Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
شناختشناسی - Epistemology - برگ 6
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 6 از 8 نخستیننخستین 12345678 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 51 به 60 از 76

    جُستار: شناختشناسی - Epistemology

    1. #51
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      خوب این تشخیص غریزی رو ثابت میکنه؟
      به هر حال حیوانات هم گرچه پایین تر از انسان اما دارای درجه ای از فکر و استدلال هستند.
      این مسائل کوچک هم ممکنه در مغز حیوان به تجزیه و تحلیل برسه
      البته که اثبات میکنه ولی خب مسئله دو گونه داره.یکی زمانی هست که مستقیما از راه ژنی و بدون دخالت آگاهانه تشخیص صورت میگیره و خالت بعدی زمانی هست که غیر مستقیم هست و از راه مغزه(یعنی ژن مغز رو برنامه ریزی میکنه که توانایی شمردن داشته باشه)
      نمونه ژنی چیزی رو واقعا نمیشماره،یعنی در اثر انتخاب طبیعی شمارش هایی که اشتباه باشند حذف میشه ولی شمردن واقعی در حالت دوم هست و خب قطعا
      نتیجه ژنه.
      فرگشت و سود و زیانش یک طرف مسئله اما مغز کوچک انسان تونسته یک رو از دو تشخیص بده.
      نه به خاطر وجود پستان:))
      البته مهربود
      کلا یک رو از دو تمییز داده...
      من نمیگم مغز تشخیص داده یا نه(که در این مورد لزومی نداره)بلکه میگم این فرایند ربطی به شمردن آگاهانه که ما میشناسیم نداره.ژنی که یک عدد رو انتخاب میکنه(ناآگاهانه و تصادفی)باقی میمونه چون مناسب محیط و شرایط اطرافشه و خب قبل از اینکه مغز به صورت آگاهانه ای که ما میشناسیم دو پستان رو ببینه و تحلیل کنه که اینها دو چیز متفاوتند ژن باعث میشه که کودک یک پستان رو بخوره،بله اسم این هم میتونه شمارش باشه ولی نه شمارش آگاهانه.


      طبق معمول پای فلسفه ی اسلامی در میانه:))
      منتهی در بین اراجیفشان حرفهایی میزنند که ازشون انتظار نمیره و آدم رو به فکر کردن بیشتر می کشونه.
      البته این سوالات برای خودم پیش اومده وگرنه عمرا زیر بار وجود فطرت نمیرم:))
      اهان:)خب اگپر بعد از این چیزهایی که گفتم پرسش یا انتقادی داشتی بگو:)
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (03-22-2013),Mehrbod (03-23-2013),Russell (03-22-2013)

    3. #52
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مقابله با اسلام تکیه بر درونی کردن اتفاقا بد نیست،مثلا نمونه خوبش میشه اخلاق.انوقت هست که میشه بدون قرآن و پیغمبر مسلمان رو راضی کرد سخنانش رو توجیه کنه،یک نکته ساده در مورد چیز فطری هم اینه که همه بر سرش توافق داشته باشند.نه اینکه اینهمه خداناباور و بودایی و ... داشته باشیم در دنیا.
      Mehrbod این را پسندید.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (03-22-2013),undead_knight (03-23-2013)

    5. #53
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بخدا که می توانم جوابتان را بدهم از همان فلاسفه ی غیر مسلمان هم برایتان رفرنس بیاورم ولی نمی خواهم تا پاسخم را نگیرم پاسخی نمی دهم!!
      گیر کار همین است که میخواهید ریفرنس بیاورید, هنگامیکه گـرهِ کار اینجا تنها براه "خرد" گشوده میشود.


      شناخت‌شناسی (epistemology) دانشی‌ست که به شناخت خود شناخت میپردازد و گزاره‌یِ دکارت:

      میگمانم, پس میاندیشم, پس هستم.

      شناختشناسانه میکوشد "هستی خویشتن" را ریشه‌‌یابی کند, ولی در ستیز با با باور بیشتر فیلسوفان پس از او, نتیجه‌گیری وی
      بسختی نادرست است زیرا دکارت آن لابلا ناخودآگاهانه از اینکه "یک چیزی هست که میاندیشد" را با این جا میزند که "این من هستم که میاندیشم".



      --
      گیر دیگر در روش شما است که میاندیشد "کاروَر (فاعل)" و "کارگیر (مفعول)" و دیگر سازه‌هایی که در زبان میایند در واقعیت هم بازنمود دارند,
      هنگامیکه شناخت‌شناسانه, زمانیکه ما داریم میکوشیم ببینیم از بیخ کاروَری هست یا نه نمیتوان از خود مفوم‌هایِ کارور و کارگیر بهره گرفت.


      برای دریافت بهتر, به این سخن از فیلسوف آلمانی Lichtenberg پُرنگرید که میگوید در زبان آلمانی میگویند "آذرخش میدرخشد = es blitzt" و این گزاره این برداشت
      را میدهد که "آذرخش" دارد کاروَرانه یک کاری میکند و می‌درخشد, هنگامیکه شناخت‌شناسانه آذرخش با همان درخشش
      خود تعریف میشود و این ناکامی زبان است که نمیتواند این مفهوم را برساند و ازینرو به سردرگرمی و دروغبافی (falsification) در ذهن میانجامد.


      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: Nietzsche’s Aphoristic Challenge - Joel Westerdale - Google Books - https___book.jpg
دیدن: 49
حجم: 86.0 کیلو بایت

      Nietzsche’s Aphoristic Challenge - Joel Westerdale - Google Books
      ویرایش از سوی Mehrbod : 09-07-2015 در ساعت 08:40 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (09-10-2015),ارتابان (09-13-2015)

    7. #54
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گیر کار همین است که میخواهید ریفرنس بیاورید, هنگامیکه گـرهِ کار اینجا تنها براه "خرد" گشوده میشود.


      شناخت‌شناسی (epistemology) دانشی‌ست که به شناخت خود شناخت میپردازد و گزاره‌یِ دکارت:

      میگمانم, پس میاندیشم, پس هستم.

      شناختشناسانه میکوشد "هستی خویشتن" را ریشه‌‌یابی کند, ولی در ستیز با با باور بیشتر فیلسوفان پس از او, نتیجه‌گیری وی
      بسختی نادرست است زیرا دکارت آن لابلا ناخودآگاهانه از اینکه "یک چیزی هست که میاندیشد" را با این جا میزند که "این من هستم که میاندیشم".



      --
      گیر دیگر در روش شما است که میاندیشد "کاروَر (فاعل)" و "کارگیر (مفعول)" و دیگر سازه‌هایی که در زبان میایند در واقعیت هم بازنمود دارند,
      هنگامیکه شناخت‌شناسانه, زمانیکه ما داریم میکوشیم ببینیم از بیخ کاروَری هست یا نه نمیتوان از خود مفوم‌هایِ کارور و کارگیر بهره گرفت.


      برای دریافت بهتر, به این سخن از فیلسوف آلمانی Lichtenberg پُرنگرید که میگوید در زبان آلمانی میگویند "آذرخش میدرخشد = es blitzt" و این گزاره این برداشت
      را میدهد که "آذرخش" دارد کاروَرانه یک کاری میکند و می‌درخشد, هنگامیکه شناخت‌شناسانه آذرخش با همان درخشش
      خود تعریف میشود و این ناکامی زبان است که نمیتواند این مفهوم را برساند و ازینرو به سردرگرمی و دروغبافی (falsification) در ذهن میانجامد.



      Nietzsche’s Aphoristic Challenge - Joel Westerdale - Google Books
      قربان بنده بدون رفرنس ووبا همین خرد ناچیزم هم می توانم برایتان دلیل بیاورم که چرا حرف دکارت درست نیست ! هرچند همان یک بیت ِ مرحوم معارف جواب ِ شما را داد ولی گیرِ کار شما هم اینست که اصلا به حرفهای امثال ما توجه نمی کنید! همان لینکی که در مورد قرآن بود و خودتان به بنده داده بودید رفتم دیدم که مربوط به فروم هم میهن بود که شما آنجا با مسلمانان به بحث که چه عرض کنم ....... بنده پستهایتان را دنبال کردم دیدم یکی از دوستان مسلمان به شما گفته بود که مشکل شما اینست که خیلی از بالا به پایین نگاه می کنی و بخاطر همین فقط پاهای مارا می بینید ولی ما فقط "پا" نیستیم. خب قربان من می توانم جوابتان را بدهم ب اندازه یدرک و خردم ولی می دانم نتیجه اش چیست فقط و فقط بخاطر دینم تحقیر خواهم شد:(






    8. #55
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گزاره‌یِ دکارت:

      میگمانم, پس میاندیشم, پس هستم.

      شناختشناسانه میکوشد "هستی خویشتن" را ریشه‌‌یابی کند, ولی در ستیز با با باور بیشتر فیلسوفان پس از او, نتیجه‌گیری وی
      بسختی نادرست است زیرا دکارت آن لابلا ناخودآگاهانه از اینکه "یک چیزی هست که میاندیشد" را با این جا میزند که "این من هستم که میاندیشم".
      درود!

      شوربختانه شما نیز عظمت فلسفه ی دکارت را درنیافته اید!
      زیرا فلسفه ی او با تامل(شک) در جهان آغاز شده و پس از استنتاج آنچه خودتان گفتید، "یک چیزی هست که میاندیشد" در ادامه، فربودی شناخت شناسی را در "وجود خویش" نمایان می سازد.
      یعنی موجودی خودآگاه که هستی اش ضروریست، جهانی را دریافت می کند که کاملا فریبنده و توهم انگیز است. بر این اساس میز، اتاق، درخت، حیوانات و انسان ها تنها در ترازی تقلیل یافته تر از وجود وی جایگاهشان مشخص می شود.
      او در کتاب معروفش "تاملات در فلسفه اولی" پس از اثبات اصل شناخت شناسی فلسفه اش "کوجیتو" به تبیین و توضیح تفاوت ها و ارتباط آن با دیگر ادراکات ذهنی، تصورات و تجربیات می پردازد.

      Sticky I will now consider anew what I formerly believed myself to be, before I entered on the present train of thought; and of my previous opinion I will retrench all that can in the least be invalidated by the grounds of doubt I have adduced, in order that there may at length remain nothing but what is certain and indubitable.



      Sticky 6. But [as to myself, what can I now say that I am], since I suppose there exists an extremely powerful, and, if I may so speak, malignant being, whose whole endeavors are directed toward deceiving me ? Can I affirm that I possess any one of all those attributes of which I have lately spoken as belonging to the nature of body ? After attentively considering them in my own mind, I find none of them that can properly be said to belong to myself. To recount them were idle and tedious. Let us pass, then, to the attributes of the soul. The first mentioned were the powers of nutrition and walking; but, if it be true that I have no body, it is true likewise that I am capable neither of walking nor of being nourished. Perception is another attribute of the soul; but perception too is impossible without the body; besides, I have frequently, during sleep, believed that I perceived objects which I afterward observed I did not in reality perceive. Thinking is another attribute of the soul; and here I discover what properly belongs to myself. This alone is inseparable from me. I am—I exist: this is certain; but how often? As often as I think; for perhaps it would even happen, if I should wholly cease to think, that I should at the same time altogether cease to be. I now admit nothing that is not necessarily true. I am therefore, precisely speaking, only a thinking thing, that is, a mind (mens sive animus), understanding, or reason, terms whose signification was before unknown to me. I am, however, a real thing, and really existent; but what thing? The answer was, a thinking thing.




      Sticky But it is true, perhaps, that those very things which I suppose to be non-existent, because they are unknown to me, are not in truth different from myself whom I know. This is a point I cannot determine, and do not now enter into any dispute regarding it. I can only judge of things that are known to me: I am conscious that I exist, and I who know that I exist inquire into what I am. It is, however, perfectly certain that the knowledge of my existence, thus precisely taken, is not dependent on things, the existence of which is as yet unknown to me: and consequently it is not dependent on any of the things I can feign in imagination. Moreover, the phrase itself, I frame an image (effingo), reminds me of my error; for I should in truth frame one if I were to imagine myself to be anything, since to imagine is nothing more than to contemplate the figure or image of a corporeal thing; but I already know that I exist, and that it is possible at the same time that all those images, and in general all that relates to the nature of body, are merely dreams [or chimeras]. From this I discover that it is not more reasonable to say, I will excite my imagination that I may know more distinctly what I am, than to express myself as follows: I am now awake, and perceive something real; but because my perception is not sufficiently clear, I will of express purpose go to sleep that my dreams may represent to me the object of my perception with more truth and clearness. And, therefore, I know that nothing of all that I can embrace in imagination belongs to the knowledge which I have of myself, and that there is need to recall with the utmost care the mind from this mode of thinking, that it may be able to know its own nature with perfect distinctness.





      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    9. #56
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      درود!

      شوربختانه شما نیز عظمت فلسفه ی دکارت را درنیافته اید!
      زیرا فلسفه ی او با تامل(شک) در جهان آغاز شده و پس از استنتاج آنچه خودتان گفتید، "یک چیزی هست که میاندیشد" در ادامه، فربودی شناخت شناسی را در "وجود خویش" نمایان می سازد.
      یعنی موجودی خودآگاه که هستی اش ضروریست، جهانی را دریافت می کند که کاملا فریبنده و توهم انگیز است. بر این اساس میز، اتاق، درخت، حیوانات و انسان ها تنها در ترازی تقلیل یافته تر از وجود وی جایگاهشان مشخص می شود.
      اینکه یک چیزی هست که انگار میاندیشد با اینکه این من ام که میاندیشم
      دو چیز جداگانه اند و نمیشود فرنودانه از یک به دو رسید مگر آنکه پایِ «باور» به میان آورده شود.

      گیر به دکارت اینجا گیر شناخت‌شناسانه است نه گیر کاربردانه, روشنه از دید کاربُردین (pragmatic) دستگاه دکارت بسیار نیک به بنداشت‌های شناخت‌شناسی نزدیک شده است, ولی همه‌ی شناخت‌شناسی در بنیاد و ریزترین تراز خود از «باور» سرچشمه میگیرد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. #57
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اینکه یک چیزی هست که انگار میاندیشد با اینکه این من ام که میاندیشم دو چیز جداگانه اند و نمیشود فرنودانه از یک به دو رسید مگر آنکه پایِ «باور» به میان آورده شود. گیر به دکارت اینجا گیر شناخت‌شناسانه است نه گیر کاربردانه, روشنه از دید کاربُردین (pragmatic) دستگاه دکارت بسیار نیک به بنداشت‌های شناخت‌شناسی نزدیک شده است, ولی همه‌ی شناخت‌شناسی در بنیاد و ریزترین تراز خود از «باور» سرچشمه میگیرد.
      تاکید من هم دقیقا بر این است که دکارت از جنبه ی شناخت شناسانه آن را بیان کرده است.
      چنانچه گزیده هایی از کتابش را در پست پیشین آوردم، او با دقت به تفاوت میان آن "من اندیشنده" با سایر تصورات، باورها، تجربیات و ... پرداخته است.
      بر این اساس، اگر "من اندیشنده" یک باور باشد، می بایست همچون سایر پنداشت های ذهنی، قابل شک و ابطال باشد. زیرا خود مفهوم "باور" در گرو پذیرش و اعتقاد "من اندیشنده" یا باورکننده در چیزی معنا خواهد یافت. ما نمی توانیم به عدم وجود خود باور داشته باشیم! به دیگر بیان، ممکن نیست باور کنیم که نیستیم، و نباشیم!
      در همین راستا ما می توانیم به سادگی همانند دکارت، تمامی باورهای خود را کنار گذاریم. اما ضرورتا ادراک کننده ای خودآگاه اساسی ترین جنبه ی شناخت ما را معنا می دهد. و چنانچه دکارت بیان می کند، این من اندیشنده بر خلاف سایر تصورات، باورها و تجربیات، چیزیست واضح، غیرقابل شک، قطعی و ضروری. چیزی که حتی فرض نبودش هم بدون وجودش امکان پذیر نیست! در حالیکه هر نوع باوری ممکن است فریب، رویا یا تجربه ای توهمی باشد.

      البته در اینجا به نظر می رسد موضوع گفتگو شناخت شناسی در فلسفه دکارت است. وگرنه تبیین این موضوع با فلسفه انانیت، فلسفه های ایده آلیسمی، فیزیک کوانتوم و مقوله ی آگاهی بسیار ساده تر است.
      در هر صورت، لازمه ی درک مناسب آن، نگریستن به مساله از جایگاه اصلی و اساسی آن(خویشتن) است. نه اصرار بر زاویه نگاه تجربه گرایی، یا در نگرشی بسیار محدودتر، با مذهبی به نام فرگشت گرایی!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    11. یک کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (03-03-2017)

    12. #58
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      تاکید من هم دقیقا بر این است که دکارت از جنبه ی شناخت شناسانه آن را بیان کرده است.
      چنانچه گزیده هایی از کتابش را در پست پیشین آوردم، او با دقت به تفاوت میان آن "من اندیشنده" با سایر تصورات، باورها، تجربیات و ... پرداخته است.
      بر این اساس، اگر "من اندیشنده" یک باور باشد، می بایست همچون سایر پنداشت های ذهنی، قابل شک و ابطال باشد. زیرا خود مفهوم "باور" در گرو پذیرش و اعتقاد "من اندیشنده" یا باورکننده در چیزی معنا خواهد یافت. ما نمی توانیم به عدم وجود خود باور داشته باشیم! به دیگر بیان، ممکن نیست باور کنیم که نیستیم، و نباشیم!
      در همین راستا ما می توانیم به سادگی همانند دکارت، تمامی باورهای خود را کنار گذاریم. اما ضرورتا ادراک کننده ای خودآگاه اساسی ترین جنبه ی شناخت ما را معنا می دهد. و چنانچه دکارت بیان می کند، این من اندیشنده بر خلاف سایر تصورات، باورها و تجربیات، چیزیست واضح، غیرقابل شک، قطعی و ضروری. چیزی که حتی فرض نبودش هم بدون وجودش امکان پذیر نیست! در حالیکه هر نوع باوری ممکن است فریب، رویا یا تجربه ای توهمی باشد.

      البته در اینجا به نظر می رسد موضوع گفتگو شناخت شناسی در فلسفه دکارت است. وگرنه تبیین این موضوع با فلسفه انانیت، فلسفه های ایده آلیسمی، فیزیک کوانتوم و مقوله ی آگاهی بسیار ساده تر است.
      در هر صورت، لازمه ی درک مناسب آن، نگریستن به مساله از جایگاه اصلی و اساسی آن(خویشتن) است. نه اصرار بر زاویه نگاه تجربه گرایی، یا در نگرشی بسیار محدودتر، با مذهبی به نام فرگشت گرایی!
      بازشکافی شناخت‌شناسی روند اینجور است:

      ۱. شک میکنم.
      ۲. میاندیشم.
      ۳. پس هستم.

      گیر درست از همان ۱ میآغازد و کارواژه‌گردانی‌ای که میگوید شک می‌کنام.
      به دیگر زبان در همان یک هستی «خویشتن» پیش انگاشت شده.

      اینک سخن اینجاست که شناخت‌شناسانه روند چگونه است, آیا از اینکه «یک چیزی
      هست که شک میکند» میتوان به این رسید که این یک چیزی همان «من» است؟

      بوارونه شما و به دید من اینجا شناخت‌شناسی یک گام پیش از «شک می‌کنم» بدرستی هست و رسیدن به «من», کیستی,
      هنوز خود یک گام دیگر نیاز دارد. نمونه‌های پژوهشیک نیز در این زمینه با این دیدگاه همسو اند, برای نمونه در کسانیکه
      نیمکره‌های از هم شکافته داشته‌اند نگریسته‌اند و دیده‌اند که اینان با اینکه اکنون کیستی‌اشان دوگانه شده همچنان به
      یک کیستی یگانه باور دارند, ولی فرنودانه و از روی نبود میانگاه corpus callosum که دو نیمکره را به
      هم می‌‌پیونداند یک کیستی تک و یگانه دیگر در کار نیست, ولی باور به آن همچنان پابرجا.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    13. #59
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      نگرشی به کارواژه‌ی «بودن / هستن» و کاربرد «است» در زبان:

      The Logic of Being: Historical Studies

      فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (03-05-2017)

    15. #60
      نویسنده سوم
      Points: 3,971, Level: 40
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      بی تفاوفت
       
      Transcendence آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2015
      نوشته ها
      107
      جُستارها
      0
      امتیازها
      3,971
      رنک
      40
      Post Thanks / Like
      سپاس
      49
      از ایشان 72 بار در 50 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ایا می شود از وجود ..شک..به وجود شکاک پی برد؟ من فکر کنم منظور دکارت این باشه که:اگر شک وجود داره ناچارا باید شکاک هم وجود داشته باشه.



      1- شک وجود دارد(با یک درک بی واسطه شهودی) ((((حالتی که اسم اون رو ..شک...می گذاریم احساسش می شود.)))


      2- این حالت زمانی وجود دارد که اندیشیدن اتفاق می افتد(شک معلول اندیشه است)


      3-اندیشیدن معلول من است....(گیر کار اینجاست به گمان من)...


      پس زمانی شک وجود دارد که من اندیشنده وجود داشته باشد چون شک وجود دارد پس شکاک وجود دارد
      ویرایش از سوی Transcendence : 03-03-2017 در ساعت 11:05 AM
      to understand the actual world as it is

      not as we should wish it to be

      is the beginning of wisdom

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •