• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 10

    جُستار: نوشته‌های اسلاوی ژیژک (Slavoj Žižek)

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      بتازگی در UK، یک گروه ناخداباور پوسترهایی را با این پیام نشان می‌دادند: "خدایی نیست، پس نگران نباش و از زندگی لذت ببر!":

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: nogod550.jpg
دیدن: 279
حجم: 71.0 کیلو بایت

      در پاسخ، نمایندگان کلیسای ارتودوکس روسیه یک پاد کمپین را با پوسترهایی که اینچنین نوشته بود آغازیدند: " خدایی هست، پس نگران نباش و از زندگی لذت ببر!".

      ویژگی چشمگیر این است که چگونه هر دو گزاره به گونه‌ای، متقاعدکننده به نگر می‌آیند: اگر خدایی نیست، پس ما آزاد به انجام هر آنچه خواهیم هستیم، پس از زندگی می‌توانیم لذت ببریم؛ اگر خدایی هست، او زیر سایه توانایی مطلق خود ترتیب همه کارها را می‌دهد، پس ما چیزی برای نگرانی نداریم و می‌توانیم از زندگی لذت ببریم.

      این متممیت از اینکه یک چیزی درباره هر دو گفته نادرست است سخن می‌گوید: هر دوی آنها یک انگاشت پنهان را می‌انبازند: "چه خدایی باشد یا نه، زندگی ریده است، پس هیچکس نمی‌تواند لذت ببرد!".

      از همینرو است که ما می‌توانیم بسادگی گزاره‌های دگرگزین (و نه کمتر متقاعدکننده) دیگری را هم بپنداریم: "خدایی نیست، پس همه چیز بستگی به ما دارد و ما بایستی همواره نگران باشیم!" و "خدایی هست که آنچه انجام می‌دهیم را می‌نگرد، پس ما بایستی همواره دلواپس بوده و دنباله‌وار نگران باشیم!"




      p97. (Living in the End Times)

      ..Recently, in the UK, an atheist group displayed posters with the message: "There
      is no God, so don't worry and enjoy life!" In response, representatives of
      the Russian Orthodox Church started a counter-campaign with posters
      saying: "There is a God, so don't worry and enjoy life!" The interesting
      feature is how both propositions seem to be in some way convincing: if
      there is no God, we are free to do what we want, so let us enjoy life;
      if there is a God, he will take care of things in his benevolent omnipotence,
      so we don't have to worry and can enjoy life. This cornplementarity
      demonstrates that there is something wrong with both statements: they both

      share the same secret premise: We can act as if there is no God and
      be happy, because we can trust the good God (or fate, or . . .) to watch
      over us and protect us!" The obvious counter-proposition to both statements
      and their underlying premise is: "Whether there is a God or not,
      life is shit, so one cannot really enjoy it!" This is why we can easily imagine
      the following (no less convincing) alternative propositions: "There is
      no God, so everything depends on us and we should worry all the time!"
      and "There is a God who watches what we are doing all the time, so we
      should be anxious and worry continuously!
      ویرایش از سوی Mehrbod : 07-11-2012 در ساعت 08:10 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-11-2012),sonixax (04-11-2012)

    3. #2
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      این متممیت از اینکه یک چیزی درباره هر دو گفته نادرست است سخن می‌گوید: هر دوی آنها یک انگاشت پنهان را می‌انبازند: "چه خدایی باشد یا نه، زندگی ریده است، پس هیچکس نمی‌تواند لذت ببرد!".
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-11-2012),Mehrbod (04-11-2012)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      برای دریافت خوب سه‌گوش عشق، نفرت و آدگرسانی[1]، هرکس باید بناگزیر بر فرنودسار[2] همگانی و استثنای دربرگیرنده‌یِ آن که هستی را مینمایاند نگرش کند.
      فرهودینیِ[3] گزاره همگانیِ «هومنی[4] میرا است» از بودنِ هتا[5] یک هومن[6] نیز نمی‌گوید، هنگامیکه گزاره ناتوانترِ «دست‌کم یک هومن هست که میهستد (i.e. برخی می‌هستند)» از هَستیِ دستکم یک تن سخن می‌گوید. «لاکان» از این فرجام[7] می‌گیرد که ما از یک گزاره همگانی - که درون مایه‌یِ یک اندیشه را پی میریزد - به هستیْ تنها براهِ یک گزاره‌ای که نمایانگر آن باشد می‌گذریم، نه از گونه آخشیگی[8] تکین[9] از جنس همگانی که میهستد، بساکه از دستکم یکی که استثنایی از همگانی‌ایِ نامبرده می‌باشد.

      وابستگی این امر نسبت به عشق و گزاره همگانی "همه‌یِ شما را دوست دارم" تنها و تنها زمانی در جایگاهِ راستین اش میباشد که پایِ «دست‌کم یک آدم هست که از او بیزارم» در میان باشد. -- این نگره[10] از این فربودْ[11] که عشق برای هومنی همیشه به بیزاری از استثنا انجامیدهْ هایسته[12] می‌شود. این بیزاری از استثناءِ فرهودینیِ عشق همگانی است، در برابر عشق راستین که تنها در پس‌زمینه‌یِ نه بیزاری همگانی، بساکه آدگرسانیِ همگانی می‌برخیزد: من آدگرسان[13] به همه هستم، همه‌یِ جهان و اینچنین، من براستی «تو» را دوست دارم، منشی[14] یگانه‌[15] که بیرون از این پس‌زمینه‌یِ آدگرسانی می‌ایستد.
      عشق و بیزاری در فرجام یکسنج[16] نمیباشند: عشق از آدگرسانیِ همگانی می‌برخیزد، هنگامیکه نفرت از بیزاریِ همگانی.

      کوتاه شده، ما در اینجا با این دیسولِ[17] گُنیک[18] سر و کار داریم: «من همه‌ اتان را دوست ندارم» تنها فرجامِ «کسی نیست که من دوست
      نداشته باشم» میباشد، هنگامیکه «من همه‌یِ شما را دوست دارم» بناچار روی «من براستی از برخی از شما بیزارم» تکیه می‌کند.

      «ولی من همه‌اتان را دوست دارم!» - این شیوه‌ایست که Erich Mielke، رییس پلیس مخفی GDR از خود پدافندید؛ عشق همگانی او آشکارا در استثنای دربرگیرنده‌یِ آن ریخت گرفته بود: نفرت از دشمنان سوسیالیسم.



      p100, Living in The End Times

      In order to properly grasp the triangle of love, hatred, and indifference,
      one has to rely on the logic of the universal and its constitutive exception
      which introduces existence. The truth of the universal proposition
      "Man is mortal" does not imply the existence of even one man, while the
      "less strong" proposition "There is at least one man who exists (i.e., some
      men exist)" implies their existence. Lacan draws from this the conclusion
      that we pass from a universal proposition (which defines the content of
      a notion) to existence only through a proposition stating the existence,
      not of the singular element of the universal genus which exists, but of at
      least one which is an exception to the universality in question.

      What this means with regard to love is that the universal proposition "I love you
      all" acquires the level of actual existence only if "There is at least one
      whom I hate" —a thesis abundantly confirmed by the fact that universal
      love for humanity has always led to brutal hatred of the (actually existing)
      exception, of the enemies of humanity. This hatred of the exception
      is the "truth" of universal love, in contrast to true love which can only
      emerge against the background not of universal hatred, but of universal
      indifference: I am indifferent towards AIL the totality of the universe, and
      as such, I actually love you, the unique individual who stands out against
      this indifferent background. Love and hatred are thus not symmetrical:
      love emerges out of universal indifference, while hatred emerges out of
      universal love.

      In short, we are dealing here again with the formulae
      of sexuation: "I do not love you all" is the only foundation of "There is
      nobody that I do not love," while "I love you all" necessarily relies on "I
      really hate some of you." "But I love you all ! " —this is how Erich Mielke,
      the Secret Police boss of the GDR, defended himself; his universal love
      was obviously grounded in its constitutive exception, the hatred of the
      enemies of socialism...




      ----
      1. ^ Âdegarsâni || آدگرسانی: بی تفاوتی Indifference
      2. ^ Farnudsâr || فرنودسار: دانش منطق Ϣiki-En Logics
      3. ^ farhud+in{miyânvand}+i{pasvand}::Farhudini || فرهودینی: حقیقیت Truthness
      4. ^ Humani || هومنی: بشریت Mankind || هومنی: یک هومن A human
      5. ^ Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست Ϣiki-En Even
      6. ^ Human || هومن: آدم Human
      7. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org Conclusion; ending
      8. ^ Âxšig || آخشیگ: عنصر. طبع. اسطقس Dehxodâ, fa.wiktionary.org Element
      9. ^ Takin || تکین: Singular
      10. ^ Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En Theory
      11. ^ far+bud::Farbud || فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Ϣiki-En Reality
      12. ^ Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm
      13. ^ Âdegarsân || آدگرسان: بیتفاوت; بی دگرسانی Indifferent
      14. ^ Maneš || منش: شخصیت; خوی و سرشت Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En Character; nature
      15. ^ Yegâne || یگانه: بی مانند; تنها Unique
      16. ^ yek+sanj::Yeksanj || یکسنج: تقارن Ϣiki-En Symmetrical
      17. ^ Disulidan || دیسولیدن: فرمول کردن To formulize
      18. ^ Gonik || گنیک: جنسیتی Gender
      ویرایش از سوی Mehrbod : 03-30-2013 در ساعت 03:37 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (05-02-2012),Russell (03-19-2013),sonixax (05-02-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •