• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      مهربد بخاطر اینکه رشتش مرتبط با مزداهیک بوده، یه ذهن کاملا ریاضیاتی، دقیق و سازماندهی شده داره. هرچیزی رو با "منطق" ریاضیاتی و تحلیلی می سنجنه؛ در حالیکه بانو سارا بخاطر رشتش، شعر رو از یه دریچه دیگه نگاه می کنه؛ بانو سارا شعر رو جوشش احساسات شاعر از ژرفای نهاد آدمی (که از نظر ایشون رایانه دارای چنین نهادی هرگز نیست) می دونه و نگاهی کاملا "ادبی" به قضیه داره ؛ نگاه مهربد به شدت علمی و به شدت منطقی به قلمروییه که منطق در اون جایگاه ویژه ای نداره؛ پیشفرضهای دو دیدگاه مغایرت دارن و برآیند این دو دیدگاه هرگز فرجامی نخواهند داشت.

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      سارا (02-19-2016)

    3. #2
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      23
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      مهربد بخاطر اینکه رشتش مرتبط با مزداهیک بوده، یه ذهن کاملا ریاضیاتی، دقیق و سازماندهی شده داره. هرچیزی رو با "منطق" ریاضیاتی و تحلیلی می سنجنه؛ در حالیکه بانو سارا بخاطر رشتش، شعر رو از یه دریچه دیگه نگاه می کنه؛ بانو سارا شعر رو جوشش احساسات شاعر از ژرفای نهاد آدمی (که از نظر ایشون رایانه دارای چنین نهادی هرگز نیست) می دونه و نگاهی کاملا "ادبی" به قضیه داره ؛ نگاه مهربد به شدت علمی و به شدت منطقی به قلمروییه که منطق در اون جایگاه ویژه ای نداره؛ پیشفرضهای دو دیدگاه مغایرت دارن و برآیند این دو دیدگاه هرگز فرجامی نخواهند داشت.
      از دید تیپ شخصیت مایرز بریگز، ما با یک SP علیه NT طرفیم. برخورد نزدیک از نوع سوم!
      I am a degenerate

    4. #3
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      مهربد بخاطر اینکه رشتش مرتبط با مزداهیک بوده، یه ذهن کاملا ریاضیاتی، دقیق و سازماندهی شده داره. هرچیزی رو با "منطق" ریاضیاتی و تحلیلی می سنجنه؛ در حالیکه بانو سارا بخاطر رشتش، شعر رو از یه دریچه دیگه نگاه می کنه؛ بانو سارا شعر رو جوشش احساسات شاعر از ژرفای نهاد آدمی (که از نظر ایشون رایانه دارای چنین نهادی هرگز نیست) می دونه و نگاهی کاملا "ادبی" به قضیه داره ؛ نگاه مهربد به شدت علمی و به شدت منطقی به قلمروییه که منطق در اون جایگاه ویژه ای نداره؛ پیشفرضهای دو دیدگاه مغایرت دارن و برآیند این دو دیدگاه هرگز فرجامی نخواهند داشت.
      من هم رشته ی اصلی ام مرتبط با ریاضی است و اصلا دیپلمم ریاضی فیزیک هست و کارشناسی مهندسی را دارم ولی برای ادامه تحصیل موقعیتم به گونه ای شده که توانستم دو رشته را با هم بخوانم که یکی از رشته ها literature هست که بیشتر بر روی ادبیات پارسی تمرکز دارم. از اینرو نگاه ایشان را در می یابم ولی افسوس می خورم بر اینهمه ربات شدن ایشان!
      بنده ام خوب دو رشته می خوانم که دو دیدگاه متفاوت با هم دارند در یکی ریاضی و فیزیک و منطق حرف اول را می زند و در دیگری ذوق و قریحه و دل! مسلما در هر دو رشته باید دو دیگاه داشته باشم برای نمونه وقتی می خواهم برای اینکه جریان یک سیال را درون یک لوله گرم شبیه سازی کنم نمی آیم از ذوق و قریحه و دلم کمک بگیرم و دلی آن را شبیه سازی کنم نه! بلکه از منطق ِ حاکم بر قضیه و استدلال و مفروضات و معادلات و متدهای علمی بهره می گیرم. و همینطور در شعر ، برای اینکه شعری بگویم نمی آیم یک الگوریتم بنویسم که اگر در آن قافیه ها را مشخص کنم و واژگان را بدهم به من شعر تحویل دهد!!! چون واقعا مسخره است!!
      شعر و اصولا هنر یک امر دلی هستند و بر اساس تجربیات و اروینهای فرد می باشند و از درونِ آدمی سرچشمه می گیرند. یاد مرحوم قیصر امین پور افتادم که از چنین روزی ترسیده بود از روزی که بخواهندبرای اشک فرمول بنویسند و برای عشق دستور زبان! و چقدر این روز زود فرا رسید!






    5. یک کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      thought (02-19-2016)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      من هم رشته ی اصلی ام مرتبط با ریاضی است و اصلا دیپلمم ریاضی فیزیک هست و کارشناسی مهندسی را دارم ولی برای ادامه تحصیل موقعیتم به گونه ای شده که توانستم دو رشته را با هم بخوانم که یکی از رشته ها literature هست که بیشتر بر روی ادبیات پارسی تمرکز دارم. از اینرو نگاه ایشان را در می یابم ولی افسوس می خورم بر اینهمه ربات شدن ایشان!
      بنده ام خوب دو رشته می خوانم که دو دیدگاه متفاوت با هم دارند در یکی ریاضی و فیزیک و منطق حرف اول را می زند و در دیگری ذوق و قریحه و دل! مسلما در هر دو رشته باید دو دیگاه داشته باشم برای نمونه وقتی می خواهم برای اینکه جریان یک سیال را درون یک لوله گرم شبیه سازی کنم نمی آیم از ذوق و قریحه و دلم کمک بگیرم و دلی آن را شبیه سازی کنم نه! بلکه از منطق ِ حاکم بر قضیه و استدلال و مفروضات و معادلات و متدهای علمی بهره می گیرم. و همینطور در شعر ، برای اینکه شعری بگویم نمی آیم یک الگوریتم بنویسم که اگر در آن قافیه ها را مشخص کنم و واژگان را بدهم به من شعر تحویل دهد!!! چون واقعا مسخره است!!
      شعر و اصولا هنر یک امر دلی هستند و بر اساس تجربیات و اروینهای فرد می باشند و از درونِ آدمی سرچشمه می گیرند. یاد مرحوم قیصر امین پور افتادم که از چنین روزی ترسیده بود از روزی که بخواهندبرای اشک فرمول بنویسند و برای عشق دستور زبان! و چقدر این روز زود فرا رسید!
      نکته‌ای که اینجا هنوز گرفته نشده است این میباشد که آیا برای نمونه, "احساس
      کردن" یک چیز فراطبیعی‌ست و ازینرو, رایانه‌ها هرگز نمیتوانند چیزی را احساس کنند؟

      در نگرش منطقی و ماده‌گرایانه, احساس چیزی فراطبیعی نیست و خود آدمی نیز یک داده‌پرداز مادّه‌ای به شمار میرود که بجای آهن و سیلیکون,
      از گوشت و خون ساخته شده است. برای نمونه هنگام احساس دوست داشتن یا نداشتن این بخش‌ها از پی‌یاخته‌ها (neurons) فعّال میشوند:

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: srep06130-f1[1].jpg
دیدن: 65
حجم: 229.9 کیلو بایت

      روشن است, این نگرش تا اندازه‌ای ناخواستنی‌ست و پذیرش آن پیامد‌هایِ
      ناگواری برای آدم دربر دارد. برای نمونه, خودفریبی این خوبی‌ها را دارد:

      کس میپندارد روح دارد و روح یک چیزی‌ست که ماشین نمیتواند داشته باشد.
      کس میپندارد پس از مرگ نیست و نابود نمیشود (چون روح جاودان است).
      ...



      هر آینه, رُخکرد‌ها (facts) از واقعیت‌هایِ دیگری میگویند و
      آماج بایستی نه خودفریبی, بساکه دستیابی به حقیقت باشد, گرچه ناخوشایند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    7. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      من هم رشته ی اصلی ام مرتبط با ریاضی است ....
      منطق در گروی رشته‌یِ دانشگاهی نیست و برای دریافت درستی یا
      نادرستی منطقی یک چیز, نیازی به داشتن .Ph.D در رشته‌یِ ریاضی نیست.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (02-19-2016)

    9. #6
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      منطق در گروی رشته‌یِ دانشگاهی نیست و برای دریافت درستی یا
      نادرستی منطقی یک چیز, نیازی به داشتن .Ph.D در رشته‌یِ ریاضی نیست.
      شما کلا نوشته ها را نمی خوانید و فقط به یکسری کلمات فوکس می کنید و برداشت هایی بر اساس آنها بدست می آورید. چه میشود کرد حرف بنده این نبود همانطور که در بحث شعر هم حرف از دل و احساسات زده شدکه این ربطی به خدا و روح ندارد. بگذریم چون شما همین دوخط را هم نخواهید خواند.






    10. یک کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      thought (02-19-2016)

    11. #7
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      من هم رشته ی اصلی ام مرتبط با ریاضی است و اصلا دیپلمم ریاضی فیزیک هست.
      شعر و اصولا هنر یک امر دلی هستند و بر اساس تجربیات و اروینهای فرد می باشند و از درونِ آدمی سرچشمه می گیرند.
      آری بانو، میدانم رشته دیگر شما در پیوند با فرنودسار و مزداهیک است، پستهای شما را میخوانم و از دانش سرشار شما در رشته ادبسار و فلسفه و دانشهای دیگر آگاه میباشم. ولی نگاهی که به شعر دارید یگانه نگاهی ادبیک است، گفتاورد به چم شما اینست که «واژه‌سُرایی (همسنگ شعر سرودن) از درون انسان میاید و فرمولیزه نیست». درست است که برای واژه‌سُرایی نیازی به الگوریتم نیست و نباید آن را با فرنودسار افمارش بسنجیم، وانگه شما میداوید که برای واژه‌سُرایی نباید اندیشید و در فربود واژگان از نهاد واژه‌سُرا به قلم میایند، شما شعر را کارگیر "درون آدم" میدانید. خب این نگاهی‌ست سراسر ادبیک که از فلسفه باستان تاکنون روامند بوده و چکامه‌سُرایان امروزی نیز به لغزش از آن وام میبرند، چراکه در دیرگاه واژه‌سُرایی خاستگاه اندیشه مغز نبود، از اینرو واژه‌سُرایی از نهاد آدمی میجوشید. ولی در نگاه فرنودین، شعر هم نیاز به اندیشیدن دارد، هرآینه نه اندیشیدن فرمول‌وار و افماریگ، وانگه واژه‌سُرا "میاندیشد" و واژه‌میسُراید، به زبان زیست‌شناسیک در گاه واژه‌سُرایی بخش اندیشه‌ورزی مغز کوشا و کُنش‌گر است. این به فرزامی آشکاره است و من سخن شما را بدین چم میویرایم که سُرودن کارگیر نهاد آدمی است، نهاد کَس کارگیر اندیشه میباشد که در فرهود همان اندیشه هم از نهاد آدمی برمیخیزد.

      به زبان فارسی یعنی جمله «شعر گفتن از درون آدمی برمیخیزد» کاملا ادبی‌ست و از دید بیولوژیک شعر سرودن و احساس معلول تفکر و مغز انسان است، (فعلا کاری به این نداریم که شعر درآمیخته است با احساس، فقط جنبه فکری شعر رو مد نظر داریم. اگر قبول کنید که شعر با فکر متولد میشود، در اینصورت وجه تمایز شعر فکری با شعر فکری و احساسی را میتوان از دیدگاه هنر پست و هنر متعالی بررسی کرد. یعنی شعر رایانه میشود هنر پست چون فاقد احساس است {اگر فرض بگیرید رایانه هیچ احساسی ندارد} و شعر انسانی هنری‌ست متعالی و سرشار از احساس)، اما از دیرباز چنین مرسوم شده که شعر نیازی به فکر ندارد!!! پس زمانی میتوان گفت که رایانه نمیتواند شعر بگوید، که ثابت بشود شعر گفتن مستلزم هیچ تفکری نیست.


      یگانه = تنها
      ادبیک = ادبی (/ایک/ وات زابساز پارسی)
      واژه سُرایی = نگاشتن واژگان کنار یکدیگر در یک چهره آهنگین و دلنشین، سُرایش
      داویدن = ادعا کردن
      گفتاورد به چم = نقل به مضمون
      کارگیر = معلول
      فربود = واقعیت
      در گاه x = در زمان انجام دادن امر x
      به فرزامی = کاملا
      آشکاره = بدیهی
      کنشگر = فعال
      دیرگاه = قدمت
      فرنودین = منطقی
      فرنودسار = منطق
      افماریگ = ریاضیاتی (پسوند /ایگ/ وات زابسار)
      زاب = صفت
      چم = مفهوم ، مضمون
      ویرایش از سوی Alice : 02-20-2016 در ساعت 03:17 PM

    12. یک کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      سارا (02-20-2016)

    13. #8
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      آری بانو، میدانم رشته دیگر شما در پیوند با فرنودسار و مزداهیک است، پستهای شما را میخوانم و از دانش سرشار شما در رشته ادبسار و فلسفه و دانشهای دیگر آگاه میباشم. ولی نگاهی که به شعر دارید یگانه نگاهی ادبیک است، گفتاورد به چم شما اینست که «واژه‌سُرایی (همسنگ شعر سرودن) از درون انسان میاید و فرمولیزه نیست». درست است که برای واژه‌سُرایی نیازی به الگوریتم نیست و نباید آن را با فرنودسار افمارش بسنجیم، وانگه شما میداوید که برای واژه‌سُرایی نباید اندیشید و در فربود واژگان از نهاد واژه‌سُرا به قلم میایند، شما شعر را کارگیر "درون آدم" میدانید. خب این نگاهی‌ست سراسر ادبیک که از فلسفه باستان تاکنون روامند بوده و چکامه‌سُرایان امروزی نیز به لغزش از آن وام میبرند، چراکه در دیرگاه واژه‌سُرایی خاستگاه اندیشه مغز نبود، از اینرو واژه‌سُرایی از نهاد آدمی میجوشید. ولی در نگاه فرنودین، شعر هم نیاز به اندیشیدن دارد، هرآینه نه اندیشیدن فرمول‌وار و افماریگ، وانگه واژه‌سُرا "میاندیشد" و واژه‌میسُراید، به زبان زیست‌شناسیک در گاه واژه‌سُرایی بخش اندیشه‌ورزی مغز کوشا و کُنش‌گر است. این به فرزامی آشکاره است و من سخن شما را بدین چم میویرایم که سُرودن کارگیر نهاد آدمی است، نهاد کَس کارگیر اندیشه میباشد که در فرهود همان اندیشه هم از نهاد آدمی برمیخیزد.

      به زبان فارسی یعنی جمله «شعر گفتن از درون آدمی برمیخیزد» کاملا ادبی‌ست و از دید بیولوژیک شعر سرودن و احساس معلول تفکر و مغز انسان است، (فعلا کاری به این نداریم که شعر درآمیخته است با احساس، فقط جنبه فکری شعر رو مد نظر داریم. اگر قبول کنید که شعر با فکر متولد میشود، در اینصورت وجه تمایز شعر فکری با شعر فکری و احساسی را میتوان از دیدگاه هنر پست و هنر متعالی بررسی کرد. یعنی شعر رایانه میشود هنر پست چون فاقد احساس است {اگر فرض بگیرید رایانه هیچ احساسی ندارد} و شعر انسانی هنری‌ست متعالی و سرشار از احساس)، اما از دیرباز چنین مرسوم شده که شعر نیازی به فکر ندارد!!! پس زمانی میتوان گفت که رایانه نمیتواند شعر بگوید، که ثابت بشود شعر گفتن مستلزم هیچ تفکری نیست.


      یگانه = تنها
      ادبیک = ادبی (/ایک/ وات زابساز پارسی)
      واژه سُرایی = نگاشتن واژگان کنار یکدیگر در یک چهره آهنگین و دلنشین، سُرایش
      داویدن = ادعا کردن
      گفتاورد به چم = نقل به مضمون
      کارگیر = معلول
      فربود = واقعیت
      در گاه x = در زمان انجام دادن امر x
      به فرزامی = کاملا
      آشکاره = بدیهی
      کنشگر = فعال
      دیرگاه = قدمت
      فرنودین = منطقی
      فرنودسار = منطق
      افماریگ = ریاضیاتی (پسوند /ایگ/ وات زابسار)
      زاب = صفت
      چم = مفهوم ، مضمون
      چون شما سخن از یونان و فلاسفه ی یونان باستان آوردید بد نیست نگاهی به واژه ی POETRY بیاندازیم که ریشه ی یونانی دارد ποιεω (poieo) = I create , و یک فرم هنری از زبان محسوب می گردد و از زمانی که بشر سخن گفتن را آغاز کرد شعر نیز به همراه آن پدید آمد. و اما این معنای" من خلق می کنم" که در ریشه ی poetry وجود دارد چیست؟ چه خلقی در شعر رخ می دهد که در سخن گفتن معمولی اتفاق نمی افتد و یا حتی در نثرهای ادبی ؟ مگر واژه ها همان واژه ها نیستند؟ و چینش آنها کنار هم مگر بر حسب دستور زبان نیست؟ پس چه می شود که در امر شعر آفرینش رخ می دهد؟

      حال بپردازیم به آنچه که شما فرمودید اینکه بنده به شعر از دید ادبیکِ صرف نگاه می کنم و نقش مغز و اندیشه را در خلقت آن هیچ می دانم و ریشه ی آن را نهاد ِ آدمی می دانم .راستش را بخواهید این یک موضوع پیچیده و مفصلی است. اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم باید ابتدا به خودِ زبان بپردازیم و اینکه خود زبان چیست و چگونه است ؟ خیلی از فلاسفه ی مدرن مانند هایدگر آمده اند و برای خودِ زبان هم هستی قائل شدند . اینکه صدای هستی از طریق زبان به گوش می رسد. زبان برای خودش موجودیتی دارد و زنده است و پویا. اینکه تمام اندیشه ها با زبان بیان می گردند حتی اگر هرگز به زبان نیایند. اینکه حتی پشتِ بی معنی ترین سخنان هم اندیشه ای هست حتی اگر صاحبش بدان آگاه نباشد! در حقیقت بین زبان و اندیشه یک رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد و هستی ان دو در هم پیچیده شده است. هایدگر در یکی از نوشته هایش به روشنی و صراحت بیان داشته که ریشه ی زبان و اندیشه یکی است!

      برترین نمودِ زبان ، شعر است! و باز جالب آنجاست که هایدگر آن را اصلا گونه ای از اندیشه می داند!
      و البته این دیدگاه را عطار و مولانا و حافظ و شمس تبریز هم داشته اند که در دنیای شعر در حقیقت از موجودات می گذریم و با هستی و وجود سرو کار داریم. ولی اندیشه داریم تا اندیشه ! اندیشه ای از یک خردِ پخته بر می خیزد با اندیشه ای که از یک خرد خام بر می خیزد یکی نیست.
      همین پختگی و خامی اندیشه به شعر اصالت می بخشد و یا از اصالت آن می کاهد.
      راستش را بخواهید بنده با سخن جناب مهربد که می توان برای شعر الگوریتم نوشت و برنامه ای اجرا کرد که با دادن واژگان به آن و مشخص کردن واژگانی که قرار است قافیه باشند و مشخص نمودن بحری که در آن شعر باید گفته شود می توان به خروجی شعر رسید عنادی ندارم! چون بله شدنی است! و شده است! اما این شعر فاقد اصالت است و تنها یک شبه شعر است!






      Good poets are born, not fashioned.
      The masters of sterility
      write verses in prose and christen
      them in the name of Poetry.

      Meters are measured arrangements,
      rhyme is correspondence of sound;
      But devoid of inspiration
      results, if ever, rarely found.

      A poem must be a poets breath:
      On inhalation he creates,
      the exhalation, he narrates.
      Breathing life into words once dead.
      Alice این را پسندید.






    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-21-2016),thought (02-21-2016)

    15. #9
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      هایدگر در یکی از نوشته هایش به روشنی و صراحت بیان داشته که ریشه ی زبان و اندیشه یکی است!
      آفرین. مدتها پیش (سه یا چهار سال پیش) در این فاروم گفتگویی پیرامون زبان انجام شد (در جستار زبان و اندیشه) که من بر این باور بودم زبان و اندیشه "یا" یک چیز هستند، "یا" پیوند بسیار تنگی با یکدیگر دارند. کنون نیز بر این باور هستم که زبان از بیخ یک توان ویری‌ست که تنها کالبدهای آن (زبان انگلیسی، فارسی و...) میدگرد و خاستگاه این توان از زادگاه (زمان زایش هومن) بوده و است. از جاییکه باورهای شما به باریکی با بیشینه باورهای من در یک راستاست، در این نوشتار نیز با شما همسو هستم، هرچند گمان نمیبردم به این زودی به فرجام هنبازی برسیم.

      هرآینه این "معضل" نیست، رایانه واژه‌بسُراید یا نه هنودی در سرنوشت هومن ندارد. بیمداد مهادین پیشرفتگی رایانه و فندآوری ست، نمونه‌وار یک بیمدادی که رایانه های ابرپیشرفته بهمراه میاورند، زمانی ست که الگوریتم رایانه به داده‌پردازی نورونی انسان بسیار بسیار نزدیک شود.


      هومن = نسل بشر
      زادگاه = "گاه" پسوند زمان و مکان، در اینجا به چم "زمان زایش".
      ویر = ذهن
      هنباز = مشترک
      بیمداد = بیم + بن ماضی دادن = تهدید
      داده پردازی = پردازش دیتا
      هنود = اثر
      مهادی = اصلی

    16. 3 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-21-2016),thought (02-21-2016),سارا (02-21-2016)

    17. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      مهربد بخاطر اینکه رشتش مرتبط با مزداهیک بوده، یه ذهن کاملا ریاضیاتی، دقیق و سازماندهی شده داره. هرچیزی رو با "منطق" ریاضیاتی و تحلیلی می سنجنه؛ در حالیکه بانو سارا بخاطر رشتش، شعر رو از یه دریچه دیگه نگاه می کنه؛ بانو سارا شعر رو جوشش احساسات شاعر از ژرفای نهاد آدمی (که از نظر ایشون رایانه دارای چنین نهادی هرگز نیست) می دونه و نگاهی کاملا "ادبی" به قضیه داره ؛ نگاه مهربد به شدت علمی و به شدت منطقی به قلمروییه که منطق در اون جایگاه ویژه ای نداره؛ پیشفرضهای دو دیدگاه مغایرت دارن و برآیند این دو دیدگاه هرگز فرجامی نخواهند داشت.
      منطق میتواند بی‌منطقی را هم توضیح بدهد, ولی احساس در توضیح خودش نیز وامیدهد.

      در این جهان ابزار دیگری بجز منطق نیست که بتواند مهر درستی یا نادرستی بر چیزها بزند, و این نگرش خودسرانه و
      پافشارانه که ما چون احساس درد و خوشی و عشق و دیگرها را داریم و پس تافته‌یِ جدا بافته‌ایم و ازینرو, هرگز
      ماشین‌ها نمیتوانند به اندازه‌یِ ما باهوش و بااحساس بشوند, چیزی بجز خودفریبی, آرزوپروری و گونه‌پرستی بی‌پایه نیست.






      ویرایش از سوی Mehrbod : 02-19-2016 در ساعت 06:54 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •