• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 13

    جُستار: فلسفه شعر

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی thought نمایش پست ها
      بله در هم میهن پیگیر مطالب و جستارهای شما هستم اما ترجیح می دهم که خواننده ی خاموش باشم اصولا در هم میهن یا در فروم هایی از این دست ترجیح بنده بر خاموش بودن است و مشارکت کم داشتن است چون همانطور که می دانید در هم میهن هم به مانند اینجا آدمهای نادان و بی سواد به وفور یافت می شوند و البته از آنجا که جمعیت آنجا چندین برابر اینجاست بخاطر همین هم تعداد روانی ها و دیوانگانِ خودشیفته اش هم چندین برابر دفترچه هست!
      اگر هم دیدید اینجا آمدم و در گفتگوها شرکت می کنم دلیلی دارد که در همان ابتدای ورودم و در جستار بیانیه اعتراض به آن مدیر از خودراضی گفتم!
      راستش را بخواهید اصالت را باید به این سخنگاه ها و فضاهای مجازی داد تا دنیای بیرون! چرا که در این دنیا تنها واژه ها هستند که بر روابط حکمفرما هستند و تنها از طریق آنان هست که ارتباط شکل می گیرد! در دنیای بیرون ظاهر آدمی است که بسیار تاثیر گذار است و بعد از آن کلام و اندیشه ی وی! از اینرو این عالم بیرون براستی هم عالم بیرون است و فرع! و شعری که در این عالم متولد شود دیگر نامش شعر نیست بلکه مر است!!! و رایانه هم می تواند از این مِرها بسراید!!!

      اما عالم درون چیست؟ تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که عالم درون عالمی است که در آن حقیقت کلمه بر ما آشکار می گردد!و شاعر کسی است که این حقیقت کلمه را برای عالم برون تفسیر می کند ! از اینرو چون این حقیقت وجوهِ مختلفی دارد پس شعرهای متعدد و گوناگونی هم سروده می شود و در نتیجه شاعران گوناگونی هم خواهیم داشت!
      thought این را پسندید.






    2. یک کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      thought (03-14-2016)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      شما در این تعریف شعر را شبیه یک کالا معرفی می کنید اینکه باید به مخاطب عرضه شود و در حقیقت هستی اش نیازمند مخاطب (بخوانید مشتری!) هست! و با نه اصلا آن را یک ابزار و وسیله ای می دانید برای برانگیختن احساسات و درک شدن بهتر! برای رد این تعریف تنها می توان به آوردن مثالهای نقض آنهم از شاعران بزرگ اکتفا کرد
      اکنون که عمیق تر به این موضوع نگریستم، لازم شد اعتراف کنم که من آن هنگام درک بسیار محدودتری نسبت به جایگاه زبان، واژگان و ادبیات داشتم. از این رو با موضعی تقلیل یافته به موضوع می پرداختم.

      اما اکنون باید درک کنم "عالم درون" در اندیشه‌تان دقیقا چیست؟ و اینکه بیشترین درک از خویشتن را چه می دانید که در آن شعر متولد می شود؟
      سارا این را پسندید.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      سارا (08-19-2016)

    5. #3
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      برای نمونه اشعار شاعران نامی ایران از جمله حافظ و مولانا .. هزاران هزار تفسیر شده اند و هرکسی بنا بر اقتضای درونیات خویش به درکی از آن اشعار رسیده است. بنده در همین تارنما دیده ام که گفته شده است که حافظ خیلی روشن است که تفکرات همجنس گرایانه ای داشته و یا شرابخوار قهاری بوده و..... و یک چنین برداشتهای عجیب و غریبی!! و خب چه بگویم که در همان زمان حضرت حافظ شیخ محمود شبستری کتاب گلشن راز را می سراید که در آن می آید و اذعان می کند که منظور از شراب و شاهد و ساقی و .. اینها در اشعار عرفا از مولانا ها گرفته تا حافظ ها چیست!!! و اینکه هم عصر خود حافظ بوده و دیگر آنکه حتی اگر کسی اندکی با ادبیات و عرفان آشنا باشد هرگز به این تفاسیر سطحی دست نمی یابد. در حقیقت تنها پوسته و ظاهر سطحی شعر حافظ را برداشته اند و ملا لغتی تفسیر کرده اند که حتی بازهم اگر نیک بنگریم و اگر بخواهیم ملا لغتی هم شعر حافظ را تفسیر کنیم بازهم نمی توانیم به چنین درکی از شعر او برسیم برای نمونه:
      به قرآنی که اندر سینه داری!
      یا
      عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ
      قران ز بر بخوانی بر چهارده روایت

      یا

      حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
      تا بود وردت دعا و درس قرآن، غم مخور

      یا

      کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل
      بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید


      واقعا این اشعار یک شرابخوار ِ بی دین و ناخداباور است؟!! و خب اگر کسی فقط به اندازه ی اپسیلونی با صناعات ادبی و نیز با کنایات عارفانه و ادبیات عارفانه آشنایی داشته باشد واقعا به چنین برداشتهای عجیب و غریبی نمی رسد!
      ولی !! ولی با اینحال غیر از چنین برداشتهایی ، برداشتهای دیگری هم از شعر حافظ می شود و حتی برداشتهای عارفانه هم یکی نیستند و هرکدام برای خود عمقی دارند و معنایی ...... برای نمونه:

      مرید پیرمغانم ز من مرنج ای شیخ
      چرا که وعده تو کردی و او به جا اورد!

      خب از این شعر می توان دهها برداشت عارفانه کرد و اینکه هر کدام از این برداشتها در جای خود بسیار عمیقند ولی خب کدام درست تر است و کدام مد نظر شاعر آن بوده است؟
      اکنون که می توان برداشت ها و تفاسیر بسیار گسترده و متفاوتی برای نمونه از اشعار حافظ داشت، آیا شما معتقدید حافظ به نهایت شعور(آگاهی از خویشتن)
      رسیده بوده است؟ و اگر پاسختان مثبت است، فرنود آن را باید در جایگاهی که بیان داشتید خود "شعر" متولد می شود دانست؟
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 2
      واپسین پیک: 08-22-2014, 08:48 PM
    2. پاسخ: 0
      واپسین پیک: 04-28-2012, 03:12 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •