
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
شاد بودن در کهنسالی پیشامدانه انگار آسانتر است. شما مغزتان را همچون یک ابزار بسیار پیچیده
ببینید که درگذر زمان کار کردن با آن را یاد میگیرید و در کارکشیدن از آن ورزیده تر. برای نمونه کنترل احساس
هر چه سالمان بالاتر میرود گویا آسانتر میشود چون کس از سویی به خوی خودش بهتر پی میبرد و از سویی همچون
هر چیز دیگری، برزش به ورزیدگی و چیرگی میانجامد. کنترل یا مهار احساسها یکی از کلیدینترین ابزار برای شادی است چون
مهم نیست شرایط بیرونی چه اند تازمانیکه شما و احساسی که دارید در آشتی باشید زندگی خوشایند خواهد ماند.
از سویی ولی کهنسالی به پیدایش بیماری ها و ناتوانی ها هم میانجامد و کیفیت زندگی را پایین میآورد، با این همه
من کهنسالانی دیده ام که خشنود و سرزنده اند.
رویهمرفته شاد بودن بدید من تا اندازه ای آموختنیست. زندگی این روزها پیچیده تر از آن شده که
غریزه ی تنها برای شاد بودن بسنده کند و از همینرو نیز این شمار کتابهای خودیاری فراوان اند چون
راههای رسید ن به افسردگی و اندوه پرشمارتر اند.
پ.ن. راستی من تاکنون میپنداشتم شما پسری.