• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      صبح همگی بخیر:)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      اصولا کسی که وارد حلقه ی سلوک می شود باید عاشق شود پس صفت زیبایی خدا در اینجا مطرح است
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      "خوف " و "رجا "دو بال سالک هستند و معنی و مصداق زمینی ندارند یعنی شما باید وارد این حلقه شوید تا معنای این دو را دریابید.
      کاملاً متوجهم که شما دارید می‌گید اگه چیزی نباشه بهش عشق بورزیم پس چی‌ کار کنیم؟ من هم به خاطر همین بود که سراغ بحث "زیبایی و مهربانی" در تصوف رفتم.
      اینکه تصوف بیاد و معانی جدیدی به واژه‌ها بده هنر چندانی نیست. نمی‌گم هنر نیست ولی اگر بدونیم که اصل چیه و چرایی این دگرگونی رُ در نظر بگیرم خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسه. همونطور که گفتم ما تغییر نگاه به خدا رُ داریم. در این تغییر و تحول خدا از شکل یه پادشاه جبّار به شکل معشوقی زیبا درمیاد.
      اشخاصی که تابع نظم و نظامات نیستن و غرورشون بر نمی‌تابه که در یک سلسله نظامات فعالیت کنن و بایستی جوری "به راه آورده شوند"
      ولی اگه با خودمون رو راست باشیم می‌بینیم که این هم همون نظام پاداش و تنبیهه. اینکه ما به خاطر خشنود کردن مادرمون یا معشوقمون پاداش درونی دریافت می‌کنیم و یا با سر زدن خطایی ازمون در قبال کسی که دوستش داریم خودمون رُ سرزنش می‌کنیم که "چرا اینهمه بدم؟ چرا آزردمش؟!" معنیش اینه نیست که از قید اون نظام رها شدیم.
      به این نمونه بسیار مناسب که دوست عزیز مهربد ارائه کرده دقت کنید:
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      مونه‌وار به فرهنگ ژاپنی‌ها بنگرید. یارو یک لغزش کوچکی میکند که هرکسی اگر ده سال در آن پیشه
      بوده باشد و همان کارها را روزانه بکند دیر یا زود دچار آن خواهد شد (احتمالات ناب), ولی از روی فشار اجتماعی
      ناچار از پاسخگویی میشود و نمیدانم از کار استعفاء میدهد (بهترین چهره) یا بدتر از آن, خودش را میکشد (یکی مانده به بدترین چهره).
      یه مرد ژاپنی به چه چیزی اعتقاد داره؟ به اینکه با این لغزش نیاکانش رُ شرمنده کرده. کسانی که وجود ندارن. با این وجود اینقدر خودشُ متعهد به حفظ آبروی اونها می‌بینه
      که از هر عملی که تصور کنه مایه سرافکندگی اون‌ها بشه تنفر داره. و در عوض وقتی کاریُ انجام می‌ده که فکر می‌کنه اون‌ها خواستن, پاداش درونی دریافت می‌کنه.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      دوست عزیز چرا مدام سخن اشتباهتان را تکرار می کنید ؟ با توجه به آن لینک در پست پیشین داده ام که تاریخ تصوف پس از اسلام را بطور مختصر شرح داده بود و گویا جنابعالی اصلا به آن عنایت نکرده اید.
      ابداً, من ارجاعی که داده بودیدُ هم مطالعه کردم ولی مطلب جدیدی برای من نداشت. حقیقت اینه که شما در چندین دام افتادید و از این موضوع هم احساس رضایت می‌کنید. غیر از اون بحث تغییر معانی کلمات توسط فرقه‌های مختلف و تغییر دادن وجهه خدا, راز و رمز یکی دیگه از دام‌های قوی مذاهبه. کنجکاوی شما نسبت به ساختاری که تظاهر می‌کنن وجود داره باعث می‌شه فکر کنید در پشت این ساختار چیز بزرگتر یا مهمتری هم نهفته است.
      اینکه اشخاص مذهبی از لحاظ رفتاری به عابد و زاهد و عارف و .. تقسیم می‌شن دلیل و متضمن این موضوع نیست خدایی هم وجود داره.

      من اون مطلبی رُ هم که درباره بت پرستی ارائه کردید مطالعه کردم. این مطلب اینطور شروع می‌شه:
      یکی از شرم‌آورترین گوشه‌هایی تاریخ زمانی است که انسان صاحب عقل و شعور در برابر سنگ‌ها و چوب‌ها به پرستش و کرنش می‌پردازد.
      این همون مطالعه سر و ته تاریخه. چه اصراری هست که انسانی که بت می‌پرستیده رُ دارای عقل و شعور معرفی کنیم؟ و بعد به خاطر عمل این انسان "شرمنده" باشیم؟ و
      باز هم این همین مرجعی که معرفی کردید:

      طبق بعضی از روایات، بت‏ پرستی قبل از نوح (ع) سابقه نداشت و قوم نوح آن را به وجود آورد . مساله از این جا آغاز شد که در فاصله زمان آدم و نوح مردانی صالح زندگی می‏کردند؛ شیطان از علاقه مردم سوء استفاده کرد و آن ها را به ساختن مجسمه بزرگان و گرامیداشت آن‏ها فراخواند . چیزی نگذشت که نسل‏های بعد رابطه تاریخی این موضوع را از یاد بردند و تصور کردند این مجسمه ‏ها موجوداتی محترمند و باید پرستش شوند . به این ترتیب، به پرستش بت‏ها سرگرم شدند .
      ما در اینجا نه تنها اشاره به وجود مادی "شیطان" رُ می‌بینیم (مثل وجود مادی خدا در اسفار اربعه در ابتدای داستان دیده شدنش توسط پیامبران و حتی کشتی گرفتن با اونها) بلکه متوجه می‌شیم که شیطان سالهای زیادی صبر کرده و اجازه داده تا انسان‌های "صالح" زندگیشونُ بکنن. اما واقعیتی هم در این قطعه وجود داره و کار نوع بشر در هر موردی از این دست است:

      نسل‏های بعد رابطه تاریخی این موضوع را از یاد بردند و تصور کردند این مجسمه ‏ها موجوداتی محترمند و باید پرستش شوند .
      این موضوع برای وجود خدا هم صدق می‌کنه. مذاهب و آیین ها در رهنمون شدن انسان‌ها به خیر مطلق ناتوان موندن و هر مذهب جدید و هر پیامبر نویی و هر بنیادگرایی با شعار "راه حقیقی و واقعی به خدا" بوجود اومد. مفهوم خدا تغییراتی کرد ولی از بین نرفت. مثل قومی که نوح پیغمبرشون بود, رابطه "تاریخی" یا به بیان درست تر رابطه علت و معلولی این قضیه از یاد رفته.

      اما نکته بسیار جالبی که در مورد کلّیت اون مطلب مورد ارجاع باید بگم اینه که دلایلی که نویسنده اعلام کرده برای بت پرستی افراد, همون دلایلی هستن که برای خدا پرستی هم وجود داره. و سوال اینه که چطور ذهنی که بت پرستی رُ رد می‌کنه خدا پرستی رُ می‌پذیره؟

      و سوالی که فکر می‌کنم فکر کردن به اون و سعی در پاسخ دادن بهش برای شخص شما خیلی جالب باشه اینه که "انسان‌های صاحب عقل و شعور" ی که پیش از اسلام بت می‌پرستیدند, در مورد جهان پس از مرگ چه فکر می‌کردن؟ آیا اعتقاد به وجود همچین جهانی داشتن؟ اگر نداشتن اوضاع و احوال روانیشون به چه صورت بوده؟

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      صبح همگی بخیر:)



      کاملاً متوجهم که شما دارید می‌گید اگه چیزی نباشه بهش عشق بورزیم پس چی‌ کار کنیم؟ من هم به خاطر همین بود که سراغ بحث "زیبایی و مهربانی" در تصوف رفتم.
      اینکه تصوف بیاد و معانی جدیدی به واژه‌ها بده هنر چندانی نیست. نمی‌گم هنر نیست ولی اگر بدونیم که اصل چیه و چرایی این دگرگونی رُ در نظر بگیرم خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسه. همونطور که گفتم ما تغییر نگاه به خدا رُ داریم. در این تغییر و تحول خدا از شکل یه پادشاه جبّار به شکل معشوقی زیبا درمیاد.
      اشخاصی که تابع نظم و نظامات نیستن و غرورشون بر نمی‌تابه که در یک سلسله نظامات فعالیت کنن و بایستی جوری "به راه آورده شوند"
      ولی اگه با خودمون رو راست باشیم می‌بینیم که این هم همون نظام پاداش و تنبیهه. اینکه ما به خاطر خشنود کردن مادرمون یا معشوقمون پاداش درونی دریافت می‌کنیم و یا با سر زدن خطایی ازمون در قبال کسی که دوستش داریم خودمون رُ سرزنش می‌کنیم که "چرا اینهمه بدم؟ چرا آزردمش؟!" معنیش اینه نیست که از قید اون نظام رها شدیم.

      وقت شما هم بخیر!
      الان که دارم اینو برایتان تایپ می کنم یک خبر خوب شنیدم :)) امیدوارم شما هم که اینو می خوانید خبرای خوب و اتفاقای خوب برایتان بیفتد:) راستی دعا در دنیای شما وجود دارد؟ یا همان انتقال انرژی مثبت؟
      ببینید هر معلولی یک علتی دارد و علت همیشه پیش از معلول حادث می شود. خب اگر عشق ورزیدن را معلول بدانیم پس معشوق علت آن خواهد بود پس معشوق پیش از عشق ورزیدن بوده است. عشق ورزیدن در دنیای عرفا یعنی در جستجوی یار رفتن و اشتیاق دیدار رویش . آنها یعنی عرفا دریافته بودند که علتی برای عاشق بودنشان هست. اصلا بدون معشوق می توان عاشق بود؟ بدیهی است که نه! در حقیقت عاشق وابسته به معشوق است و اگر معشوق نباشد عاشقی بی معنا است. سعدی چه زیبا این را به شعر سروده:
      همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
      که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ابداً, من ارجاعی که داده بودیدُ هم مطالعه کردم ولی مطلب جدیدی برای من نداشت. حقیقت اینه که شما در چندین دام افتادید و از این موضوع هم احساس رضایت می‌کنید.


      واقعا قبول دارم که در دام افتاده ام:

      خال و کله تو صنما دانه و دام است
      ما در طلب دانه ره دام گرفتیم

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      غیر از اون بحث تغییر معانی کلمات توسط فرقه‌های مختلف و تغییر دادن وجهه خدا, راز و رمز یکی دیگه از دام‌های قوی مذاهبه. کنجکاوی شما نسبت به ساختاری که تظاهر می‌کنن وجود داره باعث می‌شه فکر کنید در پشت این ساختار چیز بزرگتر یا مهمتری هم نهفته است.
      اینکه اشخاص مذهبی از لحاظ رفتاری به عابد و زاهد و عارف و .. تقسیم می‌شن دلیل و متضمن این موضوع نیست خدایی هم وجود داره.
      ببینید اهل تصوف و عرفا هماره از طرف مذهبیون کوبیده می شدند و هنوز هم می شوند چون رفتار و سلوک و گفتارشان به گونه ای متضاد با آنها هست. همین حسن بصری که در زمان حضرت علی بوده و خودش گفته خرقه از علی گرفته ام و مراد من در سلوک علی است و.. برید ببینید دوستان مذهبی و البته شیعه راجع بهش چها که نمی گویند می گوdند او از علی (ع) خرقه نگرفت هیچ بلکه حضرت علی لقب سامری امت را به او داد!!!!!!!!!!!!!!!!! ببینید طرف را از عرش به فرش آوردند. عرفا خب جملات قصارشان برای اهل مذهب خیلی کفرآمیز هست و کارهایی هم که انجام می دهند فارغ از مناسبات طبیعی این دنیاست. همان داستان حضرت موسی و خضر و کشتن آن کودک توسط حضرت خضر را در نظر بگیرید. این داستان را می توان تقابل شریعت (موسی) و طریقت (خضر ) دانست. از دید شریعت کشتن آن کودک گناه بود ولی از دید طریقت نه تنها گناه نیست بلکه ثواب هم هست چون عارف آینده ی کودک را می دید و درونش را می دید که در آینده شخص پلیدی خواهد شد. خب از این داستان میشه دریافت رفتار و سلوک عارفان را تنها خودشان می پسندند و بس. اتفاقا عرفا و اهل تصوف بیشترین دشمنی را از ناحیه ی مذهبیون و متدینین می بینند. مذهبیون و دین داران و فقها، عین القضات و حلاج را به دار آویختند و عطار را تکفیر کردند و شمس را از قونیه فراری دادند. بی دینان که کاری به اینها نداشتند. در حقیقت فقها و زاهدان که نماد مذهب و شریعت هستند دشمنان قسم خورده ی عرفا و اهل تصوف هستند.
      برو ای فقیه دانا بخدای بخش ما را
      تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و رندی

      ببینید در عرفان شما دو بال دارید خوف و رجا یعنی نباید با یقین گام برداشت. همانقدر که شما یک خدا ناباور تمام عیار نیستید بنده هم یک خدا باور تمام عیار نیستم.
      زمانی شما یک خدا باور تمام عیار محسوب میشوید که تا لحظه ی مرگ هم خدا ناباور باشید
      . در حقیقت من این را از سولون خطیب یونانی کش رفته ام:)) سولون در جواب کرزوس که از او خواسته بود خوشبخترین فرد را معرفی کند سه تن را نام برده بود و از کرزوس نامی نبرده بود. کرزوش پادشاه لیدی با آنهمه زر و زور از دید سولون خوشبخت نبود . پس اعتراض کرد و در جواب سولون گفت تا وقتی که مرگت را نبینم نمی تواننم بگویم خوشبختی یا نه!! چون تنها می توان در مورد کسانی که عمرشان را کرده اند و از این دنیا رفته اند در مورد خوشبخت یا بدبخت بودنشان نظر داد. من هم نمی توانم خودم را یک خدا باور بدانم همین که هر روز به او به خودم و هستی ام فکر می کنم این یک نشانه از شک داشتن است نه یقین!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ما در اینجا نه تنها اشاره به وجود مادی "شیطان" رُ می‌بینیم (مثل وجود مادی خدا در اسفار اربعه در ابتدای داستان دیده شدنش توسط پیامبران و حتی کشتی گرفتن با اونها) بلکه متوجه می‌شیم که شیطان سالهای زیادی صبر کرده و اجازه داده تا انسان‌های "صالح" زندگیشونُ بکنن. اما واقعیتی هم در این قطعه وجود داره و کار نوع بشر در هر موردی از این دست است:
      شیطان که از همان ابتدای خلقت آدمی شروع بفعالیت کرده همان قضیه خوردن میوه ممنوعه و اخراج آدم و حوا از بهشت دستِ گل شیطان بود و کشته شدن هابیل توسط قابیل و چگونگی دفنش همگی زیر سر شیطان بود. نوح پیامبر که صدها سال مردم را بخدا دعوت می کرد ولی هیچکس بهش اهمیت نمی داد . حتی در تورات آمده است (پیدایش) که خدا کلن از آفرینش آدمی مایوس شده بود چون دیده بود که هیچ آدم صالح و درستی بینشان نیست و کلن می خواسته با یک طوفان همه را نابود کند ولی نوح را انسان صالح و دستکاری می بیند پس بخاطر نوح از نابودی کل انسانها منصرف می شود. این یعنی شیطان خوب کارش را در زمان نوح انجام می داده است که حتی خدا هم از بوجود آمدن انسان صالح بین انسانها مایوس می شود (بر طبق سفر پیدایش) . شیطان همیشه بوده . چون بشر همیشه مشغول اشتباهاتی بوده و به هر حال شیطان و گول زدنش بهترین عذر و دلیل برای گناه!!! شاید اگر بخواهیم از یک دید فرا دینی نگاه کنیم می تواینم بگوییم در همه ی ادیان چه تک خدایی چه n خدایی ، همیشه گفته شده است که انسان موجودی است که خدا یا خدای خدایان خلقش کرده است و اشرف مخلوقات است و موجودی خدایی است بگونه ای و فطرتش پاک است و اگر خطایی کند از فریب شیطان (در ادیان تک خدایی) و یا الهگانی است که دشمنی با انسان می کنند و بقدرتش رشک می برند (n خدایی) . در همان دنیای چند خدایی هم معابدی برای الهگان تشنه به خون انسان می ساختند و قربانی می کردند تا بلکه دست از سرِ آدمی بردارد همانطور که در تک خدایی شیطان پرستی می کردند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      و سوالی که فکر می‌کنم فکر کردن به اون و سعی در پاسخ دادن بهش برای شخص شما خیلی جالب باشه اینه که "انسان‌های صاحب عقل و شعور" ی که پیش از اسلام بت می‌پرستیدند, در مورد جهان پس از مرگ چه فکر می‌کردن؟ آیا اعتقاد به وجود همچین جهانی داشتن؟ اگر نداشتن اوضاع و احوال روانیشون به چه صورت بوده؟
      بله اعتقاد داشتند. بت البته نماد خدایشان بوده است وگرنه به وجود روح و جسم در خدایگان معتقد بودند. چون هر فرد ی در خانه اش بتی داشته از الهه ی محبوبش . نمی شود گفت پس فکر می کرده این بت فقط و فقط خدایش است.
      فکر کنم بهترین مستندات تاریخی آن را می توان در جوامع روم و یونان و مصر باستان جستجو کرد آنها خدایی بنام خدای دنیای مردگان داشتند همانطور که مصر داشت . الهه ای که مالک دنیای مرگ بود. اگر ایلیاد و ادیسه هومر را خوانده باشید در یک قسمتی شخصی که از دنیا رفته است وارد دنیای مردگان شده است و عده ای از الهگان در تلاشند که این شخص را به دنیای زندگان برگردانند چرا که با نامردی (با حیله خدای مردگان که عاشق این فرد شده بود) کشته شده بود .
      اخیرا هم دروازه باستانی دنیای مردگان را کشف کرده اند :))) اونم هم در مصر و هم در ترکیه !!!
      کشف دروازه باستانی دنیای مردگان+ عکس | وبلاگ 24
      کشف دروازه جهان پس از مرگ در مصر


      آنها هم آدمی بوده اند ولی خب به نظر خیلی خیلی معتقد تر و پایبندتر به دینشان و آیینشان بوده اند . بنظرم فنِِِ ِ ماله کشی را خوب می دانستند مثلا هزاران هزار خطا می کردن و بعد با یک قربانی در راه الهه ای همه گناهانشان را پاک می کردند. این میان کاهنان و متولیان دین هم مثل همیشه سودشان را می بردند. آدمهای متفکر و باهوش هم در میانشان زیاد بوده از همان هومر شاعر بگیرید تا هندسه دانان و فلاسفه ی یونان که عده ی کثیرشان خدایگان یونانی را می پرستیدند. کسانی نظیر سولون و..
      آیین ها و جشن های جالبی هم مربوط به این الهگان داشتند . بارزترین نمونه اش همان بازی های المپیک باستان است. اتفاقا این پرستش بتها خیلی به هنر کمک کرده است بخصوص هنر پیکره سازی و مجسمه سازی. خداییش شما ببینید مجسمه های روم باستان و یونان باستان بسیار بسیار بهتر از امروزه هستند . نمی دانم شاید چون پیکره سازی که آن ها را می ساخته به دید نماد ِ خدایش به آنها نگاه می کرده و باعشق قلم می زده ..........
      ویرایش از سوی سارا : 08-17-2015 در ساعت 01:26 PM






    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •