده باشد. واقعیتهای سخت زمینی توانستند اندیشهٔ مارکسیستی را به همان دنیایی که به آن تعلق دارد پرتاب کنند و بدین گونه بود که مارکسیسم و انواع فرقه های آن در آغوش « متافیزیک» جای گرفتند؛ آغوشی که با ترفند « بی خدایی» از آن گریزان بودند.
      مارکس با عاریه گرفتن «ماتریالیسم فوئر باخ» و فلسفهٔ « دیالکتیک هگل» وآمیختن آنها به اکسیری ناکامل و اخته دست یافت و میخواست که با آن همه چیز را به طلا تبدیل کند. مارکس در نخستین گام با نگاهی ساده انگارانه به تاریخ اجتماعی سیاسی اروپا و شاید هم اندکی آفریقا مراحل گذار پنجگانه از کمونهای اولیه به برده داری و سپس فئودالیم و سپس سرمایه داری و نهایتاً سوسیالیسم و کمون نهایی ( جامعهٔ بی طبقه) را ترسیم کرد. این روند دگرگونی های ادعایی بر اساس اسنادی که حوادث تاریخی مشخصی را که به طور پیوسته به تغییرات بینجامند ؛ ترسیم نکرده است. گویی که چند تصویر را پشت سر هم نشان دهند که فرد مشخصی در آن است و تصویری او را در پاریس و تصویری دیگر در لندن و تعدادی شهرهای دیگر نشان میدهد. طبعاً هر کسی میتواند بفهمد که این شخص به آن شهرها مسافرت کرده است و احتمالاً یا در آنها برای مدتی ساکن بوده است و یا نبوده است. این تصاویر حتی نمیتوانند محل سکونت دائمی و پیوسته بودن مسافرت به این شهرها را نشان دهد یا اینکه آیا این شخص محل سکونت دائمی داشته است و یا نه؟ را مشخص کند. اینگونه تصویر پردازی شاید گوشه ای بسیار کوچک از زندگی آن فرد را مشخص سازد اما اگر شما بخواهید در بارهٔ زندگی آن فرد تحقیق کنید؛ همچنان با هزاران پرسش بی جواب روبرو خواهید بود که نیاز به تحقیقات زیادی دارد. من مارکس را « شارلاتان» نمیدانم اما ترمینولوژی پیشنهادی او برای تفسیر تاریخ در حد حماقتی است که از روی « شور و شعف» ناشی از کشف اکسیر خیالی «هگل + فوئرباخ» به او دست داده است. مشکل دوم مارکس رابطهٔ میان زیربنای اقتصادی و رو بنای « قراردادهای اجتماعی» و فرهنگ جامعه میباشد. مارکس چنین می انگاشت که قوانین را طبقهٔ حاکم مینویسد ولی روند به حاکمیت رسیدن آن طبقهٔ مشخص و چگونگی بوجود آمدن آن طبقه را مشخص نمیسازد و انتظار دارد که سخن او را با تمامی سوالهای بی جواب تنها به این دلیل که « من میگویم» پذیرفت و آنکه نپذیرد به گروه « کفار» و « مشرکین» تعلق دارد.
      دومین کشف مارکس؛ انقلاب صنعتی و بوجود آمدن گروههایی از مردم که در کارخانه ها کار میکنند میباشد که آنان را « کارگران صنعتی» مینامد. سپس اینچنین می انگارد که طبقهٔ کارگر صنعتی عاشق رشد نیروهای مولده است و به همین خاطر تنها طبقهٔ پیشرو و انقلابی است که میتواند سوسیالیسم آرمانی او را از ایده به واقعیت تبدیل کند. مارکس حتی « جنبش ماشین شکنی» کارگران صنعتی را به عمد نادیده میگیرد؛ تا چُرت رویایی اش پاره نشود.
      مارکس دهقانان را انقلابی نمیداند؛ زیرا دهقانان عاشق رشد نیروهای مولده نیستند و دلیل آنهم بسیار آشکار است. زیرا هر ماشین کشاورزی ساده که وارد چرخهٔ تولیدات کشاورزی بشود؛ بسیاری از دهقانان را به موجوداتی بی مصرف تبدیل میکند لذا از نظر مارکس بسیار طبیعی است که طبقهٔ دهقانان یک طبقهٔ ارتجاعی باشد؛ اما وابستگی انسان به غذا تنها عامل پذیرش دهقانان در انقلاب پرولتری و آنهم نه به عنوان رهبر جنبش؛ بلکه تنها با عنوان « زحمتکشان» همراه طبقهٔ کارگر انجام میگیرد. از نظر مارکس دهقان موجودی است که نهایت اندیشه اش « زمین دار شدن» است. اما معلوم نیست که چرا نهایت آرزوی کارگر را « کارخانه دار شدن» نمیداند؟ مارکس هیچ تصوری از رشد تکنولوژی نداشت و شاید آنرا در حد روییدن تعداد بیشتر کارخانه ها میدید ( رشد افقی). حتی جنبش ماشین شکنی نیز نتوانست چشمهای او را باز کند و ببیند که کارگران نیز مانند هر کس دیگری تنها تا زمانی عاشق پدیده ای خواهند بود که برای آنها سودی داشته باشد و نه اینکه زندگی آنان را به قهقرای فقر بکشاند. اما مارکس رویای خود را به شکل دیگری ترسیم کرد و سرمایه داری را متهم به ارتجاعی بودن نمود؛ به این مفهوم که سرمایه داران خواستار رشد نیروهای مولده نیستند و اگر این سیستم برچیده شود؛ طبقهٔ کارگر در جامعهٔ سوسیالیستی آرمانی او به رشد نیروهای مولده خواهد پرداخت و این وظیفهٔ تاریخی بر دوش آنان نهاده شده است.
      پدیدهٔ آرمانگرایی که باید آنرا در حوزهٔ « اخلاق» و « قراردادهای اجتماعی» مورد بر رسی قرار گیرد؛ در اندیشهٔ مارکس تبدیل به « جبر تاریخ» میشود. گویی که هیچ راه فراری از آن نیست و چه بخواهیم و چه نخواهیم به پیش خواهد رفت و همگان در زیر چرخهای ارابهٔ « خدای تاریخ» له خواهند شد.


      زایش سه بارهٔ تراژدی



      اگر قوم یهود بوسیلهٔ خدایی آسمانی؛ نخستین دین زمینی را آفرید؛ اما پس از او مسیح (آخوند یهودی) نخستین تفسیر « تکفیری» از یهودیّت را بنا نهاد که به نفی زمین و زندگی پرداخت و زمین و زندگی زمینی را قلمرو شیطان نامید و این نخستین تراژدی تاریخی در زندگی انسانها بود. بعد از مسیح؛ «محمد تازی» به همراه سلمان فارسی «دین یهود با تفسیرتکفیری مسیح» را در لباس عربی آن باز تولید نمود که به همان اندازهٔ مسیحیت؛ بر ضد زمین و انسان و بر ضد زندگی است. اما اندیشه های مارکس زایش سوم این تراژدی است. مارکس دینی آرمانی و بی خدا آفرید که به همان اندازهٔ مسیحیت و اسلام؛ یک دین « تکفیری» است. بسیاری از ساده انگاران که از دست خدا و اندیشه های ضد انسانی مسیحیت به ستوه آمده بودند؛ به دین نوین مارکسیستی روی آوردند تا ملکوت را بر روی زمین به پا دارند. غافل از اینکه دین نوین بی خدا؛ مسلح به همان ابزاری است که ادیان با خدای پیش از او بودند. کلمات « مومن» و «کافر» جای خود را به « مترقی» و « مرتجع» داد و هر آنکه به نقد این اندیشه همت گماشت مانند دورهٔ قرون وسطای مسیحیت و غزوات محمد و « احکام ثانویهٔ اسلام» با آنان رفتار شد. مارکسیسم با آفرینش اندیشهٔ «دیکتاتوری پرولتاریا» و نوید ملکوت زمینی به عنوان خدای نوین در میان دارندگان ذهنهای تنبل پذیرفته شد. علم کلام مسیحیت و اسلام؛ توسط مارکسیستها باز تولید گردید و تمامی بحثهای میان مارکسیستها و دیگران بر پایهٔ بحثهای کلامی است و جنبه ای کاملاً تعبیری و تفسیری دارد و تنها فرق آن با کلام مسیحی و اسلامی؛ استفاده از منطق هگلی به جای منطق ارسطویی است. در تمامی انواع بحثهای کلامی؛ جای واقعیت خالی ست و آنچه که وجود پر رنگی دارد « پیش فرضها» هستند.


      ---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:54 pm ---------- ارسال قبلی در 01:51 pm ----------

      لنین؛ شیّاد سیاسی

      مارکسیسم که « گل» بود؛ با ظهور لنین به سبزه نیز آراسته شد. پیش از انقلاب اکتبر حزب مارکسیست لنینیست روسیه شعارهای « پیش به سوی حکومت شوراها» و « تمامی قدرت به دست شوراها» را مطرح ساخت. اما در لایه های پنهان استراتژی مبارزاتی این حزب یک هدف ناگفته بر تمامی فعالیتهای حزبی و مبارزاتی سایه افکنده بود و آن « رهبری حزب کمونیست» و یا به نامی دیگر « هژمونی حزب کمونیست به عنوان روشنفکران طبقهٔ کارگر» بود که آرام آرام نفوذ اعضای حزب را در تمامی سطوح تشکلهای مبارزاتی به پیش میبرد. از آن پس شعارهای « رهبری و هژمونی طبقهٔ کارگر» و « تمامی قدرت به دست شورا ها» به « رهبری و هژمونی حزب کمونیست» تبدیل گردید.بعد از ظهور لنین؛ جامعهٔ روسیه به نخستین آزمایشگاه عملی اندیشه های مارکس تبدیل گردید و بازی را در یک روند ۶۰ ساله به واقعیتهای طبیعی باخت. تعداد کشته های روسیه و اقمارش توسط حزب کمونیست روسیه بیش از تعداد کشته هایی است که توسط نیروهای آلمان نازی بر آن کشورها تحمیل شد و به گفته ای بین ۵ تا ۱۰ میلیون نفر بیشتر از جان باختگان اتحاد جماهیر شوروی در برابر آلمانها ست.ابزار تولید صنعتی که قرار بود توسط طبقهٔ کارگر و روشنفکران مترقی آن یعنی کمونیستها؛ رشد کیفی شگرفی را نشان دهد؛ در سطح تکنولوژی دوران جنگ دوم جهانی باقی ماند و تنها در عرصهٔ تولیدات نظامی و فضایی بود که شاهد پیشرفتهایی هستیم. اکنون روسیه به جز مواد معدنی و جنگ افزار و روسپی صادرات دیگری ندارد و حوزه های نفوذ روسها بر اساس گسترش و رشد اقتصادی تعریف نمیشوند و دیپلماسی مبتنی بر ترفندهای « ک. گ. ب.» نیز نمیتوانند بیش از این موثر باشند. شاید روسیهٔ کمونیستی سابق بیش از هر چیز نیازمند یک انقلاب سرمایه داری باشد؛ تا بتواند از این تنگنا رها شود. البته نمونهٔ انقلاب سرمایه داری هدایت شده از بالا را که درچین اتفاق افتاده است؛ میتوانم به عنوان شاهد این ادعا ذکر کنم. انقلاب سرمایه داری چین تحت رهبری حزب کمونیست چین رخ داد و گویی که یک شوخی بسیار جدّی تاریخی است.جنایتهای « خمرهای سرخ»؛ شاید بیش از آنکه از طرف « امپریالیستها» بر سر زبانها بیفتد؛ توسط روسیهٔ کمونیستی و هواداران بین المللی آنها بود که بر سر زبانها افتاد؛ تا بر جنایات نوع روسی آن سایه بیفکند. اما مسئله این است که اگر «خمرهای سرخ» ۲ میلیون نفر از جامعهٔ ۸ میلیونی کامبوج را قتل عام کردند ( ۲۵ درصد)؛ اما کمونیستهای روسیه حدود ۴ برابر کل جمعیت کامبوج را قتل عام نمودند ( حدود ۱۱.۵ درصد جمعیت اتحاد شوروی قتل عام شدند).فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور «مارکسیسم شرمگین»

      پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ و بیرون افتادن راز ۶۰ سالهٔ پشت پرده های آهنین و دیدن عینی کشورهای بسیار عقب ماندهٔ اتحاد شوروی و فقر عمومی و ملی این سرزمینها؛ مارکسیستهای شکست خورده نیز مانند مسلمانهای ورشکسته؛ هیاهوی مشابهی براه انداختند که در جبههٔ اسلام عبد الکریم سروش و اکبر گنجی نمونه های زندهٔ آن هستند که فریاد میزنند: این آن اسلامی نیست که ما میشناسیم. در جهان مارکسیسم نیز بعضی ها گفتند که ما از اول هم میگفتیم که اینها « رویزیونیست» هستند و آنچه در آنجا پیاده شد؛ سوسیالیسم مارکسیستی واقعی نبود و همچنان بر « مرغ یک پا» پافشاری میکنند؛ ولی همین دار و دسته ها فراموش نمودند که پیشتر از این؛ اصطلاح «ریویزیونیست» را به دوران بعد از استالین اطلاق میکردند. اما گروههای دیگری نیز پیدا شدند که به شکل دیگری همان ساز را میزنند و « حزب کمونیست کارگری» یکی از آنهاست.
      و همین طور این بخش!!! در ادامه انتقاد ها متوجه حزب کمونیست کارگری هست که دیگه اهمیتی نداره.

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (04-24-2012)

    5. #3
      رهگذر
      Points: 20, Level: 1
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      AZARKISH آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      5
      جُستارها
      0
      امتیازها
      20
      رنک
      1
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 20 بار در 5 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      تکلیف مارو روشن کنین !

      درود بهمه دوستان.
      نظرتونو در مورد نوشتار زیر میخواستم :


      "قبل از حضرت آدم (ع) انسان هاي اوليه موجود بوده و زندگي مي كردند اما فاقد شعور و درك انساني بودند فلذا تكليفي بر عهده آن ها نبوده است .

      براي توضيح بيشتر عرض مي كنيم ؛ میان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد . وقتی لفظ بشر را به کار می بریم، منظور ظاهر و پیکر انسان است که با مرگ وی متلاشی می شود . (بشره در لغت عرب به معني پوست هست «المفردات في غريب القرآن، ص: 124») آدمی را از آن جهت بشر نامیده اند كه پوستش از میان مو آشکار و نمایان است . اما وقتی لفظ انسان را بکار می بریم، منظور فضائل اخلاقی، روح خدایی، و مقام خلیفة اللهی اوست نه پیکر او . منظور از انسان; باطن، نهاد، انسانیت و عواطف اوست . آدمی را نسبت به فضائل، کمالات و استعدادهایش «انسان » نامیده اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر» .

      بنابراین بشرهای قبل از حضرت آدم علیه السلام را به استناد آیات قرآن نمی توانیم انسان بنامیم چون متصف به فضائل اخلاقی، کمالات، مقام خلیفة اللهی نبوده اند بنابراین کاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحیح است . اما اولاد حضرت آدم علیه السلام را هم می توان بشر نامید و هم انسان .

      قرآن کریم حکایت آفرینش بشر را با خلقت حضرت آدم علیه السلام شروع کرده و در مورد ماقبل آن سكوت كرده است ؛ بشر قبل از اين نسل موجود (كه به حضرت آدم بر مي گردد)، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده،(دين براي كسي است كه مكلف باشد اما كسي كه تكليف ندارد وجود دين نيز منتفي خواهد بود) زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر آيه 29) در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
      لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليه‏السلام اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است .

      ....
      طبق احاديث اهل بيت (ع) در همين كره ي زمين ، هفت موجود شبه انسان قبل از آدم (ع) زيست مي كرده اند ؛ كه هيچ ربطي به انسان امروزي نداشته اند. طبق احاديث ، جدّ نخست تك تك اين هفت نسل نيز مستقيماً از خاك آفريده شده بوده اند ؛ و نتيجه ي روند تكاملي نبوده اند.

      امام صادق (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْكُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَيَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يَخْلُقُ خَلْقاً يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ

      ترجمه:

      البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى ‏نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازه‏اند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )

      اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.

      پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ،
      در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.

      اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از AZARKISH گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      D@mneD (04-28-2012)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی azarkish نمایش پست ها
      [b]...
      [/size][/font] ترجمه:

      البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى ‏نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازه‏اند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )

      اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.

      پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ،
      [/size][/font] در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.

      اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .

      نخست اینکه عضویت شما به فاروم را خوش‌آمد می‌گویم


      اما کدام معجزه!؟


      البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده
      سراپا مزخرف است:
      • جد آدمی هفت تا نیست و فرگشت (تکامل) از چند بیلیون سال پیش آغاز شده و هنوز ادامه دارد (و جد ما به تک‌یاخته‌ای و rna و پایین‌تر می‌رسد).
      • کسی یا چیزی از خاک آفریده نشده و چرت است.
      • یکی پس از دیگری در کار نبوده و شاخه‌شاخه از همان جد نخستین ما اینجا رسیده‌ایم. یکی از شاخه‌های اجدادی نزدیک ما هم نئاندرتال‌ها بودند که منقرض شدند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012),AZARKISH (04-28-2012),D@mneD (04-28-2012),Theodor Herzl (04-28-2012)

    9. #5
      رهگذر
      Points: 20, Level: 1
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      AZARKISH آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      5
      جُستارها
      0
      امتیازها
      20
      رنک
      1
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 20 بار در 5 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مزخرف بودنش شکی نیست.هدف اشاره به تغییر استراتزی مسلمین درمورد ابتدای بشریت بود البته.

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از AZARKISH گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012),D@mneD (04-28-2012),Mehrbod (04-28-2012)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی AZARKISH نمایش پست ها
      بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.
      من وقتی‌ به این جملات در ادعاهایی مسلمان‌ها بر میخورم خیلی‌ می‌‌خندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است ، ولی‌ هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
      "A Land without a People for a People without a Land"



    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012),AZARKISH (04-28-2012),D@mneD (04-28-2012),kourosh_iran (05-02-2015)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی AZARKISH
      بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی David Hume نمایش پست ها
      من وقتی‌ به این جملات در ادعاهایی مسلمان‌ها بر میخورم خیلی‌ می‌‌خندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است ، ولی‌ هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
      میان آدم و سیب هم پیوند ژنتیکی هست، چه برسد به نئاندرتال.

      شایمندان فکر کرده‌اند منقرض شدن نئاندرتال‌ها به معنی نداشتن پیوندی ژنتیکی با آدم امروزین (Homo Sapiens) است:

      The Neanderthal, short for Neanderthal man and sometimes spelled Neandertal, the modern spelling of the location in Germany where the species was first discovered, is an extinct member of the genus Homo known from Pleistocene specimens.
      ..
      Neanderthals evolved from early Homo along a path either identical or very similar to modern man, deriving from a chimp-like ancestor between five and 10 million years ago. Neanderthals are related to Australopithecus, H. habilis, and H. ergaster; however, the exact descent remains uncertain. The last common ancestor between anatomically modern humans and Neanderthals appears to be Homo rhodesiensis, typified by an archaic human fossil (Broken hill 1, Kabwe 1) discovered in the territory of Rhodesia in 1921.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012),AZARKISH (04-28-2012),D@mneD (04-28-2012)

    15. #8
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Theodor Herzl نمایش پست ها
      من وقتی‌ به این جملات در ادعاهایی مسلمان‌ها بر میخورم خیلی‌ می‌‌خندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است ، ولی‌ هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
      بابا یه وقتا هم از بس اینا کم سواد هستن میرن یجا ترجمه اشتباه میکنن یا ترجمه های گوگل رو استفاده میکنن برداشت غلط دارن از منابع خلاصه! البته بخاطر همین خودشون هم شاید میدونن و شک و شبهه دارن میترسن و منابع اصلی رو نمیذارن.

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (05-03-2015)

    17. #9
      شناس
      Points: 2,578, Level: 30
      Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      D@mneD آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      3
      امتیازها
      2,578
      رنک
      30
      Post Thanks / Like
      سپاس
      144
      از ایشان 163 بار در 54 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی AZARKISH نمایش پست ها
      درود بهمه دوستان.
      نظرتونو در مورد نوشتار زیر میخواستم :


      "قبل از حضرت آدم (ع) انسان هاي اوليه موجود بوده و زندگي مي كردند اما فاقد شعور و درك انساني بودند فلذا تكليفي بر عهده آن ها نبوده است .

      براي توضيح بيشتر عرض مي كنيم ؛ میان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد . وقتی لفظ بشر را به کار می بریم، منظور ظاهر و پیکر انسان است که با مرگ وی متلاشی می شود . (بشره در لغت عرب به معني پوست هست «المفردات في غريب القرآن، ص: 124») آدمی را از آن جهت بشر نامیده اند كه پوستش از میان مو آشکار و نمایان است . اما وقتی لفظ انسان را بکار می بریم، منظور فضائل اخلاقی، روح خدایی، و مقام خلیفة اللهی اوست نه پیکر او . منظور از انسان; باطن، نهاد، انسانیت و عواطف اوست . آدمی را نسبت به فضائل، کمالات و استعدادهایش «انسان » نامیده اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر» .

      بنابراین بشرهای قبل از حضرت آدم علیه السلام را به استناد آیات قرآن نمی توانیم انسان بنامیم چون متصف به فضائل اخلاقی، کمالات، مقام خلیفة اللهی نبوده اند بنابراین کاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحیح است . اما اولاد حضرت آدم علیه السلام را هم می توان بشر نامید و هم انسان .

      قرآن کریم حکایت آفرینش بشر را با خلقت حضرت آدم علیه السلام شروع کرده و در مورد ماقبل آن سكوت كرده است ؛ بشر قبل از اين نسل موجود (كه به حضرت آدم بر مي گردد)، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده،(دين براي كسي است كه مكلف باشد اما كسي كه تكليف ندارد وجود دين نيز منتفي خواهد بود) زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر آيه 29) در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
      لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليه‏السلام اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است .

      ....
      طبق احاديث اهل بيت (ع) در همين كره ي زمين ، هفت موجود شبه انسان قبل از آدم (ع) زيست مي كرده اند ؛ كه هيچ ربطي به انسان امروزي نداشته اند. طبق احاديث ، جدّ نخست تك تك اين هفت نسل نيز مستقيماً از خاك آفريده شده بوده اند ؛ و نتيجه ي روند تكاملي نبوده اند.

      امام صادق (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْكُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَيَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يَخْلُقُ خَلْقاً يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ

      ترجمه:

      البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى ‏نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازه‏اند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )

      اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.

      پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ،
      در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.

      اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .
      درود
      خوش اومدی داداش مهدی!مخلصیم!
      و اما در مورد این چیزایی که گذاشتی!سر تا پا مزخرفات!نکنه این اهل بیت موقعی که خدا داشته زمین و این موجودات رو درست میکرد پیشش بودن؟!
      به نظر من اینا اول وجود خداشون رو اثبات کنن به جای اینکه هزار تا صفات و بند و بساط بهش بچسپونن!
      یه چیزی!مگه ادم و حوا سفید نبودن؟!اگر همه ی ادمهای کره ی زمین از این ها به دنیا اومدن پس این سیاه پوستا از کجا تشریف اوردن؟!
      بوجود امدن انسان از خاک هم مزخرف ترین چیزیه که شنیدم!چطوری امکان داره یه موجود زنده یه دفعه از خاک سر دربیاره؟!مگه خاک زنده هست یا ریشه ی تک سلولی ها هست؟!
      این اسلام خیلی باحاله از سر تا پر از سوتیه!

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از D@mneD گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012),AZARKISH (04-28-2012),Theodor Herzl (04-28-2012)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Havadar_e_Democracy نمایش پست ها
      منظور من بیشتر این بخش ها بود:
      پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ و بیرون افتادن راز ۶۰ سالهٔ پشت پرده های آهنین و دیدن عینی کشورهای بسیار عقب ماندهٔ اتحاد شوروی و فقر عمومی و ملی این سرزمینها؛ مارکسیستهای شکست خورده نیز مانند مسلمانهای ورشکسته؛ هیاهوی مشابهی براه انداختند که در جبههٔ اسلام عبد الکریم سروش و اکبر گنجی نمونه های زندهٔ آن هستند که فریاد میزنند: این آن اسلامی نیست که ما میشناسیم. در جهان مارکسیسم نیز بعضی ها گفتند که ما از اول هم میگفتیم که اینها « رویزیونیست» هستند و آنچه در آنجا پیاده شد؛ سوسیالیسم مارکسیستی واقعی نبود و همچنان بر « مرغ یک پا» پافشاری میکنند؛ ولی همین دار و دسته ها فراموش نمودند که پیشتر از این؛ اصطلاح «ریویزیونیست» را به دوران بعد از استالین اطلاق میکردند. اما گروههای دیگری نیز پیدا شدند که به شکل دیگری همان ساز را میزنند و « حزب کمونیست کارگری» یکی از آنهاست.


      من همه نوشتار را نخواندم و شوربختانه آگاهی چندانی هم از فلسفه هگل و خدایان کریشنا و .. ندارم (که گویا بایسته است).

      اما بخش نامبرده سفسته است و پیشتر هم آن را نمایانده بودیم:

      http://www.daftarche.com/showthread....8C%D8%B3%D9%85

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی koroush_bikhoda
      اشتباه یافته اید. آینه اعمال کمونیست ها نه در شعارهای عوام فریبانه و زیباشون بلکه در عملکرد تاریخی و حقیق اونها روشنه و البته خوشبختانه عمرشون به پایان رسیده.


      همونطور که گفتم، آینه اعمال اونها تاریخشون هست. امریکا به این دلیل نازنین هست که کشورش رو آقای دنیا کرده با سیستم کاپیتالیستی و از نظر دموکراسی مردمش از همه جلوترند. ولی کشورهای کمونیستی که یکی از یکی دیکتاتورتر هستند و تازه سرشاخشون هم 20 سال پیش فانی شد، یکی از یکی بدبخت تر و عقب مونده تر هستند.
      این دیگر چه استدلالی بود, برای فهم کمونیسم نباید ببینیم چه می‌گویند, باید ببینیم کشورهای
      بنابگفته کمونیستی چگونه هستند؟ نام خود را بی‌خدا هم گذاشته‌اید و این‌گونه سفسته می‌کنید؟
      خیر گرامی, آنچه کسی به نام یک اندیشه و مرام انجام می‌دهد, نشان دهنده آنچه ایدئولوژی می‌گوید نیست.
      برای نمونه, در کجای کمونیستم آمده که باید مخالف خود را کشت؟ آنگاه شما
      کشوری مانند چین که بالاترین آمار اعدام دارد را کمونیستی می‌دانید؟

      در خود ایران هم کسی نمی‌تواند تنها از روی آنکه همه کشورهای اسلامی بی‌خود و بدردنخور هستند
      بگوید اسلام بد است, بلکه باید با نگاه به سرچشمه (قرآن) بگوید که برای نمونه در اینجا دگراندیش را
      گفته بکشید, کشورهای اسلامی مانند ایران هم می‌کشند, در هوده: بد است.


      آهسته بروید و کمتر سفسته کنید.
      اینکه سخن "اسلام به ذات خوب ندارد عیبی، هر عیبی است از مسلمانی ماست" را بخواهیم به کمونیسم پیوند بدهیم سفسته است، چرا که
      ما کشورهای اسلامی را با سرچشمه آن (قرآن) همسنجی می‌کنیم و برای نمونه می‌گوییم:

      • کشورهای اسلامی دگراندیشیکی را نمی‌پذیرند، چرا که در آیه قرآن حکم مرتد مرگ است.
      • کشورهای اسلامی با حقوق بشر همسازگرای ندارند، زیرا در سوره النساء حقوق زنان کمتر از مردان است.
      • ..


      سپس اثبات کرده و می‌اُستُوانیم که اگر کشوری دموکرات و دگراندیش‌پذیرا و .. نباشد چرا و از روی چه فرنود‌های ریشه‌شناسیکی واپس‌مانده و بد می‌شود (روابط علت و معلولی)


      پس این وظیفه به دوش مخالفان کمونیسم است که نشان دهند:

      • نخست، در کشورهای کمونیستی چه چیزهایی بایستی باشد که آشکاراگ رد شده است (دگراندیش‌پذیرایی، دموکراسی، حقوق بشر، ...)
      • از درون چیزهایی که در بالا نیست، کدامشان به تیره‌روزی و سیه‌روزی می‌انجامد (علت —> معلول)


      و یا

      • نخست، در کشورهای کمونیستی چه چیزهایی هست که نبایستی باشد (؟)
      • از درون چیزهایی که در بالا هست، کدامشان به تیره‌روزی می‌انجامد (پیوند‌های علت —> معلول)

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    20. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-28-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. تاپیک آزاد تالار ورزش
      از سوی kourosh_bikhoda در تالار ورزش
      پاسخ: 7
      واپسین پیک: 07-19-2014, 12:05 PM
    2. به چه پیک‎‌هایی سپاس می‌دهید؟
      از سوی kourosh_bikhoda در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 53
      واپسین پیک: 02-07-2014, 01:29 AM
    3. سئوال پیچ
      از سوی khodashenas در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 3
      واپسین پیک: 02-15-2013, 11:54 PM
    4. کمپین یادآوری امام سجاد به شیعیان
      از سوی shirin در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 06-19-2012, 02:00 PM
    5. مطالب خنده داری که در تاپیک ها میبینیم.
      از سوی sonic در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 11-02-2010, 07:07 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •