اتفاقا به همین نکته هم در پست بعدی اشاره کردم ولی گویا شما نخواندید:
زبان عربی بسیار پویاست چرا که اگر پویا نبود تا به امروز باقی نمی ماند و یا دستخوش تغییرات فراوانی می شد و یک چیز دیگری می شد! اما این زبان همچنان به همان فرم و ریخت باقی مانده است برای نمونه همین کتاب قرآن برای هزار و چهارصد سال پیش است و اگر از دید زبان شناسی به آن بنگریم دستور زبان و آرایه های ادبی و... براستی بی نظیرند و در ضمن اعراب امروزی برای درک و فهم آن دچار رنج نمی شوند و براحتی آن را در می یابند اما برای نمونه همین گاتاهای زرتشت آیا ایرانیان امروزی می توانند آن را بخوانند؟ آیا می دانید که زرتشتیان به کودکان خود زبان دینشان را می آموزند که همانا پهلوی است و بسیار با فارسی و یا حتی پارسی سره تفاوت دارد! البته اینهمه تغییر در زبان ایرانیها ربطی به حمله ی اعراب و .. ندارد! برای نمونه همین گاتها زبان اصلیش زبان اوستایی کهن است و قدمت این کتاب به 8 قرن پیش از میلاد می رسد اما همین کتاب در دوران ساسانی بازگردانی شد و ترجمه شد!!!! آنهم به زبان پهلوی! و البته بنا به ادعای زبانشناسان دیلماجان دوره ی ساسانی خوب عمل نکرده اند و ترزبانِ خوبی ارائه نداده اند!
نخست آنکه واژه ی عربی تلویزیون می شود مرناة! و البته در کنار این واژه واژگانی چون تلفزیون و تلفاز و.. را هم استفاده می کنند! اما در برابر، همه ی ایرانیان تنها از "تلویزیون" استفاده می کنند و نه دورنما !
جام جم؟؟؟!!! :)))
سالها دل طلب ِ جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
یعنی منظور حضرت حافظ از "جام جم " تلویزیون بوده؟ بیچاره حافظ تمام عمرش در حسرت تلویزیون بوده و خب چون آنموقع که هنوز آن اختراع نشده بوده یک هفتصد هشتصد سالی حافظ باید برای رسیدن به آرزویش صبر می کرده که عمرش کفاف نداد!!!
دیگر "جام جم" که معنی اش و تکلیفش مشخص است و مخترع آن جمشید از پادشاهان پیشدادی بوده و هیچ ربطی به تلویزیون ندارد!!! آخر چگونه واژه ای که قدمت هزاران ساله دارد را می توان برای وسیله ای که از اختراعش یک قرن هم نمی گذارد به کار برد؟!!!
جام جم - WiKi
اما در مورد زبان انگلیسی و آن نمونه ای که آوردید بله درست است و البته نه تنها برای زبان انگلیسی بلکه برای دیگر زبانهایی که ریشه ی لاتین دارند چون ایتالیایی و اسپانیولی ! شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی وجود چنین قابلیتی در زبان های لاتین به دبیره ی آن مربوط گردد که اجازه ی چنین ترکیب هایی را می دهد اما برای نمونه زبان پارسی با وجود آنکه ریشه اش هندو اروپایی است ،دبیره اش به مانند زبان عربی است که یک زبان سامی است پس چنین قابلیتهایی را نمی تواند داشته باشد.
اما در مورد سختی زبان عربی! آیا هر زبانی که سخت است ناکارامد است ؟ برای نمونه زبان عبری؟ که با توجه به اندک آشناییتی که با آن زبان دارم آن را سختترین زبان می دانم!! دبیره اش وحشتناک گیج کننده است !! اما عربی اینگونه نیست و براستی نسبت به زبان عبری زبان بسیار آسانی است!
اما ببینید اینقدر این زبان عربی و یادگیریش برای دیگران مهم است که در مورد آن چه مقالاتی که نوشته نشده اند و در ژورنالهای معتبر چاپ نشده اند:
Difficulties of Learning Arabic for Non-native Speakers
و چقدر هم که خواستار دارد:
Demand for Arabic Language Education Rises in United States - Campus Watch
اما فرمودید که این زبان عربی توانایی انتقال مفاهیم علمی و فلسفی را ندارد اگر اینطور است می شود بفرمایید چرا دانشمندان غیر عرب اما مسلمان بجای نگارش کتابهایشان به زبان مادریشان از زبان عربی استفاده می کردند؟!!! برای نمونه همان ابن سینا و فارابی و خواجه نصیر الدین طوسی !!! نگویید که مجبور بوده اند و آن زمان زبان رسمی ایران عربی بوده است که خنده دار است! چون این دوستان کتابهای ادبیشان را به پارسی می نوشتند پس اجباری نبوده اما چرا برای نوشتن کتابهای فلسفی و علمی از زبان عربی استفاده می کردند؟ چون بنا به گفته ی خودشان زبان پارسی قابلیت و ظرفیت مفاهیم فلسفی و علمی را نداشته است!
زبان هم شبیه یک موجود زنده می ماند اگر به آن برسیم رشد می کند و شاداب می شود اما اگر نه ، می شود همین که اکنون می بینیم!! تازه دوستان به فکر ِ پرورش زبان و افزایش قابلیتهای آن افتاده اند آنهم البته جرقه اش قبل از انقلاب و در دوره ی پهلوی بود اما بعد از انقلاب بنا به دلایل مضحکی دوباره این امر متوقف شد! اما پرورش و افزایش قابلیتهای زبان چگونه میسر می شود؟ با کمک اهل علم و فلسفه! برای نمونه مرحوم دکتر حسابی یک کارهایی در این زمینه انجام داد که براستی ستودنی است اما کافی نیست! در مقابل علامه طباطبایی همچنان کتابهایش را به عربی می نگاشت!!
این گره فقط به دست اهل فلسفه و علم باز می شود و بس! برای نمونه همین زبان آلمانی که مدام از قابلیتهای فلسفی آن تعریف می شود و چه چه تا قبل از کانت، فلاسفه ی آلمانی به زبان فرانسه کتابهایشان را می نوشتند چون زبان آلمانی را برای انتقال مفاهیم فلسفی ضعیف و ناکارآمد می دانستند اما اکنون چه؟ بهترین زبان برای فلسفه است!