درود بر بانوی صبور و فرهیخته
این وبلاگ را اگر میشود در خصوصی به بنده هم معرفی کنید تا از ان نهایت بهره را برم...تارنمایی که مورد پسند و تایید شما قرار گیرد بیشک مرا به سوی خود مشتاق خواهد کرد
و اما در وصف و شماتت حسودات ایات و روایت بسیاری امده است که در اینجا به چند مورد از ان اشاره میکنم تا شاید کوربینان ببینند و عبرت گیرندی..
قل اعوذ برب الفلق* ... *و من شر حاسد اذا حسد»(سوره فلق).
«وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ ممَِّّا اكْتَسَبنَْ وَ سَْلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِیمً»(سوره نساء آیه 32)
درآیه 54 سوره نساء نیز از مردمان مى خواهد كه نسبت به عطا و فضل الهى به دیگران حسادت را پیشه خویش نكنند و از حسدورزى نسبت به دیگرى خوددارى ورزند كه امرى ناپسند است؛ «أَمْ یحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْكا عَظِیمً»
زشتى حسادت تا بدان جا است كه خشم خداوند را برمى انگیزد و به كسانى كه كفر و ناسپاسى شان برخاسته از حسادت است هشدار مى دهد كه از ایشان بسیار خشمگین است و به شدت آنان را به خاطر آن كه تنها به جهت حسادت، كفر پیشه كردند عذاب مى كند. «بِئْسَمَا اشْترََوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَكْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلىَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُو بِغَضَبٍ عَلىَ غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِی»(سوره بقره آیه 90)
البته قرآن توضیح مى دهد كه جهل و نادانى مشركان به نقش مشیت الهى، عامل اصلى حسادت آنان نسبت به مومنان بوده است. زیرا آنان به جهت نادانى نسبت به قدرت الهى و نیز تقسیم نعمت در میان بندگان بر پایه علم و حكمت، گمان هاى ناروایى نسبت به مومنان كرده و بر اساس این تحلیل نادرست به مؤمنان حسادت ورزیده و حتى در شكل اقدام عملى آن را بروز مى دادند. «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ لَا المُْشْرِكِینَ أَن یُنزََّلَ عَلَیْكُم مِّنْ خَیرٍْ مِّن رَّبِّكُمْ وَ اللَّهُ یخَْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِی»(سوره بقره آیه 105)
از نظر قرآن ناآگاهى و نادانى نسبت به نقش مشیت و اراده الهى، عامل مهمى براى ایجاد حسادت در بسیارى از مردمان حتى در امور دینى مى باشد. از این رو حسادت و بدخواهى منافقان در حق پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) و یا مؤمنان و رفتارهاى زشت آنها را به جهل و نادانى آنان نسبت مى دهد: « فَمَا لَكمُْ فىِ المُْنَافِقِینَ فِئَتَینِْ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ أَ تُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ سَبِیل»(سوره نساء آیه 88، و نیز آیه «...وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَكُ خَیرًْا لهَُّمْ وَ إِن یَتَوَلَّوْاْ یُعَذِّبهُْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَ...» سوره توبه آیه 74)
------------------------------
قالَ لُقمانُ لاِبنِه ِ: .... وَ لِلْحَاسِد ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَة
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى كند، روبه رو تملّق مى گوید و از گرفتارى دیگران شاد مى شود.
اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لایَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛
حسادت عیبى رسوا و بخلى سهمگین است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمى گیرد.
اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛
حسود زود خشمگین مى شود و دیر كینه از دلش مى رود.
الْحَسَدُ لَا یَجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَیْظاً یُوهِنُ قَلْبَكَ وَ یُمْرِضُ جِسْمَك
حسادت نتیجه اى جز زیان و ناراحتى كه دلت را سست و تنت را بیمار مى گرداند به بار نمى آورد.
یَقُولُ إِبْلِیسُ لِجُنُودِهِ أَلْقُوا بَیْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْیَ فَإِنَّهُمَا یَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْك
شیطان به سپاهیانش مى گوید: میان مردم حسد و تجاوزگرى بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرك است.
اَلنَّصیحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛
نصیحت و خیرخواهى از حسود محال است.
اِستَعینوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِكُم بِالكِتمانِ، فَإِنَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛
در برآوردن نیازهاى خود از پنهان كارى كمك بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود.
إِیَّاكُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ یَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب
از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیكى ها را مى خورد چنان كه آتش هیزم را مى خورد.
لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛
آفرین بر حسادت ! چه عدالت پیشه است ! پیش از همه صاحب خود را مى كشد.
سِتَّةٌ لا تَكونُ فِى مُؤمِنِ : اَلعُسرُ وَ النَّكَدُ وَ الحَسَدُ وَ اللَّجاجَةُ وَ الكَذِبُ وَ البَغىُ؛
شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیرى، بى خیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز.
اَلحَسَدُ یُضنِى الجَسَدَ ؛
حسد، بدن را فرسوده و علیل مى كند.
الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَد
تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و یا حسد است.
إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَ لا یَحسُدُ وَ المُنافِقُ یَحسُدُ وَ لا یَغبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه دیگرى دارد، داشته باشى بدون اینكه آرزوى نابودى نعمت دیگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه دیگرى دارد، نداشته باشد).
رَأَى مُوسَى علیه السلام رَجُلًا عِنْدَ الْعَرْشِ فَغَبَطَهُ بِمَكَانِهِ فَسَأَلَ عَنْهُ فَقَالَ كَانَ لَا یَحْسُدُ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه
حضرت موسى علیه السلام مردى را نزد عرش دید و به جایگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال كرد. به او گفته شد كه او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد.