گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
این دیده شدن گرایش چپ به سلطه‌یِ روانی (بعضا به شکا سادیسیتی) درست است. مثلا اصرار به اینکه همجنسگرایان قصد ازدواج دارند و اینکه قنادی مسیحی باید در جشن ازدواجشان کیک ببرد، جز علاقه به تحقیر مسیحیون چیز دیگری نمیتواند باشد.
درست است, ولی انگیزه‌یِ همه‌یِ چپ‌ها همیشه بد نیست و بایستی مانند کسانی به ایشان نگاه کرد
که از یک راهی میخواهند کنترل از دست رفته روی زندگی‌اشان را بازبیابند. پیوستن به جنبش‌هایِ
گیاه‌خواری, آزاردادن و سختی دادن بالا به خود برای پیشگیری از خوردن بهمان و بیسار مادّه‌یِ خوراکی, راه‌پیمایی
کردن و امضاء گرفتن و یک‌شنبه‌ها از تعطیلی خود زدن و سر خیابان ایستادن و با این و آن گفتگو کردن
و رای گرفتن و ... اینها کوشش‌هایی [ناکارآمد] در راستای بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن میباشند.

در نمونه‌هایی این کوشش‌ها به بهکرد سیستم می‌انجامند و برای نمونه نژادپرستی ورمیافتد, در نمونه‌هایی
هم زیاده‌روی میشوند و به ابراز قدرت ناب بدل میگردند, مانند زورچپاندن همجنس‌گرایی به کشیشان مسیحی.

نکوهش این رفتارها نه در برآیند آنها, بساکه در کژروی ِ بُنیادین آنها است:

سرپوشاندن نیاز, که بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن باشد, با چیزی دیگر, که فعّالیت اجتماعی باشد.




گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
در مورد فمینیسم، جدا از نظر ما درباره‌یِ نقش زنان در جامعه، بنظر میرسد که این جنبش از موج دوم به بعد سراسر ساختگی است. بنظر میرسد که سیستم حاکم از آشوب نفع میبرد، مخصوصا که آشوب به اتمیزه شدن جامعه کمک میکند اینرا سم فرانسیس Anarcho-Tyranny نامیده بود.
تا آنجا که CIA از هنر مدرن و فمینیسم حمایت مالی میکرده.

Gloria Steinem - WiKi
نکته مهمتر اینجا این است که چه فمینیسم باشد, چه نباشد, تغییر
آنچنانی در روندگی که سیستم تکنولوژیک می‌سپراند, نمیدهد.





گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
بنظر میرسد اصل اثر کشور الگو امروزه فرهنگی باشد تا برتری نظامی و اقتصادی. اگر فرآیند در سرچشمه تغییر کند شاید امیدی به بقا باشد. امروزه با گسترش پزشکی مدرن و کشاورزی صنعتی شاید بشود روند را در جایی موقف کرد.
نظر من البته کلی و احتمالا همراه با خوشبآوری ست ولی چیزی شبیه به این شاید بتواند جلوی حل شدن فرهنگ‌های متنوع را بگیرد:

The Evolutionary Dominance of Ethnocentric Cooperation
فرهنگ بتنهایی اثرمندی ناچیزی دارد و کشوری که اقتصاد پیشرو و تکنولوژی پیشتاز نداشته
باشد خود‌به‌خود به سیه‌روزی یا روبرداری میافتد, گرچه بهترین فرهنگ را هم دارا باشد.

برای نمونه فرهنگ و شیوه‌یِ زندگی تیره‌های نخستینی سرخپوستان از بسیار دیدگاه‌ها, شیوه‌ای بسیار آسانگیر و بشردوستانه بوده
است و تراز شادی و خوشنودی از زندگی میان آنان میتوان به جرأت گفت بسیار بالاتر از یک آدم میانه‌یِ مدرن امروزین بوده است.
هر آینه این فرهنگ و شیوه‌یِ زیست در برابر فرهنگ چیره‌ای که از راه دریانوردان اروپایی راه خود را به آمریکا باز گرفت هرگز بختی
برای فرازیست نداشت زیرا فاکتورهای ابژه‌یِ بسیار مهمتر دیگری, که همانا رشد اقتصادی, برتری تکنولوژیک و جزآن باشند, بسادگی سرنوشت‌سازتر بودند.