• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 2 12 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده خرد شما را دوست ندارم اگر خرد اینست دوست ندارم خردمند باشم. از کودکی آرزو داشتم که اهل ِ جنون باشم تا اهل ِ خرد.
      درسته, خرد میگوید که آفریدگار هستی و جهان نباید در کتاب معجزه‌اش که قران باشد غلط غولوط اعداد را حساب کرده
      باشد و کسیکه احساس او بر خرد اش چیره باشد نمیتواند این واقعیت را بپذیرد که پس با این حساب این آفریدگار نیست.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      استدعا دارم به درخواست این حقیر هم جهت پاک کردن پست هایم از ابتدا تا انتها توجه بفرمایید.
      گویا دو بار نخستی که گفته شد هوش نکردید, من اینجا گرداننده ( = مدیر) نیستم.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      منظور بنده همان چیستی بود! ماهیتشان انسان است و بعد وارد چیستی می شویم که زن است یا مرد و مهربان است یا ستمگر و...... شغل و پیشه در چیستی جایگاهی براستی ندارند. می دانم حرف هایم را نخواهید پذیرفت پس توضیح بیشتری نمی دهم فقط همین بس که کسی چون امام محمد غزالی هم روبه فراشی آورد و یا ابراهیم ادهم که از قصر فرار کرد و هیزم شکنی و پادویی به قول شما را پیش گرفت . راستش را بخواهید بنده اشتباه کردم نباید می گفتم این شغل ها شریفند چون هیچ شغلی بذات خود شریف نیست این انسان هست که به آن صفت شرافت را می دهد در حقیقت شرافتِ یک شغل بسته به صاحب آن شغل دارد . از اینرو یک پادو ، یک کارگر می تواند به کارگری و پادویی شرافت دهد یا ندهد.
      پ.ن . نگاه شما به انسان و انسانیت براستی غم انگیز است.


      اینها را به نداری بگویید که از روی ناچاری چاکری ارباب خود را میکند ..! (:

      بوارونه, من گرام (عزّت) آدمی را بالاتر و باارزشتر از اینها میبینم که او را شایسته‌یِ پادویی و چاکری ببینم, این
      شمایید که با این گفته‌ها دیگران را به پذیرش سیه‌روزی خود سوق میدهید و آنان را با همین یاوه‌های
      نمیدانم شرافت و درستکاری و دستآویز به "عالم معنا"ی هپروتستان به پذیرش ستمدیدگی خود خوشنود میسازید.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 10-23-2015 در ساعت 01:03 AM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      درسته, خرد مگوید که آفریدگار هستی و جهان نباید در کتاب معجزه‌اش که قران باشد غلط غولوط اعداد را حساب کرده
      باشد و کسیکه احساس او بر خرد اش چیره باشد نمیتواند این واقعیت را بپذیرد که پس با این حساب این آفریدگار نیست.
      بنده عرض کردم خردِ شما را دوست ندارم . خردی که تنها در پی تحقیر خلق می رود و به غرور و تکبر منتهی می گردد را دوست نمی دارم. خردی که در پاسخ به پست های دیگران گزینشی عمل می کند و از میان آنهمه حرف ، بی ربط ترین ها را بر می گزیند تا بیشتر تحقیر کند را دوست نمی دارم. اینکه تاکنون هزار بار پرسیده ام براستی از اینهمه تحقیر کردن چه لذتی می برید؟ و چرا بنده را بیشتر از مسلمانان دیگر تحقیر می کنید و البته چقدر هم که شما با خردتان پاسخ دادید!! هر چند که خودم پاسخ را می دانم . بدیهی است که بنده و امثال بنده از سایر مسلمین اوضاعمان بدتر باشد چرا؟ چون رابطه آنان با پروردگار رابطه ایست که از جبر بر می خیزد آنها خدا را اطاعت می کنند به طمع بهشت و از ترس جهنم. اما کسانی که وارد حلقه عشق می شوند نه بهشت و نه جهنم برایشان تفاوتی نمی کند این عشق است که سبب حرکت آنها می شود و تنها تمنای خودش را دارند ونه بهشتش را و نه جهنمش را. پس رابطه یشان با خداوند رابطه ی مرید است و مراد و هما داستان سیمرغ.
      وگرنه بنده با خرد مشکلی ندارم چرا که مولانا ابولحسن خرقانی فرمود:
      خردمند با خداوند نا باک است
      زیرا که وی بی باک است
      و هر آنکس که وی نا باک بود
      بی باکان را دوست می دارد



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گویا دو بار نخستی که گفته شد هوش نکردید, من اینجا گرداننده ( = مدیر) نیستم.
      ولی قربان هنوز هم گردانندگی سرور با شما می باشد و اختیاراتی فراتر از یک کاربر عادی را دارا می باشید.






    3. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بنده عرض کردم خردِ شما را دوست ندارم . خردی که تنها در پی تحقیر خلق می رود و به غرور و تکبر منتهی می گردد را دوست نمی دارم. خردی که در پاسخ به پست های دیگران گزینشی عمل می کند و از میان آنهمه حرف ، بی ربط ترین ها را بر می گزیند تا بیشتر تحقیر کند را دوست نمی دارم. اینکه تاکنون هزار بار پرسیده ام براستی از اینهمه تحقیر کردن چه لذتی می برید؟ و چرا بنده را بیشتر از مسلمانان دیگر تحقیر می کنید و البته چقدر هم که شما با خردتان پاسخ دادید!! هر چند که خودم پاسخ را می دانم . بدیهی است که بنده و امثال بنده از سایر مسلمین اوضاعمان بدتر باشد چرا؟ چون رابطه آنان با پروردگار رابطه ایست که از جبر بر می خیزد آنها خدا را اطاعت می کنند به طمع بهشت و از ترس جهنم. اما کسانی که وارد حلقه عشق می شوند نه بهشت و نه جهنم برایشان تفاوتی نمی کند این عشق است که سبب حرکت آنها می شود و تنها تمنای خودش را دارند ونه بهشتش را و نه جهنمش را. پس رابطه یشان با خداوند رابطه ی مرید است و مراد و هما داستان سیمرغ.
      وگرنه بنده با خرد مشکلی ندارم چرا که مولانا ابولحسن خرقانی فرمود:
      خردمند با خداوند نا باک است
      زیرا که وی بی باک است
      و هر آنکس که وی نا باک بود
      بی باکان را دوست می دارد

      =>



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      ولی قربان هنوز هم گردانندگی سرور با شما می باشد و اختیاراتی فراتر از یک کاربر عادی را دارا می باشید.
      شما هر روز در خیابان راه میروید و توانایی (= اختیار) کشتن هر کسی را
      دارید, ولی به این معنی نیست که میخواهید/اجازه دارید هر کس را خواستید بکشید.

      من هم دسترسی به سرور اینجا دارم, ولی اجازه‌یِ وررفتن با این چیزها را نه.


      اندکی خرد برای همین جاها خوب است.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Secular (11-04-2015)

    5. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      برخی چون حضرت مولانا و حضرت عطار با شاعری سعی در بیان دارند ولی بعد می بینند که هر چه بگویند آنی نیست که در عالم معنا دیده اند
      آنهاییکه مسکالین زده‌اند یا هتّا اکستازی نیز از اینها میگویند, برخاسته از نیروی پندار و فراپندار (فکر و تخیل).

      نکته‌یِ گیرا اینکه, در آزمایشی که شوربختانه سرچشمه و ریزگان اش را اکنون درست به یاد نمیاورم, بخشی از مغز را
      می‌انگیختند و انگیخته هر بار دچار خنده میشده و در کنارش به این احساس بسیار ژرف دچار میآمده که به "
      حقیقتی بسیار مهم دست یافته است", ولی پس از ته کشیدن انگیزش نمیتوانسته به یاد بیاورد چه حقیقت.

      با آزمایش چندباره و چندباره آزمایشگران سرانجام پیروز میشوند که از آزموده بپرسند این
      حقیقت چیست, در میاید چیزی جز اینکه «رنگ سفید پوشش آزمایشگران بسیار خنده‌آور است» نیست!

      به دیگر زبان, «احساس یک چیز» با اینکه «آن چیز چه اندازه ریشه در واقعیت دارد» دو چیز سراسر دگرسان‌اند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #5
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      آنهاییکه مسکالین زده‌اند یا هتّا اکستازی نیز از اینها میگویند, برخاسته از نیروی پندار و فراپندار (فکر و تخیل).

      نکته‌یِ گیرا اینکه, در آزمایشی که شوربختانه سرچشمه و ریزگان اش را اکنون درست به یاد نمیاورم, بخشی از مغز را
      می‌انگیختند و انگیخته هر بار دچار خنده میشده و در کنارش به این احساس بسیار ژرف دچار میآمده که به "
      حقیقتی بسیار مهم دست یافته است", ولی پس از ته کشیدن انگیزش نمیتوانسته به یاد بیاورد چه حقیقت.

      با آزمایش چندباره و چندباره آزمایشگران سرانجام پیروز میشوند که از آزموده بپرسند این
      حقیقت چیست, در میاید چیزی جز اینکه «رنگ سفید پوشش آزمایشگران بسیار خنده‌آور است» نیست!

      به دیگر زبان, «احساس یک چیز» با اینکه «آن چیز چه اندازه ریشه در واقعیت دارد» دو چیز سراسر دگرسان‌اند.
      شهاب الدین سهرودی عالم احساس را از عالم معنا جدا دانسته اند چرا که در عالم معنا شما با "حواس" سر و کاری ندارید!

      در ضمن شما که اینقدر ارادت به حکیم خیام دارید و متاسفانه شناختتان از ایشان برگرفته از نوشته های صادق هدایت است ، خوب است که بدانید صمیمترین دوستِ خیام حکیم سنایی بوده است و خوبتر آنکه بدانید تا چه اندازه این سرور ! خیام به حضرت سنایی ارادت می ورزیده است! پس اینقدر عرفا را .... بگذریم!
      همین است دیگر شما شعر دوست نیستید باید هم اشعار خیام را اینگونه تحلیل کنید در ضمن ایشان که از واژگان تازی ! بسیار در شعرش استفاده می کرده است!






    7. #6
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      آنهاییکه مسکالین زده‌اند یا هتّا اکستازی نیز از اینها میگویند, برخاسته از نیروی پندار و فراپندار (فکر و تخیل).
      قربان شما از عرفا و اهل طریقت و احولاتشان چه می دانید؟ آیا تاکنون زندگینامه ی آنها را خوانده اید؟

      شمس تبریز که بود؟ ابوالحسن خرقانی را چرا عطار گستاخ نامید؟ حلاج چرا انالحق به زبان آورد؟ مولانا چرا از قیل و قال مدرسه فرار کرد؟ احمد غزالی چه کرد که عین القضات مریدش سرش را به باد داد؟ محمد غزالی که متکلم و فقیه و عالم بزرگی بود چه شد که ناگهان فراری شد؟ شهاب الدین سهروردی که در حدود نصف سن ابن سینا بیشتر عمر نکرد و در عنفوان جوانی شهید شد اصلا برای چه شهید شد؟ شبلی چرا همه ی ثروتش را بخشید و جامه ی اهل طریقت به تن کرد؟ ابراهیم ادهم شاهزاده ی پارسی چرا از قصر فرار کرد و عطای ولیعهدی را به لقایش بخشید و دوریشی را پیش گرفت؟ و.........

      خیلی بی انصافیست که این مردان بزرگ را در کنار معتادین و مستان بگذارید! خوبست که همه ی این انسان های بزرگ در دوره ی خود دانشمندان بسیار بزرگی هم بوده اند و همگیشان از نبوغ و هوشی خارق العاده بهره مند بودند. همه ی این افراد در علوم مادی سرآمد بودند ولی آنها زودتر از انیشتین فهمیدند که علم مرده ریگ (مادی) بدنبال توجیه هست نه حقیقت و برای دستیابی به حقیقت باید از ذوق در کنار خرد بهره جست! چرا که بقول حضرت مولانا پای استدلالیون چوبین بود!






    8. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      قربان شما از عرفا و اهل طریقت و احولاتشان چه می دانید؟ آیا تاکنون زندگینامه ی آنها را خوانده اید؟

      شمس تبریز که بود؟ ابوالحسن خرقانی را چرا عطار گستاخ نامید؟ حلاج چرا انالحق به زبان آورد؟ مولانا چرا از قیل و قال مدرسه فرار کرد؟ احمد غزالی چه کرد که عین القضات مریدش سرش را به باد داد؟ محمد غزالی که متکلم و فقیه و عالم بزرگی بود چه شد که ناگهان فراری شد؟ شهاب الدین سهروردی که در حدود نصف سن ابن سینا بیشتر عمر نکرد و در عنفوان جوانی شهید شد اصلا برای چه شهید شد؟ شبلی چرا همه ی ثروتش را بخشید و جامه ی اهل طریقت به تن کرد؟ ابراهیم ادهم شاهزاده ی پارسی چرا از قصر فرار کرد و عطای ولیعهدی را به لقایش بخشید و دوریشی را پیش گرفت؟ و.........

      خیلی بی انصافیست که این مردان بزرگ را در کنار معتادین و مستان بگذارید! خوبست که همه ی این انسان های بزرگ در دوره ی خود دانشمندان بسیار بزرگی هم بوده اند و همگیشان از نبوغ و هوشی خارق العاده بهره مند بودند. همه ی این افراد در علوم مادی سرآمد بودند ولی آنها زودتر از انیشتین فهمیدند که علم مرده ریگ (مادی) بدنبال توجیه هست نه حقیقت و برای دستیابی به حقیقت باید از ذوق در کنار خرد بهره جست! چرا که بقول حضرت مولانا پای استدلالیون چوبین بود!
      شما هنوز نمیدانید «واقعیت» چیست و «حقیقت» کدام است و در جهان پندار دنبال آن میگردید؟

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    9. #8
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نکته گیرا اینجاست که خود این عارفان هم نمیفهمند چه میگویند, ولی میخواهند دیگران آنرا دربسته بپذیرند.
      این نظر شخصی شماست قربان! و همانطور که از ابتدا می دانستم شما حتی به خودتان زحمت خواندن یکی بیت شعر یا یک خط از نوشته های عرفا را به خود نداده اید و زندگینامه ی یکی از آنها را هم نخوانده اید وگرنه چنین سخنی نمی گفتید!
      عرفا در برابر دیگران سکوت می کنند و انکار! و راز را فاش نمی کنند آنگاه چطور آنها می خواهند دیگران دربسته حرفشان را بپذیرند ؟ آنها که حرفی نمی زنند! رازی ملا نمی کنند ....... بقول حضرت مولانا :

      منم آن عاشق رویت که جز این کار ندارم
      که بر آنکس که نه عاشق ، بجز انکار ندارم

      و یا در جایی دیگر می فرماید:
      آنکه را اسرار حق آموختند
      مُهر کردند و دهانش دوختند
      می بینید مدام بر نگفتن و سکوت کردن و انکار کردن عشق درنزد دیگران تاکید شده است. اصولا سالکان نباید احوالاتشان و رازهایی که بر آنها مکشوف شده است را بر غیر بگویند.

      حضرت حافظ سروده:
      با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
      تا بی خبر بمیرد در رنج خودپرستی
      در میان عرفا آنان که دست به افشای راز زدن همگیشان به بالای دار رفتند چرا که سزای افشای راز او مرگست آنهم حلاج وار! چرا که دیگران نمی فهمند اینها چه می گویند و آنها را متهم به جنون و کفر می کنند و عاقبتی جز مرگ هم در انتظار آنان نخواهد بود. در همان داستان غار ِ افلاطون هم این سخن گفته شده است که آنهایی که به بیرون غار می روند وقتی برمی گردند تا آنچه را که دیده اند برای بقیه بازگویند متهم به دیوانگی و جنون می گردند و اگر زیاد اصرار ورزند دیگران دست و پایشان را غل و زنجیر کرده تا دیگر نتوانند حرکت کرده و به بیرون غار بروند.
      پس در ابتدای طریقت آنچه که سالک باید بداند آنست که سکوت کند و خویشتندار باشد و راز و احوالاتش را برِ غیر نگوید.
      پس در نتیجه این سخن شما که فرمودید "خود این عارفان هم نمیفهمند چه میگویند, ولی میخواهند دیگران آنرا دربسته بپذیرند." از بیخ غلط می باشد!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      برای کسیکه کور زاده شده همچُنان میتوان گفت بینایی چیست و او همچنان میتواند
      آنرا دریابد, اگرچه نتواند درک کند. پس برای دریافت یک چیز بباید نیازی به وایافت (= ادراک) آن نیست.
      مشکل همینجاست که شما دارید یک مثالی را که برای عالم مادی است را برای عالم معنا تعمیم می دهید و از اینرو قیاس مع الفارق است. آن شخص کور و بینایی هر دو در این عالم مادی است اما عالم معنا دنیایی فرای عالم مادیست دنیایی است که در آن تعاریف و اشیا ورای آنچه که در عالم مادی هستند هست.

      برای مثال مستی یک عارف از عشق را نمی توان با مستی حاصل از شرب خمر یکسان در نظر گرفت و یا از یک نوع دانست! جه زیبا حضرت مولانا این مساله را بیان داشته اند:

      شما مست نگشتید و از آن باده نخوردید
      چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم؟


















      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      بوارونه, زبان پارسیک خود تواناست و برابر معنی همان «چَم» است, چُنانکه در پارسی میانه
      در کنار «چه را —> چرا = for what reason = why» نیز داشته‌ایم «چَم رای —>‌ چمرای =for what purpose».

      هر آینه, چم تنها زیرگردآیه‌ای از پندار است, هنگامیکه این جهان همان جهان پندار یا بهتر بگوییم, virtual میباشد.
      قربان اینگونه پاسخ دادن شما از تعصب و نفرت ناشی می گردد! از تعصب پارسی دوستی و از نفرت اعراب!
      پس چرا ابن سینا و دیگر دانمشندان ایرانی تمام کتاب هایشان را به زبان عربی می نگاشتند؟ براستی چرا؟
      زیرا همه ی دانمشندان و فلاسفه ی ایرانی معترف بودند که زبان عربی ظرفیت فلسفه و مفاهیم فلسفی را دارد ولی زبان پارسی خیر ! حتی تا همین اواخر هم فلاسفه ی ایرانی چون علامه طباطبایی به عربی آثار فلسفی خود را می نگاشتند. هر چند اخیرا تلاش هایی در جهت ِقوی کردن و بالا بردن ظرفیت فلسفی زبان پارسی شده است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها

      تا اینجا تنها گفتید که دیگران چه گفته‌اند, بی اینکه روشن شود منطق این جهان پندار
      چیست و چرا باید سخن این و آن را چش مبسته و کورکورانه پذیرفت, آنهم جاییکه خودشان هم درنیافته‌اند چه دیده‌اند.
      بهمین شیوه اگر پیش رود, باید کم کم سخن دیوانگان و مسکالین‌زدگان را هم پذیرفت, چون آنها
      هم گاه میگویند در دیوانگی به حقیقت دست یافته‌اند بی اینکه بتوانند بگویند چه حقیقت یا چرا.
      خب نمی دانم که آیا اجازه اش را دارم یا نه؟ آیا شما براستی دوست دارید بنده در اینجا از عالم معنا صحبت کنم یا نه و یا تنها به دنبال مسخره کردن و رد کردن و بی منطق خواندن آن هستید. یک سوال! اصلا هدف شما از این بحث چیست؟ مسلما بدنبال حقیقت این عالم نیستید. می شود این بار بزرگواری کرده بر این حقیر منت نهاده و بگویید که هدفتان از این بحث چیست؟
      اگر پاسخ دهید تکلیف بنده هم روشن می گردد که آیا اجازه دارم این بحث را ادامه دهم یا خیر!










      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این را هم آگاهی بسنده ندارید, زیرا یکی از کهنترین کارواژه‌ها پارسی همان «واختن» است:

      واختن (≈> گفتن) —> واژ


      که «واژه» را از همان برگرفته‌اند, چُنانکه «وات = حرف» نیز از همان میاید.
      چرا می دانستم البته در زبان پهلوی "واجیدن" یعنی سخن گفتن! که می شود گقت همان واژیدن است. اما شما منظور بنده را نگرفتید منظورم از فصاحت و رسایی زبان عربی بود و اینکه کلمات عربی مثل کلمه ، کلام، تکلم و..... چقدر برای بیان معتانی بزرگ و ماورای دنیای مادی فصاحت و بلاغت و ظرفیت دارند و در درک بهتر هستی یاری دهنده هستند اما ........

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ماله‌کشی.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      حضرت حق و دیگر یاوه‌ها.
      چرا؟ به چه دلیل اینها را می گویید اگر ممکن است توضیح دهید علت اینگونه پاسخ دادن هایتان را !



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      شما هنوز نمیدانید «واقعیت» چیست و «حقیقت» کدام است و در جهان پندار دنبال آن میگردید؟
      ببخشید شما از کجا می دانید که بنده چه چیز را نمی دانم؟!
      بنده هر چه را که ندانم این را خوب می دانم که واقعیت برابر با حقیقت نیست و این همان چیزی است که شما هنوز متوجه نشده اید!
      ویرایش از سوی سارا : 11-24-2015 در ساعت 08:42 AM






    10. #9
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها

      اینها را به نداری بگویید که از روی ناچاری چاکری ارباب خود را میکند ..! (:

      بوارونه, من گرام (عزّت) آدمی را بالاتر و باارزشتر از اینها میبینم که او را شایسته‌یِ پادویی و چاکری ببینم, این
      شمایید که با این گفته‌ها دیگران را به پذیرش سیه‌روزی خود سوق میدهید و آنان را با همین یاوه‌های
      نمیدانم شرافت و درستکاری و دستآویز به "عالم معنا"ی هپروتستان به پذیرش ستمدیدگی خود خوشنود میسازید.
      ارباب # خداوندگار
      می دانم که ما را شارلاتان و دروغگو و فریبکار می خوانید. دیدم که چگونه عالم معنا را تعریف کردید . این تحقیرهایتان، این توهین هایتان این انگهایتان قرار نیست تمام شود؟
      بنده یاوه هایم را به خودم می گویم نه به کس دیگر و مثل شما دیکتاتور و زورگو نیستم که بخواهم دیگران را بنده ی فکری خودم بکنم . چرا که خودم را بنده ای بیش نمی بینم. پادویی و مستخدم بودن و خدمتکار بودن هیچوقت برایم عیب نبود . می دانم که طبق معمول باور نمی کنید ولی وقتی 10 ساله بودم آرزو داشتم که مستخدم شوم چرا که تحت تاثیر داستان زندگی امام محمد غزالی قرار گرفته بودم . حالا هم اگر چند تا PhD هم بگیرم بازهم به پای علم و دانش امام غزالی نخواهم رسید و اگر او فراشی را تجربه کرده بنده هم باید مستخدمی و کارگری را حتما تجربه کنم!

      پ.ن. فکر می کنم حال که شما دوست دارید دیگران بنده ی فکری شما باشند پس حتما از داشتن بنده و برده ای که خدمتگزاریتان را بکند نیز بسیار خرسند و مسرور خواهید بود و اگر برده داری به شیوه ی گذشته دوباره مرسوم گردد شما حتما در گروه برده داران قرار خواهید گرفت و بیچاره آنکس که برده ی شما گردد!
      ویرایش از سوی سارا : 10-23-2015 در ساعت 02:11 AM






    11. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      ارباب # خداوندگار
      می دانم که ما را شارلاتان و دروغگو و فریبکار می خوانید. دیدم که چگونه عالم معنا را تعریف کردید . این تحقیرهایتان، این توهین هایتان این انگهایتان قرار نیست تمام شود؟
      بنده یاوه هایم را به خودم می گویم نه به کس دیگر و مثل شما دیکتاتور و زورگو نیستم که بخواهم دیگران را بنده ی فکری خودم بکنم . چرا که خودم را بنده ای بیش نمی بینم. پادویی و مستخدم بودن و خدمتکار بودن هیچوقت برایم عیب نبود . می دانم که طبق معمول باور نمی کنید ولی وقتی 10 ساله بودم آرزو داشتم که مستخدم شوم چرا که تحت تاثیر داستان زندگی امام محمد غزالی قرار گرفته بودم . حالا هم اگر چند تا PhD هم بگیرم بازهم به پای علم و دانش امام غزالی نخواهم رسید و اگر او فراشی را تجربه کرده بنده هم باید مستخدمی و کارگری را حتما تجربه کنم!

      پ.ن. فکر می کنم حال که شما دوست دارید دیگران بنده ی فکری شما باشند پس حتما از داشتن بنده و برده ای که خدمتگزاریتان را بکند نیز بسیار خرسند و مسرور خواهید بود و اگر برده داری به شیوه ی گذشته دوباره مرسوم گردد شما حتما در گروه برده داران قرار خواهید گرفت و بیچاره آنکس که برده ی شما گردد!

      چناکه گفته شد, این یاوه‌هایِ بازاریابانه را بروید به گدای گرسنه بگویید که چاکری و پادویی و کارگری تو برای اربابان خوب است, چون خواست
      خداست و شرف دارد .. آه ببخشایید, کمی دیر گفتم انگار, اینها را دیر زمانی میشود که به به این فریب خوردگان میگویند و چه فراوان هم که گول میخورند ..!

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •