• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 517

    جُستار: گفتگو پیرامون فمینیسم

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 2,558, Level: 30
      Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Canary آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2017
      نوشته ها
      80
      جُستارها
      2
      امتیازها
      2,558
      رنک
      30
      Post Thanks / Like
      سپاس
      69
      از ایشان 31 بار در 25 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      یعنی بی دلیل تنفر داره؟
      ببینید وقتی شما یه خونواده کمی تا قسمتی سنتی داشته باشید و اون رفتار ها و محدودیت های خاص این خونواده ها بهتون اعمال میشه خب طبیعیه که از دستشون حتی تا سال ها ناراحت باشید به خصوص که طعم آزادی و زندگی مدرن رو هم تو بزرگسالی چشیده باشید.
      اما برای من تعجب برانگیز اینجاست که چنین شخصی به علت اینطور محدودیت ها از خونواده خودش متنفر باشه و مثلا بیاد علیهشون تو یه فضای عمومی حرف بزنه و علیهشون رمان بنویسه!
      اونطور که فهمیدم این فرد بسیار عصبی،پرخاشگر دارای رفتارهای مردانه و به شدت هم فمنیسته و مثلا به خاطر اینکه مادرش از موش میترسیده اونو تو داستانش تحقیر میکنه و کینه چند تا نیشگونی که مادرش تو بچگی ازش گرفته رو داره و...
      اوایل فکر میکردم ممکنه به خاطر عقده الکترا باشه اما اونطور که فهمیدم تنفرش محدود به مادر نمیشه و از پدرشم متنفره(البته ممکنه این تنفر یه جور پوشش خودآگاه برای کاور کردن تنفر عمیقش از مادر باشه).
      پ.ن: ایشون داستان نویسه و قهرمان بسیاری از داستاناش یا یه مرد میانساله یا دختر بچه ای که با یه مرد میان سال رابطه عاطفی داره.

    2. #2
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Canary نمایش پست ها
      ببینید وقتی شما یه خونواده کمی تا قسمتی سنتی داشته باشید و اون رفتار ها و محدودیت های خاص این خونواده ها بهتون اعمال میشه خب طبیعیه که از دستشون حتی تا سال ها ناراحت باشید به خصوص که طعم آزادی و زندگی مدرن رو هم تو بزرگسالی چشیده باشید.
      اما برای من تعجب برانگیز اینجاست که چنین شخصی به علت اینطور محدودیت ها از خونواده خودش متنفر باشه و مثلا بیاد علیهشون تو یه فضای عمومی حرف بزنه و علیهشون رمان بنویسه!
      اونطور که فهمیدم این فرد بسیار عصبی،پرخاشگر دارای رفتارهای مردانه و به شدت هم فمنیسته و مثلا به خاطر اینکه مادرش از موش میترسیده اونو تو داستانش تحقیر میکنه و کینه چند تا نیشگونی که مادرش تو بچگی ازش گرفته رو داره و...
      اوایل فکر میکردم ممکنه به خاطر عقده الکترا باشه اما اونطور که فهمیدم تنفرش محدود به مادر نمیشه و از پدرشم متنفره(البته ممکنه این تنفر یه جور پوشش خودآگاه برای کاور کردن تنفر عمیقش از مادر باشه).
      پ.ن: ایشون داستان نویسه و قهرمان بسیاری از داستاناش یا یه مرد میانساله یا دختر بچه ای که با یه مرد میان سال رابطه عاطفی داره.
      اگر از طرف خانواده آسیب دیده باشه کاملن مشخص و قابل درکه!
      اگر آسیبی در کار نبوده باشه به نظر من یک جور اختلال روانی هست. از اونجایی که من روانپزشک نیستم نظرم دو زار ارزش علمی نداره و شخصیه
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    3. #3
      سخنور دوم
      Points: 14,262, Level: 77
      Level completed: 53%, Points required for next Level: 188
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      MEHDI آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      521
      جُستارها
      4
      امتیازها
      14,262
      رنک
      77
      Post Thanks / Like
      سپاس
      24
      از ایشان 894 بار در 441 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      9 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Canary نمایش پست ها
      ببینید وقتی شما یه خونواده کمی تا قسمتی سنتی داشته باشید و اون رفتار ها و محدودیت های خاص این خونواده ها بهتون اعمال میشه خب طبیعیه که از دستشون حتی تا سال ها ناراحت باشید به خصوص که طعم آزادی و زندگی مدرن رو هم تو بزرگسالی چشیده باشید.
      اما برای من تعجب برانگیز اینجاست که چنین شخصی به علت اینطور محدودیت ها از خونواده خودش متنفر باشه و مثلا بیاد علیهشون تو یه فضای عمومی حرف بزنه و علیهشون رمان بنویسه!
      اونطور که فهمیدم این فرد بسیار عصبی،پرخاشگر دارای رفتارهای مردانه و به شدت هم فمنیسته و مثلا به خاطر اینکه مادرش از موش میترسیده اونو تو داستانش تحقیر میکنه و کینه چند تا نیشگونی که مادرش تو بچگی ازش گرفته رو داره و...
      اوایل فکر میکردم ممکنه به خاطر عقده الکترا باشه اما اونطور که فهمیدم تنفرش محدود به مادر نمیشه و از پدرشم متنفره(البته ممکنه این تنفر یه جور پوشش خودآگاه برای کاور کردن تنفر عمیقش از مادر باشه).
      پ.ن: ایشون داستان نویسه و قهرمان بسیاری از داستاناش یا یه مرد میانساله یا دختر بچه ای که با یه مرد میان سال رابطه عاطفی داره.
      اینجور واکنش های شدید غیرطبیعی نیست. مثلا خیلی از بیخدایان در ایران، به خاطر نفرت از دین اسلام و آخوندیسم و به عنوان نشانه طغیان و سرپیچی بیخدا هستند. یعنی اینقدر از این پدیده که زندگیشان را به گند کشیده متنفر هستند که اصلا میخوان همه اش رو دور بریزن و در نقطه مقابلش قرار بگیرند.

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
      از سوی Mehrbod در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 2182
      واپسین پیک: 08-12-2018, 12:19 AM
    2. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار هماندیشی
      پاسخ: 161
      واپسین پیک: 03-15-2013, 08:51 PM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •